divest

/daɪˈvest//daɪˈvest/

معنی: محروم کردن، بی بهره کردن، عاری کردن
معانی دیگر: (از لباس یا لوازم) محروم کردن، خلع کسوت کردن، جامه کندن از، (به ویژه از شر چیزی) رها کردن، (خود را) سبک بار کردن، (از رتبه یا مقام یا حقوق و غیره) بی بهره کردن، گرفتن از

جمله های نمونه

1. She managed to divest herself of responsibility.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] او تصمیم گرفت که خود را از مسولیت ها رها کند.
|
[ترجمه گوگل]او توانست خود را از مسئولیت سلب کند
[ترجمه ترگمان]موفق شد که مسئولیت خود را به عهده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He could not divest himself of the suspicion that his wife was being unfaithful.
[ترجمه Figure] • او قادر نبود خود را از این سوءظن که همسرش به او خیانت میکند رها کند. • او نمی توانست خود را از سوءظن خیانت همسرش خلاص کند.
|
[ترجمه گوگل]او نمی توانست خود را از ظن خیانت همسرش خلاص کند
[ترجمه ترگمان]نمی توانست حدس بزند که همسرش بی وفایی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She managed to divest herself of the unwanted property.
[ترجمه گوگل]او توانست از اموال ناخواسته خود خلاص شود
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خود را از ملک ناخواسته بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is a growing movement to divest the monarchy of its remaining constitutional power.
[ترجمه گوگل]جنبشی رو به رشد برای سلب قدرت قانون اساسی باقی‌مانده از سلطنت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک جنبش رو به رشد برای محروم کردن سلطنت از قدرت مشروطه باقیمانده آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Others divest Action by state pension funds on tobacco-related holdings is not limited to the states that have sued the industry.
[ترجمه گوگل]سایرین واگذار می‌کنند اقدام صندوق‌های بازنشستگی دولتی بر دارایی‌های مرتبط با دخانیات محدود به ایالت‌هایی نیست که از این صنعت شکایت کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]سایرین، از طریق صندوق های بازنشستگی دولتی در دارایی های مرتبط با تنباکو، محدود به دولت هایی که از این صنعت شکایت کرده اند، نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This leads to the Divest decision and re-entry into the network.
[ترجمه گوگل]این منجر به تصمیم Divest و ورود مجدد به شبکه می شود
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به تصمیم divest و ورود مجدد به شبکه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Edison also said it plans to divest half of its fossil-fuel generation capacity, or a third of its power capacity.
[ترجمه گوگل]ادیسون همچنین گفت که قصد دارد نیمی از ظرفیت تولید سوخت فسیلی یا یک سوم ظرفیت انرژی خود را واگذار کند
[ترجمه ترگمان]ادیسون همچنین گفت که قصد دارد نیمی از ظرفیت تولید سوخت فسیلی خود، یا یک سوم ظرفیت برق خود را بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lake was officially asked to divest the stocks in October 199
[ترجمه گوگل]در اکتبر 199 رسماً از لیک خواسته شد که سهام را واگذار کند
[ترجمه ترگمان]در ماه اکتبر به طور رسمی از دریاچه تقاضای خالی کردن موجودی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nor can a country divest itself of the karmic consequences of its own actions.
[ترجمه گوگل]همچنین یک کشور نمی تواند خود را از عواقب کارمایی اعمال خود رها کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کشوری نمی تواند خود را از عواقب خطرناک اعمال خود محروم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Especially, your Assassin must divest herself of every tiny hidden trick.
[ترجمه گوگل]به خصوص، قاتل شما باید خود را از هر ترفند کوچک پنهانی رها کند
[ترجمه ترگمان]مخصوصا، Assassin باید خودش رو از هر حقه مخفی بیرون بکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Miss Abbot turned to divest a stout leg of the necessary ligature.
[ترجمه گوگل]دوشیزه ابوت برگشت تا یک پای تنومند را از بند لازم جدا کند
[ترجمه ترگمان]دوشیزه ابوت پای محکمی از آن سیم آهنی برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Where should we invest or divest in production capacity?
[ترجمه گوگل]کجا باید در ظرفیت تولید سرمایه گذاری کنیم یا واگذار کنیم؟
[ترجمه ترگمان]در کجا باید سرمایه گذاری کنیم یا از ظرفیت تولید محروم کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These men cannot entirely divest themselves of hunanity.
[ترجمه گوگل]این مردان نمی توانند به طور کامل خود را از انسانیت دور کنند
[ترجمه ترگمان]این مردان نمی توانند خودشان را از hunanity بیرون بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I shall never be able entirely divest myself of this feeling.
[ترجمه گوگل]من هرگز نخواهم توانست به طور کامل از این احساس خلاص شوم
[ترجمه ترگمان]هرگز نمی توانم خودم را از این احساس بیرون بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I divest myself of my uniform.
[ترجمه گوگل]من خودم را از یونیفرم کنار می کشم
[ترجمه ترگمان]خودم را از uniform بیرون می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محروم کردن (فعل)
dispossess, cut off, debar, exclude, bereave, deprive, divest, evacuate, geld, foreclose, devest, disappoint

بی بهره کردن (فعل)
dispossess, deprive, divest

عاری کردن (فعل)
divest, devest

تخصصی

[حسابداری] سرمایه برداری
[حقوق] محروم کردن یا سلب کردن (حق یا مالکیت یا اختیار)

انگلیسی به انگلیسی

• strip, denude, remove clothing or other covering; dispossess, deprive of; get rid of; take away rights (law); transfer rights through sale
if you divest yourself of something, you get rid of it or stop being responsible for it:a formal word.
if you divest something of a quality or function, you cause it to lose that quality or function:a formal word.

پیشنهاد کاربران

سلب کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : divest
✅️ اسم ( noun ) : divestment / divestiture
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
کنار گذاشتن، مستقل شدن
واگذار کردن ( مثلاً واگذار کردن حق سهام به دیگری )
تحریم کردن ( کشورها از انجام بعضی فعالیت ها به نغع جهان )
خود را از شر چیزی خلاص/ رها کردن
واگذار کردن ( در مورد شرکت ها در هنگام ورشکستگی یا بحران مالی )
1 - وقتی گروه هلدینگ شرکتی را divest میکند اونو میفروشه تا از شرش خلاص شه ( شرکت زیان ده )
2 - وقتی شرکتی divest میکنه یعنی بخشی از دارایی هاش و بخاطر نیاز به نقد میفروشه ( فرقش با انحلال در اینه ک کل دارایی ها فروخته نمیشه و شرکت به فعالیت ادامه میده )
men are unlikely to be divested of power without a struggle
محروم شدن از قدرت یا حقوقی
استفاده نکردن، محروم کردن

بپرس