douse

/ˈdaʊs//daʊs/

معنی: خیس کردن، روی چیزی آب ریختن، میل زدن، گمانه زدن، در اب یا چیز دیگری فرو بردن
معانی دیگر: (کشتی رانی) به سرعت (بادبان ها را) پایین آوردن، (آتش یا چراغ) به سرعت خاموش کردن، (در اصل) محکم زدن، کوفتن، (عامیانه) کندن (کفش و لباس)، (به سرعت) در آب فرو کردن، (در آب) فرو شدن، آب ریختن به، رجوع شود به: dowse، روی چیزی اب ریختن

جمله های نمونه

1. to douse a mast
دکل کشتی را پایین آوردن

2. to douse a sail
بادبان را پایین کشیدن

3. the monsoon rains douse the hillsides
باران های موسمی تپه ها را خیس می کند.

4. she leaned over the basin and began to douse her face with the cold water
او روی دستشویی خم شد و با آب سرد شروع به شستن صورت خود کرد.

5. Fire crews worked to douse hot spots left by two fires that consumed acres of forest.
[ترجمه گوگل]تیم های آتش نشانی برای خاموش کردن نقاط داغ باقی مانده از دو آتش سوزی که هکتارها از جنگل را درنوردیده بودند، تلاش کردند
[ترجمه ترگمان]خدمه آتش نشانی برای خاموش شدن لکه های داغ کار می کردند که در اثر دو آتش سوزی که چند جریب از جنگل را بلعیده بودند، باقی مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You just sit on the ground, chant, douse yourself with gasoline and light a match.
[ترجمه گوگل]شما فقط روی زمین می نشینید، شعار می دهید، خود را با بنزین خیس می کنید و یک کبریت روشن می کنید
[ترجمه ترگمان]فقط بشین روی زمین و دعا بخون، با بنزین و کبریت روشن کن و کبریت روشن کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The alchemist would burn incense and douse himself in specially prepared perfumes before carrying out his experiments.
[ترجمه گوگل]کیمیاگر قبل از انجام آزمایشات خود بخور می‌سوزاند و خود را در عطرهای مخصوص آماده می‌مالد
[ترجمه ترگمان]کیمیاگر اگر قبل از این که آزمایش های خود را انجام دهد، عطر آن را روشن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fire fighters were battling at the weekend to douse fires in the north of the region that cloaked the town of Nizhny Novgorod, the regional capital, in smoke.
[ترجمه گوگل]آتش نشانان آخر هفته در حال مبارزه برای خاموش کردن آتش سوزی در شمال منطقه بودند که شهر نیژنی نووگورود، پایتخت منطقه را در دود پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]آتش نشانان در آخر هفته برای خاموش کردن آتش در شمال منطقه ای که شهر نیژنی نووگورود، پایتخت منطقه ای دود را پوشانده بود، مبارزه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Or will the shadows of her past douse the lamps of hope?
[ترجمه گوگل]یا سایه های گذشته اش چراغ های امید را خاموش خواهد کرد؟
[ترجمه ترگمان]یا سایه گذشته او نور امید را از آب در خواهد آورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The authorities blamed'technical problems'for the decision to douse the flame.
[ترجمه گوگل]مقامات "مشکلات فنی" را عامل تصمیم برای خاموش کردن شعله می دانند
[ترجمه ترگمان]مقامات مشکلات فنی را برای این تصمیم دانستند که شعله آتش خاموش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You wanna just douse me in steak sauce before I go to my room?
[ترجمه گوگل]می‌خواهی قبل از اینکه به اتاقم بروم، من را در سس استیک بپاشی؟
[ترجمه ترگمان]می خوای قبل از اینکه برم اتاقم سس استیک بخورم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Douse – Pyro says: "Beneath your armor you are just flesh and bone. . . " and squirts a random target with a highly flammable oil.
[ترجمه گوگل]Douse – Pyro می گوید: "در زیر زره خود فقط گوشت و استخوان هستید " و یک هدف تصادفی را با روغن بسیار قابل اشتعال پرتاب می کند
[ترجمه ترگمان]douse می گوید: زیر armor شما فقط گوشت و استخوان هستید و یک هدف تصادفی را با نفت قابل اشتعال منفجر می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The pumps were started and the crew began to douse the fire with water.
[ترجمه گوگل]پمپ ها شروع به کار کردند و خدمه شروع به خاموش کردن آتش با آب کردند
[ترجمه ترگمان]پمپ آغاز شد و جاشو ان شروع به خاموش کردن آتش با آب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Men came with buckets of water and began to douse the flames.
[ترجمه گوگل]مردان با سطل های آب آمدند و شروع به خاموش کردن شعله های آتش کردند
[ترجمه ترگمان]مردان با سطل آب آمدند و شعله های آتش را خاموش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیس کردن (فعل)
water, macerate, soak, drench, damp, moisten, wet, douse, ret

روی چیزی آب ریختن (فعل)
douse

میل زدن (فعل)
douse, dowse

گمانه زدن (فعل)
sound, douse, dowse

در اب یا چیز دیگری فرو بردن (فعل)
douse

تخصصی

[نساجی] خیس نمودن فرو بردن جسم در آب یا هر مایع دیگر - آب ریختن بر روی چیزی

انگلیسی به انگلیسی

• throw water on, plunge into water; strike, punch, hit; take in or lower a sail (nautical); extinguish a fire or flame with water; become completely wet; take off a hat; remove any item of clothing (archaic)
if you douse a fire or light, you stop it burning or shining.
if you douse something with liquid, you throw the liquid over it.
to douse a difficult situation means to say or do something to calm it down.

پیشنهاد کاربران

1 -
( also dowse )
to make something or someone wet by throwing a lot of liquid over it, him, or her
خیس کردن چیزی یا شخصی با ریختن مایعات زیادی روی آنها
We watched as demonstrators doused a car in/with petrol and set it alight.
...
[مشاهده متن کامل]

Her three children, sticky and uncomfortable, cry out begging to be cooled down, and she wakes every five minutes to douse them and herself with cold water and wet scarves.
fig/The room was doused in light.
2 -
To douse something is also to end it, esp. to extinguish ( = stop ) a fire by putting water on it
پایان دادن به چیزی، به ویژه خاموش کردن ( = توقف ) آتش با ریختن آب بر آن
Efforts to douse the flames were hampered by high winds.
Douse the lights ( = turn off the lights ) .

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/douse
اغشته کردن
خاموش کردن اتش یا ریختن اب روی ان dousing fire
روی چیزی آب، بنزین یا غیره ریختن
We watched as demonstrators doused a car with petrol and set it alight
خیس کردن
The gang members doused him with gasoline and set him on fire.

خاموش کردن آتش

بپرس