doubts

جمله های نمونه

1. grave doubts
شک شدید

2. cast away your doubts and come with me
تردید خود را رها کن و با من بیا.

3. his deeds raised doubts about his honesty
اعمالش موجب به وجود آمدن شک درباره ی صداقت او شد.

4. i have serious doubts about her honesty
در صداقت او جدا شک دارم.

5. joseph finally shed his doubts and got married
ژوزف بالاخره تردید را کنار گذاشت و ازدواج کرد.

6. she was always a pery to doubts
همیشه دچار شک و تردید بود.

7. raise one's hopes (or fears or doubts etc. )
امید (یاترس یا شک و غیره ی) کسی را زیاد کردن

پیشنهاد کاربران

شک و تردید
many have doubts about it
خیلی ها در موردش شک دارن
معی تحت اللفظی:خیلی ها دارن شک درمورد آن
تردید
Her husband has no love for him. She or he has doubts

بپرس