diving

/ˈdaɪvɪŋ//ˈdaɪvɪŋ/

معنی: غور، غوطه وری
معانی دیگر: اب بازی، غواصی

جمله های نمونه

1. diving board
سکوب یا تخته ی شیرجه

2. as he was diving into the water, he flexed his muscles
وقتی می خواست در آب شیرجه برود عضلاتش را منقبض کرد.

3. Scuba diving? Oh no, count me out - I hate water!
[ترجمه سپهر زندوکیلی] غواصی ( با کپسول اکسیژن ) !؟ اوه نه، روی من حساب نکن، از آب ( اقیانوس ) متنفرم
|
[ترجمه یاسمین] غواصی؟اوه نه، من رو حساب نکن_من از آب متنفرم.
|
[ترجمه زینب] غواصی؟ اه نه، من را بیرون بکشم - از اب متنفرم!
|
[ترجمه گوگل]غواصی؟ اوه نه، من را حساب کن - من از آب متنفرم!
[ترجمه ترگمان]غواصی زیر آب؟ ! اوه، نه، من رو حساب کن! من از آب متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Air can be pumped into the diving suit to increase buoyancy.
[ترجمه گوگل]برای افزایش شناوری می توان هوا را به داخل لباس غواصی پمپ کرد
[ترجمه ترگمان]هوا را می توان به لباس غواصی پمپ کرد تا شناوری را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He hesitated before diving into the icy water.
[ترجمه گوگل]قبل از شیرجه زدن در آب یخی تردید کرد
[ترجمه ترگمان]او قبل از شیرجه زدن در آب یخ درنگ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Diving into the swimming pool, he splattered water on me all over.
[ترجمه گوگل]با شیرجه رفتن در استخر، همه جا روی من آب پاشید
[ترجمه ترگمان]به داخل استخر شیرجه رفت و روی من آب ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The crowd enjoyed a diving display before the swimming races.
[ترجمه گوگل]جمعیت قبل از مسابقات شنا از نمایش غواصی لذت بردند
[ترجمه ترگمان]مردم از نمایش غواصی در مقابل مسابقات شنا لذت بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sky - diving takes both audacity and skill.
[ترجمه گوگل]آسمان - غواصی هم جسارت و هم مهارت می خواهد
[ترجمه ترگمان]غواصی در آسمان هم تهور و هم مهارت را به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Look at those children diving for oysters over there!
[ترجمه گوگل]به آن کودکانی که در آنجا برای صدف غواصی می کنند نگاه کنید!
[ترجمه ترگمان]به اون بچه ها نگاه کن که برای صدف شیرجه میره اونجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She has been diving into the Chinese literature.
[ترجمه گوگل]او در ادبیات چینی غواصی کرده است
[ترجمه ترگمان]او در حال شیرجه زدن به ادبیات چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bezanik is diving to collect marine organisms.
[ترجمه گوگل]بزانیک در حال غواصی برای جمع آوری موجودات دریایی است
[ترجمه ترگمان]Bezanik به دنبال جمع کردن ارگانیسم های دریایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Diving into her bag, she found a handkerchief just in time.
[ترجمه گوگل]با شیرجه رفتن در کیفش، به موقع دستمالی پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]به داخل کیفش شیرجه رفت، درست به موقع یک دستمال پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He tried to escape by diving into a river.
[ترجمه بهار ( بهور) ] او سعی کرد ( زمان گذشته است چون tried اومده ) با شیرجه زدن ( شنا کردن هم میشه ) به سمت رودخانه ، فرار کند.
|
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با شیرجه زدن در رودخانه فرار کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با شیرجه زدن به رودخانه، فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's thrilling to see people diving into the sea from a cliff.
[ترجمه گوگل]دیدن افرادی که از یک صخره به دریا می روند هیجان انگیز است
[ترجمه ترگمان]خیلی هیجان انگیزه که می بینم مردم از یک صخره به دریا شیرجه می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غور (اسم)
bottom, deliberation, contemplation, depth, diving, deep thinking, dive

غوطه وری (اسم)
immersion, diving, plunging

انگلیسی به انگلیسی

• plunging, jumping into water (especially headfirst); going underwater; submerging; entering into quickly, plunging
diving is the activity of working or exploring underwater or at the bottom of the sea, using special breathing equipment.
diving is also the sport or activity in which you jump into water head-first with your arms held straight above your head.
see also dive.

پیشنهاد کاربران

diving 2 ( n ) ( daɪvɪŋ ) =the activity of swimming underwater using special breathing equipment, e. g. a diving suit. I'd love to go diving in the Aegean.
diving
diving 1 ( n ) =the sport or activity of diving into water with your head and arms first, e. g. a diving competition.
diving
diving height by weight
تقسیم قد به وزن
diving ( ورزش )
واژه مصوب: شیرجه 2
تعریف: رشته ای ورزشی مبتنی بر پرش شیرجه رو به داخل آب که در شاخه ها و مواد گوناگون از روی تختۀ فنر یا سکو، در چند ارتفاع، به صورت انفرادی و دونفره و تیمی برگزار می شود
Skydiving هم از ترکیبات این کلمه است
غوطه ور شدن ، فرو رفتن در بحث
غواصی در عمق زیاد
an activity that you jump in water
شیرجه در آب
شنای زیر اب
شنا در عمق کم آب
غواصی عمقی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس