domicile

/ˈdɒmɪsaɪl//ˈdɒmɪsaɪl/

معنی: مسکن، مقر، خانه، مقام، محل اقامت، اقامت گاه، مسکن دادن
معانی دیگر: منزل، ساکن کردن، نشیمند کردن، مقیم کردن، سکنی دادن، (حقوق) محل اقامت، محل سکونت (دایم)

جمله های نمونه

1. she took me to her own domicile
او مرا به خانه ی خودش برد.

2. Military service entails frequent changes of domicile.
[ترجمه مهدی] نظامی بودن مستلزم جابجایی های متعدد محل سکونت است.
|
[ترجمه ب گنج جو] نظامی گری لازمه اش انتقال محل سکونت به طور متناوب از محلی به محلی دیگر است.
|
[ترجمه گوگل]خدمت سربازی مستلزم تغییر مکرر اقامتگاه است
[ترجمه ترگمان]خدمات نظامی مستلزم تغییرات مکرر مسکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A person's domicile is the country which is in fact or in the eye of the law his permanent home for the time being.
[ترجمه گوگل]اقامتگاه شخص کشوری است که در واقع یا از نظر قانون فعلاً محل اقامت دائم او باشد
[ترجمه ترگمان]محل اقامت یک فرد، کشوری است که در واقع یا در چشم قانون خانه دائمی او برای آن زمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Domicile. Broadly speaking you are domiciled in the country in which you have your permanent home.
[ترجمه گوگل]اقامتگاه به طور کلی شما ساکن کشوری هستید که در آن خانه دائمی خود را دارید
[ترجمه ترگمان]domicile من دارم با شما صحبت می کنم در کشوری که شما در آن اقامت دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Essentially, "domicile" is just a legal term for the place where you live.
[ترجمه گوگل]اساسا، "محل اقامت" فقط یک اصطلاح قانونی برای مکانی است که در آن زندگی می کنید
[ترجمه ترگمان]اساسا، \"محل اقامت\" تنها یک واژه قانونی برای محل زندگی شما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Name, domicile of origin, address, residence and occupation of the proxy making the application any.
[ترجمه گوگل]نام، اقامتگاه مبدأ، آدرس، محل سکونت و شغل نماینده ای که درخواست را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]نام، محل اقامت، آدرس، محل اقامت و اشغال of که برنامه را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. B : My domicile place is Nanning.
[ترجمه گوگل]ب: محل اقامت من نانینگ است
[ترجمه ترگمان]محل اقامت من Nanning است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Article 12 A company's domicile is the place where the company's administrative body is located.
[ترجمه گوگل]ماده 12: اقامتگاه شرکت محل استقرار دستگاه اداری شرکت است
[ترجمه ترگمان]ماده ۱۲ یک شرکت محل اقامت است که در آن بدنه اجرایی شرکت در آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His last known domicile was New Street, Cambridge.
[ترجمه گوگل]آخرین اقامتگاه شناخته شده او نیو استریت، کمبریج بود
[ترجمه ترگمان]آخرین محل اقامت او، خیابان جدید کمبریج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Article 39 A legal person's domicile shall be the place where its main administrative office is located.
[ترجمه گوگل]ماده 39- اقامتگاه شخص حقوقی محل استقرار دفتر اصلی اداری آن است
[ترجمه ترگمان]ماده ۳۹: محل اقامت یک فرد قانونی باید جایی باشد که دفتر اصلی اداری آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A person retains a domicile until it is abandoned.
[ترجمه گوگل]شخص اقامتگاه خود را حفظ می کند تا زمانی که رها شود
[ترجمه ترگمان]فرد، محل اقامت خود را تا زمانی که تخلیه نشود، حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A legal person's domicile shall be the place where its main administrative office is located.
[ترجمه گوگل]اقامتگاه شخص حقوقی محلی است که دفتر اصلی اداری آن در آن واقع شده است
[ترجمه ترگمان]محل اقامت یک فرد قانونی، جایی است که دفتر اصلی اداری آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A company's domicile is the place where the company's administrative body is located.
[ترجمه گوگل]اقامتگاه شرکت مکانی است که ارگان اداری شرکت در آن قرار دارد
[ترجمه ترگمان]محل اقامت یک شرکت جایی است که بخش اداری شرکت در آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These will in most cases make it easier for tax exiles to acquire a foreign domicile.
[ترجمه گوگل]این موارد در بیشتر موارد، اخذ اقامتگاه خارجی را برای تبعیدیان مالیاتی آسان تر می کند
[ترجمه ترگمان]این موارد در اغلب موارد برای ورود به مهاجران خارجی، برای ورود به یک محل اقامت خارجی آسان تر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسکن (اسم)
house, abode, dwelling, housing, habitation, lodging, domicile, stead, roof, settlement, wigwam, long house

مقر (اسم)
abode, residence, seat, site, domicile, stead, chair

خانه (اسم)
house, domicile, home, lodge, room, building, cell, shack, socket, quarterage

مقام (اسم)
post, stand, capacity, dwelling, residence, domicile, order, function, office, status, position, mode, title, tone, eminence, dignity, rank, pew, station, eminency, portfolio

محل اقامت (اسم)
residence, seat, domicile, residency

اقامت گاه (اسم)
residence, domicile, home, quarter, residency

مسکن دادن (فعل)
settle, domicile, lodge

تخصصی

[عمران و معماری] زیستگاه

انگلیسی به انگلیسی

• house, dwelling place
house, provide housing
your domicile is the place where you live; a formal word.

پیشنهاد کاربران

محل اقامت ، اقامتگاه در متون تخصصی حقوقی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : domicile
✅️ صفت ( adjective ) : domiciled / domiciliary
✅️ قید ( adverb ) : _
سکونتگاه
محلی، بومی، محل استقرار، محیط، محیطی
house
در شناسنامه یعنی محل تنظیم سند ( صادره از. . . )
اقامتگاه
جای گرفتن
مستقر

بپرس