dizzily


ازروی گیجی، گیج وار

جمله های نمونه

1. Her head spins dizzily as soon as she sits up.
[ترجمه گوگل]به محض اینکه می نشیند سرش به حالت سرگیجه می چرخد
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه نشست، سرش گیج می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The skyscrapers towered dizzily above us.
[ترجمه گوگل]آسمان خراش ها به طرز سرگیجه ای بالای سرمان بلند شده بودند
[ترجمه ترگمان]آسمان در بالای سر ما، سر و صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My head still ached dizzily.
[ترجمه منا جهانبخشی] سرم هنوز داشت گیج می رفت.
|
[ترجمه گوگل]سرم همچنان از شدت سرگیجه درد می کرد
[ترجمه ترگمان]سرم هنوز درد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His head swam and he swayed dizzily.
[ترجمه گوگل]سرش شنا کرد و با سرگیجه تکان می خورد
[ترجمه ترگمان]سرش گیج می رفت و زوزه می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He swings round dizzily and heads for the streets, feeling as if he may fly.
[ترجمه گوگل]او با سرگیجه تاب می خورد و به سمت خیابان ها می رود و احساس می کند که ممکن است پرواز کند
[ترجمه ترگمان]سر و سرش را به طرف خیابان تاب می دهد، و احساس می کند که می تواند پرواز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As the horizon spins dizzily, 000 amateur pilots roll a jet on their first solo flight.
[ترجمه گوگل]در حالی که افق به طرز سرگیجه‌آوری می‌چرخد، 000 خلبان آماتور در اولین پرواز انفرادی خود یک جت را می‌چرخانند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که افق dizzily، ۰۰۰ خلبان آماتور به پرواز در آمد، جت یک جت را بر روی اولین پرواز انفرادی خود قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His lips were impassioned and she swum dizzily in the swarm of love that buzzed through her.
[ترجمه گوگل]لب هایش پرشور بود و سرگیجه در ازدحام عشقی که در او وزوز می کرد شنا کرد
[ترجمه ترگمان]لب هایش پر از impassioned بود و با زوزه دیوانه وار عاشقش که در درونش وزوز می کرد، شنا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Forest Goblin shamans are prone to run off dizzily, or just blunder about, unable to distinguish fact from venom-induced fiction.
[ترجمه گوگل]شمن‌های گابلین جنگلی مستعد فرار از سرگیجه هستند یا فقط اشتباه می‌کنند و نمی‌توانند واقعیت را از داستان‌های ناشی از زهر تشخیص دهند
[ترجمه ترگمان]جادوگرها Goblin جنگلی در حال گریز از dizzily، یا فقط اشتباه در مورد، نمی توانند واقعیت را از داستان های ساختگی از زهر تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One of the gendarmes stumbled dizzily and dropped his rifle.
[ترجمه گوگل]یکی از ژاندارم ها سرگیجه گرفت و تفنگش را انداخت
[ترجمه ترگمان]یکی از ژاندارم ها سر و صدا کرد و تفنگش را پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thus Wish veers dizzily from gleeful whimsy to cosmic angst; from unconfident extroversion to manic introspection.
[ترجمه گوگل]بنابراین Wish به طرز سرگیجه‌آمیزی از هوس‌های شادی‌آور به اضطراب کیهانی تغییر می‌کند از برونگرایی نامطمئن تا درون نگری شیدایی
[ترجمه ترگمان]از این رو، Wish از هوس پرنشاط تا angst کیهانی، از برون گرایی unconfident تا درون گرایی دیوانه کننده، گیج و گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She rose dizzily to her feet and started walking again.
[ترجمه گوگل]با سرگیجه از جایش بلند شد و دوباره شروع به راه رفتن کرد
[ترجمه ترگمان]با درد از جا برخاست و دوباره به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He looked down from a dizzily high bridge.
[ترجمه گوگل]از روی یک پل بلند سرگیجه به پایین نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]از روی پل high به پایین نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He walked around dizzily.
[ترجمه گوگل]سرگیجه راه می رفت
[ترجمه ترگمان]با سر و صدا راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One contained a great still lake, and they crossed it along a rock-bridge that sprang dizzily from wall to wall.
[ترجمه گوگل]یکی حاوی یک دریاچه ساکن بزرگ بود، و آنها از آن در امتداد یک پل صخره ای عبور کردند که با سرگیجه از دیواری به دیوار سرچشمه می گرفت
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها یک دریاچه بزرگ بود و آن ها از کنار پلی گذشتند که از دیوار به دیوار بالا و پایین می پریدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• light-headedly, woozily, dazedly, in a dizzy manner

پیشنهاد کاربران

بپرس