doorpost

/ˈdɔːrpoʊst//ˈdɔːpəʊst/

معنی: در، چهارچوب، باهو
معانی دیگر: = doorjamb، بائو، باهو

جمله های نمونه

1. I knocked my head against the doorpost and hurt it.
[ترجمه گوگل]سرم را به تیرک در زدم و به آن آسیب زدم
[ترجمه ترگمان]سرم را به چارچوب در کوبیدم و به آن صدمه زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I knocked my head on the doorpost.
[ترجمه گوگل]سرم را به تیر دروازه کوبیدم
[ترجمه ترگمان]سرم را به در زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I've banged into the doorpost and hurt my arm.
[ترجمه گوگل]به تیرک در کوبیده ام و بازویم صدمه دیده است
[ترجمه ترگمان]به چارچوب در ضربه زدم و بازویم را مجروح کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I charged into a doorpost and hurt my head.
[ترجمه گوگل]به تیرک در زدم و سرم درد گرفت
[ترجمه ترگمان]به چارچوب در تکیه دادم و سرم را تکان دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Marion Aluinn moved quietly away from behind the doorpost.
[ترجمه گوگل]ماریون آلوین بی سر و صدا از پشت میله در دور شد
[ترجمه ترگمان]ماریان Aluinn از پشت در به آرامی حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And behind the door and doorpost You have put your reminder.
[ترجمه گوگل]و پشت در و تیرک تذکر خود را گذاشته ای
[ترجمه ترگمان]\"و پشت در و\" … تو یاد آوری کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Be in inside every penalty area between the doorpost that be apart from a ball the midpoint of equidistance 11 meters place setting dot of a penalty shot.
[ترجمه گوگل]در داخل هر محوطه جریمه بین تیرک دروازه قرار بگیرید که جدا از یک توپ، نقطه وسط فاصله 11 متری یک ضربه پنالتی باشد
[ترجمه ترگمان]در هر منطقه پنالتی در چارچوب آستانه در نظر گرفته شود که جدا از توپ از نقطه میانی of ۱۱ متر فاصله داشته باشد و نقطه پنالتی را به حداقل برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Losing balance, he plumped against the doorpost.
[ترجمه گوگل]با از دست دادن تعادل، به تیرک در رفت
[ترجمه ترگمان]در حالی که تعادل خود را از دست می داد به آستانه در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Only a bit of string looped round a nail in the doorpost held it shut.
[ترجمه گوگل]فقط کمی ریسمان حلقه شده به دور یک میخ در تیرک، آن را بسته بود
[ترجمه ترگمان]فقط یک تکه نخ دور یک میخ در چارچوب در بود که آن را بسته نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chasing him, she banged her funny bone on the doorpost.
[ترجمه گوگل]در تعقیب او، استخوان بامزه اش را به تیرک در کوبید
[ترجمه ترگمان]به دنبال او، استخوان مسخره اش را در چارچوب در کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He looked terrible and, from the way he clutched at the doorpost for support, drunk.
[ترجمه گوگل]او وحشتناک به نظر می رسید و از حالتی که برای حمایت به در می چسبید، مست بود
[ترجمه ترگمان]او وحشتناک به نظر می رسید و از همان راهی که به چارچوب در چسبیده بود، مست و مست به در چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Or I might pull an orni over my head and half drowse for sixty seconds propped against a doorpost.
[ترجمه گوگل]یا ممکن است یک اورنی را روی سرم بکشم و به مدت شصت ثانیه که روی تیرک در تکیه داده شده است، نیمه خواب بمانم
[ترجمه ترگمان]یا شاید در عرض شصت ثانیه خود را به چارچوب در تکیه دهم و خوابم ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And yet we do not consciously look at the doorpost or the armchairs; we see them and take avoiding action automatically.
[ترجمه گوگل]و با این حال ما آگاهانه به میله در یا صندلی راحتی نگاه نمی کنیم ما آنها را می بینیم و به طور خودکار اقدام اجتناب می کنیم
[ترجمه ترگمان]با این همه ما آگاهانه به آستانه در یا مبل های راحتی نگاه نمی کنیم؛ آن ها را می بینیم و به طور خودکار از اقدام اجتناب می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The tension drained from her, and she sagged limply against the front doorpost.
[ترجمه گوگل]تنش از او کاسته شد و به آرامی روی تیرک جلوی در آویزان شد
[ترجمه ترگمان]تنش از تنش بیرون کشید و در چارچوب در ولو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در (اسم)
valve, pearl, pylon, wicket, plug, door, doorpost, doorjamb

چهارچوب (اسم)
frame, cratch, doorpost, doorjamb, window frame

باهو (اسم)
stick, doorpost, doorjamb

انگلیسی به انگلیسی

• vertical piece of a door forming the side of a doorway, doorjamb
post of a door; vertical piece of a door forming the side of a doorway, doorjamb

پیشنهاد کاربران

بپرس