documented

/ˈdɑːkjəment//ˈdɒkjʊment/

(noun) سند، مدرک (verb transitive) مستند کردن، با مدرک ثابت کردن، سند ارائه دادن برای، مدرک آوردن برای، سندیت دادن

جمله های نمونه

1. He documented the destruction he observed during the Cosovo War.
[ترجمه گوگل]او تخریب هایی را که در طول جنگ کوزوو مشاهده کرده بود، مستند کرد
[ترجمه ترگمان]او ویرانگری را که در طول جنگ Cosovo مشاهده کرد، مستند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This book is a carefully documented biography.
[ترجمه گوگل]این کتاب یک بیوگرافی با دقت مستند است
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک زندگینامه به دقت مستند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The results are documented in Chapter
[ترجمه گوگل]نتایج در فصل مستند شده است
[ترجمه ترگمان]نتایج در فصل مستند شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The life of Marx is remarkably well documented.
[ترجمه گوگل]زندگی مارکس به طور قابل ملاحظه ای مستند است
[ترجمه ترگمان]زندگی مارکس به طور قابل ملاحظه ای مستند شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The film documented the development of our country during the 50 years.
[ترجمه گوگل]این فیلم پیشرفت کشور ما در طول 50 سال را مستند کرد
[ترجمه ترگمان]این فیلم توسعه کشور ما را در طول ۵۰ سال ثبت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is well documented that men die younger than women.
[ترجمه گوگل]به خوبی مستند شده است که مردان جوانتر از زنان می میرند
[ترجمه ترگمان]مستند است که مردان نسبت به زنان جوان می میرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Causes of the disease have been well documented.
[ترجمه گوگل]علل این بیماری به خوبی ثبت شده است
[ترجمه ترگمان]علل این بیماری به خوبی ثبت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This work is documented in the scientific literature.
[ترجمه گوگل]این کار در متون علمی مستند شده است
[ترجمه ترگمان]این اثر در ادبیات علمی ثبت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This assumption is much more fully and graphically documented from Volunteers' correspondence.
[ترجمه گوگل]این فرض از مکاتبات داوطلبان بسیار کاملتر و به صورت گرافیکی مستند شده است
[ترجمه ترگمان]این فرض به طور کامل و به صورت گرافیکی از مکاتبات داوطلبان ثبت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The TCP/IP implementation is still poorly documented.
[ترجمه گوگل]پیاده سازی TCP/IP هنوز مستند ضعیفی دارد
[ترجمه ترگمان]پیاده سازی TCP \/ IP هنوز به طور ضعیفی مستند نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His time as Governor of Madras is well documented and is regarded as having been very successful.
[ترجمه گوگل]دوران او به عنوان فرماندار مدرس به خوبی مستند است و بسیار موفق تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]زمان او به عنوان فرماندار مدرس به خوبی مستندسازی شده است و به عنوان یک موفقیت بسیار موفق تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Once documented the data can be rearranged in a way that reveals how you can reorganize matters to give you more time.
[ترجمه گوگل]پس از مستندسازی، داده‌ها را می‌توان به‌گونه‌ای مرتب کرد که نشان دهد چگونه می‌توانید مسائل را مجدداً سازماندهی کنید تا زمان بیشتری به شما داده شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که داده ها را مستندسازی کنید، می تواند به طریقی که نشان می دهد چطور می توانید موضوعات را دوباره سازماندهی کنید تا زمان بیشتری به شما بدهد، مرتب شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Process assessments compare the documented care with what is accepted as optimum practice based on current scientific nutrition knowledge and expert opinion.
[ترجمه گوگل]ارزیابی‌های فرآیند، مراقبت مستند را با آنچه که به‌عنوان عمل بهینه پذیرفته شده است، بر اساس دانش تغذیه علمی فعلی و نظر متخصص مقایسه می‌کند
[ترجمه ترگمان]ارزیابی های فرآیند نسبت به آنچه که به عنوان یک عمل بهینه براساس دانش تغذیه علمی فعلی و نظر متخصص پذیرفته شده است، مقایسه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This of course has been well documented in the tragic cases of children suffering from abuse.
[ترجمه گوگل]این البته در موارد غم انگیز کودکانی که از آزار و اذیت رنج می برند به خوبی مستند شده است
[ترجمه ترگمان]البته این موضوع در پرونده های تاسف بار کودکانی که از آزار و اذیت رنج می برند، به خوبی ثبت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The best documented measure of severity was a simple classification based on each patient's initial state of distress on presentation.
[ترجمه گوگل]بهترین معیار ثبت شده شدت، یک طبقه بندی ساده بر اساس وضعیت اولیه پریشانی هر بیمار در هنگام مراجعه بود
[ترجمه ترگمان]بهترین معیار مستند سازی شدت، یک طبقه بندی ساده براساس وضعیت اولیه بیمار در هنگام معرفی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• recorded as evidence, substantiated

پیشنهاد کاربران

اثبات شده
documented ( adj ) = ثابت شده، مستند شده، مستند، محقق، ثبت شده
Definition = با شواهد مکتوب اثبات شده ( به ثبت رسیده ) /
مترادف : proven
مثال:
1 - He had documented proof that the bank had made an error.
...
[مشاهده متن کامل]

او مدرک مستندی داشت مبنی بر اینکه بانک خطایی انجام داده است.
2 - the medicinal values of garlic are well - documented
ارزش دارویی سیر کاملاً ثابت شده است.

مستند شده
مدون
تایید شده
سند دار، ثبتی، مستند
ثبت شده

بپرس