drastically

جمله های نمونه

1. our prices have been discounted drastically
تخفیف قابل ملاحظه ای در قیمت کالاهای ما منظور شده است.

2. Next year's budget will have to be drastically pruned.
[ترجمه سام] سال آینده بودجه باید بطور قابل ملاحظه ای کاهش یابد
|
[ترجمه گوگل]بودجه سال آینده باید به شدت کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]بودجه سال آینده باید به شدت pruned شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As a result, services have been drastically reduced.
[ترجمه گوگل]در نتیجه خدمات به شدت کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، خدمات به شدت کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We have managed to cut our costs quite drastically.
[ترجمه گوگل]ما توانسته ایم هزینه های خود را به شدت کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما موفق شده ایم هزینه های خود را به شدت کاهش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Things have started to go drastically wrong.
[ترجمه مرضیه کشاورز] اوضاع و شرایط به شدت رو به وخامت پیش می رود
|
[ترجمه گوگل]همه چیز به شدت شروع به اشتباه شده است
[ترجمه ترگمان]اوضاع به شدت اشتباه از آب درآمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This shirt was greatly / drastically reduced in the sale.
[ترجمه گوگل]این پیراهن در فروش بسیار / به شدت کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]این پیراهن به شدت در فروش کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They cut prices drastically to try and shift stock.
[ترجمه گوگل]آنها قیمت ها را به شدت کاهش دادند تا سهام را تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها قیمت ها را به شدت کاهش دادند تا تلاش کنند و سهام را تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Taxes were drastically cut in an attempt to kick-start the economy.
[ترجمه گوگل]در تلاش برای شروع اقتصاد، مالیات ها به شدت کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]مالیات ها به شدت در تلاش برای شروع اقتصاد کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their jobs have been drastically upskilled.
[ترجمه گوگل]مشاغل آنها به شدت ارتقا یافته است
[ترجمه ترگمان]مشاغل آن ها به شدت کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Within a year the party had drastically overhauled its structure.
[ترجمه گوگل]در عرض یک سال، حزب ساختار خود را به شدت تغییر داد
[ترجمه ترگمان]در عرض یک سال، حزب به شدت ساختار خود را بهبود بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our budget has been drastically reduced.
[ترجمه گوگل]بودجه ما به شدت کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]بودجه ما به شدت کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Social work services have been cut back drastically.
[ترجمه گوگل]خدمات مددکاری اجتماعی به شدت کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]خدمات کار اجتماعی به شدت کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The size of the army was drastically cut.
[ترجمه گوگل]حجم ارتش به شدت کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]اندازه ارتش به شدت کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In due course the numbers will be drastically reduced by natural mortalities, disease and predators being the chief causes.
[ترجمه گوگل]در زمان مقتضی این تعداد به دلیل مرگ و میرهای طبیعی کاهش می یابد، بیماری ها و شکارچیان علت اصلی آن هستند
[ترجمه ترگمان]در این درس، اعداد به شدت با مرگ و میر طبیعی، بیماری و شکارچیان که عامل اصلی هستند کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• intensely, in an extreme manner, severely

پیشنهاد کاربران

Drastically به شدت. بطور موثری
Having physical movement can drastically improve your health .
. . .
A person who consumes little meat, reduces their carbohydrate intake, and mostly does not eat sugar will drastically lower the risk of conditions ranging from diabetes and heart disease to Alzheimer’s and cancer
به وفور
با تشکر از دوستان
خواستم اینو هم اضافه کنم این کلمه برای افعال با بار منفی معمولا میاد ( مثلا بد شدن٫ داغون شدن, وخیم شدن و. . . . . ) برای افعال با بار مثبت که به صورت مثبت شدت پیدا کردن از extremely, intensively, . . . . . استفاده میشه
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا Illiteracy leads to low self - esteem and drastically restricts social participation opportunities.

درَستیک لی
به طور چشمگیر و قابل ملاحظه ای
Playing this in your car increase horsepower drastically
به شکل قابل ملاحظه ای
به طور قابل توجهی
کارامد - مؤثر
بشدت و فوری
محسوس ، قابل ملاحضه ، در خور توجه ، زیاد ، به شدت ، خیلی
به شدت
قابل ملاحظه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس