downbeat

/daʊnˈbiːt//ˈdaʊnbiːt/

معنی: بدبینی، افسرده
معانی دیگر: (عامیانه) غم افزا، مغموم کننده، گرایش به پایین، (موسیقی) حرکت چوب دستی رهبر ارکستر به طرف پایین، حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین، غمگینی

جمله های نمونه

1. a movie with a downbeat ending
فیلم سینمایی که پایانی حزن انگیز دارد.

2. The actual signing of the treaty was a downbeat affair without any ceremony.
[ترجمه امیر یزدی] امضای این معاهده بدون هیچ گونه مراسمی واقعا افتضاح بود.
|
[ترجمه گوگل]امضای واقعی معاهده بدون هیچ گونه تشریفاتی، امری ناپسند بود
[ترجمه ترگمان]امضای واقعی معاهده بدون هیچ مراسمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They found him in gloomy, downbeat mood.
[ترجمه گوگل]آنها او را در حالتی غمگین و ضعیف یافتند
[ترجمه ترگمان]او را در حال gloomy و downbeat یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Al was surprisingly downbeat about the party.
[ترجمه گوگل]آل به طور شگفت انگیزی در مورد مهمانی ضعیف بود
[ترجمه ترگمان]آل به طرز عجیبی در مورد مهمانی صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The overall mood of the meeting was downbeat.
[ترجمه گوگل]حال و هوای کلی جلسه ضعیف بود
[ترجمه ترگمان]حالت کلی جلسه downbeat بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The band seemed rather downbeat, even unconcerned about their success.
[ترجمه گوگل]گروه نسبتاً ضعیف به نظر می رسید، حتی نگران موفقیت خود نبود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این گروه، حتی در مورد موفقیت های آن ها نیز بی اعتنا به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Here the mood is decidedly more downbeat. Structural-adjustment reforms have bitten deep into the agricultural extension service.
[ترجمه گوگل]در اینجا خلق و خوی قطعا ضعیف تر است اصلاحات ساختاری به خدمات ترویج کشاورزی نفوذ کرده است
[ترجمه ترگمان]اینجا حال و هوای اینجا قطعا more است اصلاحات ساختاری - ساختاری به طور عمیق در بخش خدمات توسعه کشاورزی گاز گرفته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Notice that the patterns rarely fall on the downbeat.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که الگوها به ندرت بر روی نزول قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که این الگوها به ندرت در the قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Downbeat nystagmus is a term used to describe nystagmus with fast-phase beating downward when the eyes are looking forward or down.
[ترجمه گوگل]نیستاگموس ضعیف اصطلاحی است که برای توصیف نیستاگموس با ضربان سریع به سمت پایین، زمانی که چشم ها به جلو یا پایین نگاه می کنند، استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]downbeat nystagmus اصطلاحی است که برای توصیف nystagmus با ضربه سریع به پایین زمانی که چشم ها به جلو یا پایین نگاه می کنند، استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cheney may be almost deliberately downbeat, but Bush's choice was unusually illuminating.
[ترجمه گوگل]چنی ممکن است تقریباً عمداً ضعیف باشد، اما انتخاب بوش به طور غیرعادی روشنگر بود
[ترجمه ترگمان]چنی ممکن است به عمد downbeat باشد، اما انتخاب بوش به طور غیرمعمول روشن کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mubarak gave a downbeat assessment of the situation in the Middle East.
[ترجمه گوگل]مبارک ارزیابی بدی از وضعیت خاورمیانه ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]مبارک ارزیابی downbeat از وضعیت در خاور میانه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The latest economic surveys are more downbeat as a result of the recent decline in world trade.
[ترجمه گوگل]آخرین بررسی های اقتصادی در نتیجه کاهش اخیر تجارت جهانی ضعیف تر است
[ترجمه ترگمان]آخرین بررسی های اقتصادی به عنوان نتیجه ای از کاهش اخیر تجارت جهانی به حساب می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A string of downbeat indicators has heightened fears of a second recession.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از شاخص های نزولی ترس از رکود دوم را تشدید کرده است
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از شاخص های downbeat ترس از بحران دوم را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Despite the downbeat numbers, the Census data still show the value of education.
[ترجمه گوگل]با وجود اعداد ضعیف، داده های سرشماری همچنان ارزش آموزش را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]با وجود تعداد downbeat، داده های سرشماری هنوز ارزش تحصیل را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A downbeat on the housing sector didn't help.
[ترجمه گوگل]کاهش در بخش مسکن کمکی نکرد
[ترجمه ترگمان]تمرکز بر روی بخش مسکن کمکی نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدبینی (اسم)
downbeat, pessimism

افسرده (صفت)
gloomy, depressed, glum, pensive, hypochondriac, cheerless, dejected, downhearted, broody, downbeat, heartless, low-spirited, withering, heavy-hearted, saturnine, woebegone

انگلیسی به انگلیسی

• first beat of a musical measure
underplayed, not dramatic; cheerless; pessimistic
something or someone that is downbeat is deliberately casual and restrained; an informal word.

پیشنهاد کاربران

( سر و وضع ) ناراحت کننده
●بی ذوق، وقتی حس هیجان خاصی نسبت به چیزی نداری
1. صفت است.
2. متضادش Upbeat میشود.
3. معنا: احساس و نگرش بدبینانه، انتقادی، منفی یا مایوسانه در مورد یک چیز ، شخص یا اتفاق هست. مثلا:
His assessment of the UK’s economic prospects is generally downbeat.
...
[مشاهده متن کامل]

ارزیابی وی از آینده اقتصاد بریتانیا عموما ناامیدانه/مایوسانه/بدبینانه یا منفی است.

عذرخواهی میکنم ، فعل نیست ، "صفت" هست.
( فعل ) 1 - آرام و بدون هیجان بودن، 2 - بدون امیدواری زیاد نسبت به آینده
در موسیقی: اولین ضرب هر میزان

بپرس