draft

/ˈdræft//drɑːft/

معنی: برات، طرح، انتخاب، مسوده، پیش نویس، چرک نویس، برگزینی، برات کشی، حواله، اماده کردن، از بشکه ریختن، طرح کردن، فرا خواندن
معانی دیگر: (ارابه یا بار و غیره) کشیدن، فشار به جلو، بارکشی، حمل، ترابرد، کشش، ترابری، مقدار بار حمل شده یا کشیده شده، چیز حمل شده، حمال، به کشتی کشیدن تور ماهی گیری، مقدار ماهی گرفته شده در هر تور، قلپ، جرعه، قرت، میزان داروی آبگونه که هر بار باید خورده شود، دوز، مقدار (دارو)، (عامیانه) میزان آبجو (وغیره) که هر بار از بشکه کشیده می شود، (کشیده شده از بشکه) بشکه ای، استنشاق (هوا یا دود سیگار و غیره)، شهیق، (هوا یا دود) فروبری، فرودادن، (میزان هوا یا دود که هر بار فرو برده می شود) پک، نفس، دم، (نسخه ی اول و خطخوردگی دار هر چیز) چرک نویس، پیش نویس کردن، چرک نویس نوشتن، رسم کردن، خطوط اصلی چیزی را کشیدن، (هوا) جریان، کوران، دستگاه تنظیم جریان هوا (در بخاری و غیره)، هواکش، (بانکداری و غیره) حواله، خدمت اجباری، خدمت نظام، فراخوانی (برای هرگونه خدمت یا نامزدی انتخابات و غیره)، فراخواستن، به خدمت زیر پرچم احضار کردن، (برای نامزدی یا خدمت) فراخواندن، (کشتیرانی - عمق آب مورد نیاز کشتی پر از بار برای آن که به کف دریا برخورد نکند) آبخور، آب نشین (draught هم می نویسند)، نقشه، برون نما، ترسیم، سمیره کشی، دهانه ی لوله ی آب (و غیره)، (سنگ تراشی) خط راهنما، خط استادکار، (نمونه ی قالب سازی) شیب، (ورزش های حرفه ای) سهمیه ی هر تیم برای استخدام بازیکنان جدید، به استخدام تیم درآوردن، (بازرگانی) تخفیف بابت صدمه ی وارده به کالا یا کم شدن وزن آن، n : draught حواله، vt : draught انگلیس اماده کردن

جمله های نمونه

1. draft beer is better than bottled beer
آبجو بشکه ای از آبجو بطری شده بهتر است.

2. draft card
(امریکا) برگ آماده به خدمت

3. a draft animal
حیوان بارکش

4. a draft dodger
کسی که از خدمت نظام طفره می رود

5. a draft resolution
پیش نویس قطعنامه (که می توان با مذاکره آن را تعدیل کرد).

6. a draft whose ingredients also included opium
دارویی که اجزای آن شامل تریاک هم بود.

7. military draft lottery
قرعه کشی برای خدمت نظام

8. sight draft
برات دیداری

9. the draft of a contract
پیش نویس قرارداد

10. the draft of a typical horse in each day
بار ترابری شده توسط یک اسب معمولی در هر روز

11. the draft of air blowing in from the window
بادی که از پنجره به درون می وزید

12. on draft
(آبجو و غیره) آماده ی کشیدن از بشکه

13. a bank draft
حواله ی بانکی

14. a sight draft
برات دیداری

15. the rough draft of a short story
پیش نویس یک داستان کوتاه

16. the working draft of a peace treaty
متن مقدماتی قرارداد صلح

17. he accepted his draft as senate candidate
او قبول کرد که نامزد انتخابات سنا بشود.

18. he took a draft and threw away the cigarette
او یک پک زد و سیگار را دور انداخت.

19. a ship of 10 meter draft
یک کشتی با آب نشین ده متری

20. he carefully corrected his first draft and then made a second draft
او با دقت نسخه ی اول (انشای) خود را اصلاح کرد و سپس نسخه دوم را نوشت.

21. he swallowed the water in one draft
آب را با یک جرعه بالا کشید.

22. these animals make good beasts of draft
این حیوانات برای بارکشی مناسب هستند.

23. not a single fish of all the draft was good for eating
حتی یکی از ماهی های درون تور هم به درد خوردن نمی خورد.

24. we have too many officer's mounts and not enough draft animals
ما بیش از نیاز،اسب سواری برای افسران داریم ولی چارپای باربر کم داریم.

25. I felt a cold draft and the candle started to flicker.
[ترجمه گوگل]هوای سردی را احساس کردم و شمع شروع به سوسو زدن کرد
[ترجمه ترگمان]هوا سرد شد و شمع روشن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The latest draft of the agreement codifies the panel's decision.
[ترجمه گوگل]آخرین پیش نویس توافق، تصمیم هیئت را مدون می کند
[ترجمه ترگمان]آخرین پیش نویس این قرارداد تصمیم هیات را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The legislation is still in draft form.
[ترجمه گوگل]این قانون هنوز در قالب پیش نویس است
[ترجمه ترگمان]این قانون هنوز در حال تدوین پیش نویس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. I read the first draft and thought it was very good.
[ترجمه احسان چابک] من پیش نویس اول را خواندم و فکر کردم که بسیار خوب است.
|
[ترجمه گوگل]من پیش نویس اول را خواندم و به نظرم خیلی خوب بود
[ترجمه ترگمان]من متن اولیه را خواندم و فکر کردم که خیلی خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. They presented their draft to the president, who looked it over, nodded and signed it.
[ترجمه گوگل]آنها پیش نویس خود را به رئیس جمهور ارائه کردند، رئیس جمهور آن را نگاه کرد، سر تکان داد و آن را امضا کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها پیش نویس خود را به رئیس جمهور ارائه کردند، که به آن نگاه کرد، سرش را تکان داد و آن را امضا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. I'm supposed to have handed in a first draft of my dissertation.
[ترجمه گوگل]قرار است اولین پیش نویس پایان نامه ام را تحویل داده باشم
[ترجمه ترگمان]قرار بود مقاله اول of را به او بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برات (اسم)
bill, draft, check, cheque

طرح (اسم)
trace, figure, design, skeleton, projection, line, scheme, draft, pattern, plan, blueprint, layout, project, model, drawing, lineament, diagram, plot, protraction, sketch, croquis, delineation, eye draught, schema, outline, shop drawing

انتخاب (اسم)
choice, selection, option, pickup, draft, election, delegacy

مسوده (اسم)
draft, minute, copy, sketch, croquis

پیش نویس (اسم)
draft, minute

چرک نویس (اسم)
scratch, proof, draft, scratchpad

برگزینی (اسم)
draft

برات کشی (اسم)
draft

حواله (اسم)
assignment, order, draft, check, transference, cheque

اماده کردن (فعل)
ready, prime, provide, draft, gird, belay, prepare, list, confect, unlimber

از بشکه ریختن (فعل)
draft

طرح کردن (فعل)
propose, design, draw, scheme, draft, plan, bring forth, lay, propound, sketch, put forward

فرا خواندن (فعل)
muster, summon, evoke, call, draft, recall

تخصصی

[سینما] دست نویس اول
[عمران و معماری] برداشت - مکش
[برق و الکترونیک] طرح، پیش نویس
[مهندسی گاز] کشش، کشیدن، کوران
[حقوق] برات، حواله
[نساجی] کشش - کشیدن - کش دادن - نخ کشی - نقشه نخ کشی - نقشه طراحی - گل - نقش
[ریاضیات] ترسیم کردن، نقشه کشیدن، برات، حواله، یخ، شیب، پیش رسم، نقشه، حواله، مدل، ترسیم، کشش
[پلیمر] زاویه خروج، طراحی مهندسی است که هنگام ساخت قالب به جدا شدن آسان قطعات از قالب کمک می کند.(حداقل 3 درجه پیشنهاد می شود)
[آب و خاک] جریان هوا، طرح

انگلیسی به انگلیسی

• rough outline, sketch; check, written order for payment; conscription, calling up for army service; unit; current of air; (sports) method by which nba teams choose once a year college or foreign players to their teams
make an outline, draw up in written form; conscript, recruit for military service; force or persuade to do some task; draw out and separate
a draft of a letter, book, or speech is an early version of it.
when you draft a letter, book, or speech, you write the first version of it.
if you are drafted, you are told to serve in one of your country's armed forces; used in american english.
when people are drafted somewhere, they are moved there to do a particular job.
see also draught.

پیشنهاد کاربران

outline, abstract, plan, rough, sketch, version
- order, bill ( of exchange ) , cheque, postal order. outline, compose, design, draw, draw up, formulate, plan, sketch
پیش نویس کردن، طرح اولیه را نوشتن؛ پیش نویس، طرح اولیه. حواله، برات کشی، پیش نویس، برگزینی، انتخاب، چرک نویس، طرح کردن، آماده کردن، از بشکه ریختن، سفته، سند قرضه، اوراق بهادار، تهیه کردن، اطاق بار، بسته کالا، آبخور ناو، سربازگیری کردن، سرباز وظیفه، به خدمت فراخواندن، علوم مهندسی: پیش نویس، عمران: نیمه نهایی، قانون فقه: حواله، طرح، بازرگانی: پیش نویس قرارداد، برات، ورزش: عمق قایق در زیر آب، علوم نظامی: سفته
...
[مشاهده متن کامل]

بازبینی کردن
ویراستاری هم معنا میده
drafted قابل ویرایش
در حقوق تصویب کردن هم معنی می دهد
سربازان ارسالی برای خدمت
سوز هوا
پیش نویس کردن، طرح اولیه را نوشتن؛ پیش نویس، طرح اولیه
حواله، برات کشی، پیش نویس، برگزینی، انتخاب، چرک نویس، طرح کردن، آماده کردن، از بشکه ریختن، سفته، سند قرضه، اوراق بهادار، تهیه کردن، اطاق بار، بسته کالا، آبخور ناو، سربازگیری کردن، سرباز وظیفه، به خدمت فراخواندن، علوم مهندسی: پیش نویس، عمران: نیمه نهایی، قانون فقه: حواله، طرح، بازرگانی: پیش نویس قرارداد، برات، ورزش: عمق قایق در زیر آب، علوم نظامی: سفته
...
[مشاهده متن کامل]

تخصصی HVAC: حرکت هوای تهویه داخل فضا با سرعت زیاد ( مثلا بیش از 200fpm )
آبخور ( کشتی یا هر نوع شناور )
در متن های تجاری 《حواله》 هم می تواند معنی شود .
( UK conscript )
to order people by law to join the armed forces
بر اساس قانون، اعزام کردن افراد برای خدمت در نیروهای مسلح
He was drafted ( into the army ) at 18
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/draft
draft :آبخور کشتی
1 - طرح اولیه 2 - پیش طرح 3 - نسخه دست نویس
1 - پیش نویس 2 - پیش طرح 3 - تدوین کردن 4 - نسخه دست نویس 5 - طرح اولیه
پیشفرض
نسخه ی دست نویس ( نسخه ای که مترجم پیش از چاپ کتاب برای بررسی به دیگران/ویراستاران/دوستان/و ازین دست نشان می دهد
به استخدام تیم در آمدن
در متون ورزشی
draft ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: پیش‏نویس
تعریف: نامه‏ای که پیش از ارسال آماده شده باشد؛ مجازاً، محل نگهداری آنها
فراخواندن به خدمت سربازی
پیش نویس - طرح
آبخور کشتی
جریان هوا
مقدار . دوز
مهندسی مکانیک: زاویه خروج از قالب
Draft 2�
حواله بانکی - ابجو بشکه ای - پیش نویس - خدمت سربازی
هواکش - تهویه
تدوین کردن، تهیه نمودن
پیشنویس یا طرح اولیه ( نوشتن )
خدمت سربازی
ترسیم کردن
فرورفتگی در آب ( شناورها )
ارابه ای
طرح اولیه، پیش طرح
خدمت سربازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس