drill

/ˈdrɪl//drɪl/

معنی: تمرین، مته، مشق، مشق نظامی، تمرین کردن، مته زدن، تعلیم دادن، تمرین دادن، مشق دادن، ممارست کردن
معانی دیگر: پرماه، بهرمه، گردکاو، سنبه، (با مته) سوراخ کردن، انجیردن، سنبیدن، (نظام) مشق، (آموزش از راه مشق و تکرار) تمرین، (از راه تمرین و تکرار) آموزاندن، پرهیختن، (با: into) در مغز کسی جایگزین کردن (با تمرین و تکرار)، توی سر کسی فرو کردن، شیرفهم کردن، ملکه کردن یا شدن، (عامیانه) محکم پراندن، محکم زدن، (امریکا - خودمانی) با گلوله سوراخ کردن (یا سوراخ سوراخ کردن)، صدای مته، صدای سوراخ کردن، (انگلیس - عامیانه) روش انجام کار، اسلوب عملکرد، عرف، راه و رسم، (جانورشناسی) حلزون پرما (urosalpinx cinerea که آفت صدف های خوراکی است)، (کشاورزی)، شیار بذر، (ردیف تخم های کاشته شده) ردیف بذر، ماشین بذرکار (که زمین را شیار می کند و تخم را در آن می پاشد و سپس آن را صاف می کند)، پارچه ی کتانی (با بافت اریب)، (جانورشناسی) دریل (میمون دم کوتاه و سرخ گونه به نام لاتین mandrillus leucophaeus - بومی افریقای غربی)

جمله های نمونه

1. drill a well
(با مته ی بزرگ) چاه کندن،چاه زدن

2. drill for oil (or water)
برای دستیابی به نفت (یا آب) چاه زدن

3. a drill is used to bore holes
مته را برای سوراخ کردن به کار می برند.

4. cannon drill
مته ی توپی

5. pneumatic drill
مته ی فشاری

6. to drill for oil
چاه نفت کندن

7. a dentist's drill
مته ی دندانساز

8. the soldiers' drill started at five a. m.
مشق سربازان ساعت پنج بامداد آغاز می شد.

9. this large drill bore a well every two days
این مته ی بزرگ هر دو روز یک چاه حفر می کند.

10. a woodpecker uses its beak like a drill
دارکوب نوک خود را همچون مته به کار می برد.

11. i flinch every time i hear a dentist's drill
هروقت صدای مته ی دندان ساز را می شنوم به خود می لرزم.

12. The soldiers have started to drill for water.
[ترجمه گوگل]سربازان شروع به حفاری برای آب کرده اند
[ترجمه ترگمان]سربازان شروع به حفاری برای آب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The speaker tried to drill in his point but the crowd were not interested.
[ترجمه گوگل]سخنران سعی کرد نقطه خود را مته کند اما جمعیت علاقه ای نداشتند
[ترجمه ترگمان]سخنگو سعی کرد در محل کارش تمرین کند، اما مردم علاقه ای به این موضوع نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The drill has variable speed control.
[ترجمه گوگل]مته دارای کنترل سرعت متغیر است
[ترجمه ترگمان]این مته کنترل سرعت متغیری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. New recruits have three hours of drill a day.
[ترجمه گوگل]نیروهای جدید سه ساعت تمرین در روز دارند
[ترجمه ترگمان]نیروهای تازه سه ساعت تمرین دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She had to drill to the office .
[ترجمه گوگل]او مجبور شد به دفتر مته بزند
[ترجمه ترگمان] اون باید با دریل اداره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There's no need to drill things into them — they'll learn as they go along.
[ترجمه گوگل]نیازی نیست چیزها را در آنها مته کنید - آنها در طول مسیر یاد خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست که کارها رو به اونا تبدیل کنن - اونا یاد می گیرن که چه جوری پیش برن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. What's the drill for claiming expenses?
[ترجمه گوگل]تمرین برای مطالبه هزینه ها چیست؟
[ترجمه ترگمان]به چه دلیل هزینه ای برای این ادعا وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تمرین (اسم)
task, practice, use, action, exercise, workout, drill, rehearsal, drilling, exercitation

مته (اسم)
bit, drill, auger, borer, gimlet

مشق (اسم)
training, practice, exercise, drill, rehearsal

مشق نظامی (اسم)
drill

تمرین کردن (فعل)
practice, exercise, drill, rehearse, woodshed, practise

مته زدن (فعل)
drill, ream

تعلیم دادن (فعل)
educate, train, intuit, drill, guide, instruct, teach, enlighten

تمرین دادن (فعل)
exercise, drill

مشق دادن (فعل)
drill

ممارست کردن (فعل)
practice, drill, practise

تخصصی

[عمران و معماری] مته - حفار - حفاری - حفاری کردن
[برق و الکترونیک] مته
[مهندسی گاز] مته، دیلم، مته کردن
[زمین شناسی] مته، ماشینی که از حرکات چرخشی، ضربتی (چکشی) یا ترکیبی از هردو برای ایجاد حفرات استفاده می کند .
[نساجی] سرژه پنبه ای - نوعی سرژه که رنگ خاکی آن برای لباس ارتشی مصرف می شود

انگلیسی به انگلیسی

• tool for drilling holes; practice, training; furrow; seeding machine; row of seeds in a furrow
bore a hole; practice, train; sow seeds in rows
a drill is a tool for making holes.
when you drill a hole in something, or drill into it, you make a hole in it using a drill.
when people drill for oil or water, they search for it by drilling deep holes in the ground or in the seabed.
a drill is also a way of learning something by repeating a routine exercise. count noun here but can also be used as a verb. e.g. he doesn't believe in drilling a class for more than ten minutes a day.

پیشنهاد کاربران

تمرین و تکرار چیزی برای یادگرفتن اون
Drill
سُنبه ، سُنبال ، سُنباله ، سُنبیل، سُنبَک ، سُننبَن
از کارواژه ی سُفتَن یا سُنبیدَن به مینش سوراخ کردن
drill : سُفتار ، سُفتگَر ، ابزاری برای سوراخ کردن یا سُفتَن
رزمایش
drill 5 ( n ) =a machine for planting seeds in rows
drill
drill 4 ( n ) =a type of strong cotton cloth
drill
drill 3 ( n ) =military training in marching, the use of weapons, etc. , e. g. rifle drill.
drill
drill 2 ( n ) =a practice of what to do in an emergency, for example if there is a fire, e. g. a fire drill.
drill
drill 1 ( n ) ( drɪl ) =a tool or machine with a pointed end for making holes, e. g. an electric drill. a hand drill. a dentist's drill.
drill
Drill is slang for hard sexual intercourse
علاوه بر معانی ارائه شده توسط دوستان، به معنای روال کار هم می باشد
مترادف: procedure
سبکی در موسیقی رپ
ابزار آلات مختلف به انگلیسی:
toolbox = جعبه ابزار
bolt = پیچ 🔩
screw = پیچ
❗️نکته: هم screw و هم bolt به معنای پیچ هستند اما تفاوت آنها در این است که bolt به مهره و واشر برای سفت شدن نیاز دارد اما screw بدون مهره و واشر سفت می شود
...
[مشاهده متن کامل]

nut = مهره
nail = میخ
washer = واشر
screwdriver = پیچ گوشتی 🪛
Philips screwdriver = پیچ گوشتی چهارسو
flathead screwdriver / slotted screwdriver / flat blade screwdriver = پیچ گوشتی دو سو
bradawl = درفش
wrench ( American ) / spanner ( British ) = آچار
adjustable spanner ( British ) / monkey wrench ( American ) = آچار فرانسه
pipe wrench = آچار شلاقی
hammer = چکش 🔨
claw = میخ کشِ چکش
mallet = پتک
saw / handsaw = اره 🪚
chainsaw = اره برقی
circular saw = اره گرد، اره چرخی
hacksaw = اره آهن بُر
coping saw = اره مویی
two man saw = اره دو دست
ax / axe =تبر 🪓
wirecutter = سیم چین
pliers = انبردست
needle - nose pliers / long - nose pliers / snipe - nose pliers = دَم باریک
angle grinder = سنگ فرز
drill = درل
electric drill = دریل برقی
bit = مته
paint roller = غلطک رنگ زنی
utility knife = کاتر، تیغ موکت بری
file = سوهان
flashlight = چراغ قوه 🔦
plastering trowel = ماله گچ کاری، ماله کشته کشی
trowel = بیلچه
shovel = بیل
spade = بیل
❗️تفاوت بین spade و shovel را با یه سرچ ساده در گوگل می توانید مشاهده کنید
plane = رنده نجاری
spirit level = تراز، تراز سنج
vice ( British ) / vise ( American ) = گیره
❗️این گیره با گیره های معمولی که به طور روزمره از آنها استفاده می کنیم فرق دارد. عکس های آن را با سرچ در گوگل مشاهده کنید
tape measure = متر ( نواری )
rake = چنگک
wheelbarrow / barrow = فرغون

1. تمرین نظامی
2. تمرین درسی
3. دستگاه دریل
4. یک ردیف از دانه هایی که به صورت موازی و ردیفی توسط دستگاه کاشته شده اند ( به دستگاه هم همینو می گن ) .
5. The drill: روش معمول انجام چیزی
( Idiom informal )
...
[مشاهده متن کامل]


To know how something is done and be familiar with a regular process and etc.
You know the drill? : )

مانور
دریل نوعی سبک موسیقی رپ ک پدر دریل فارسی 021kid هست
دریل یک سبک از هیپ هاپ
noun - uncountable :
مانور نظامی
رزمایش
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/drill
کلاس ( دوره ) آموزشی
military drill
( maneuver= )
تمرین/رزمایش نظامی
سوراخ کردن

instruction or training in military exercises.

فهماندن
( slang )
حفر
تمرین های نظامی، آمادگی کار با اسلحه و. . . .
رژه نظامی
- آموزش
- تمرین
- تکلیف
- مشق شب

دریل
قانون انجام کاری
روش عادی انجام یک کار
تمرین - مانور - حفار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس