dumbbell

/ˈdəmˌbel//ˈdʌmbel/

معنی: دمبل، اسباب ورزشی
معانی دیگر: دامبل (دمبل)، میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش

جمله های نمونه

1. Dumb-bell curls should always involve rotation of the dumbbells.
[ترجمه گوگل]فرهای دمبل همیشه باید شامل چرخش دمبل ها باشد
[ترجمه ترگمان]حلقه های زنگ - زنگ همیشه باید شامل چرخش of باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Slowly straighten the arm by lifting the dumbbell backwards, keeping the upper arm still.
[ترجمه گوگل]به آرامی بازو را با بلند کردن دمبل به سمت عقب صاف کنید و بازو را ثابت نگه دارید
[ترجمه ترگمان]آهسته بازو را با بلند کردن تیغه به عقب صاف کنید و بازوی بالایی را بی حرکت نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dumbbell exercises toned my muscles.
[ترجمه اسرا] تمرینات دمبل روی بازو های من کار میکند
|
[ترجمه گوگل]تمرینات دمبل عضلاتم را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]تمرینات Dumbbell در ماهیچه های من تمرین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rigoulet, the strong man, strains at his dumbbell.
[ترجمه گوگل]ریگوله، مرد قوی، به دمبل خود فشار می آورد
[ترجمه ترگمان] Rigoulet \"، مرد قوی، که به دمبل strains\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lie on the bench with arms out straight, almost vertical, and hold the dumb-bells with palms facing each other.
[ترجمه گوگل]روی نیمکت دراز بکشید و دست‌ها را صاف، تقریباً عمودی بیرون بیاورید و زنگ‌ها را طوری نگه دارید که کف دست‌ها رو به روی هم باشند
[ترجمه ترگمان]روی نیمکت دراز بکشید، بازوها را صاف، تقریبا عمودی نگاه دارید و با کف دست و روی هم بایستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Keep the upper arm horizontal, with the forearm and dumb-bell hanging straight down.
[ترجمه گوگل]بازو را به صورت افقی نگه دارید، در حالی که ساعد و زنگوله به سمت پایین آویزان هستند
[ترجمه ترگمان]بازوی بالایی را افقی نگه دارید، با ساعد و bell که مستقیم به پایین آویزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It can also be exercised by doing shoulder presses either with dumb-bells or with barbells.
[ترجمه گوگل]همچنین می توان آن را با پرس شانه یا با دمبل یا با هالتر انجام داد
[ترجمه ترگمان]همچنین می توان آن را با اعمال فشار شانه یا با صدای گنگ یا با barbells اعمال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As with the triceps, to develop larger biceps heavy basic exercises such as barbell curls or dumb-bell curls must be performed.
[ترجمه گوگل]مانند عضله سه سر، برای رشد عضلات دوسر بزرگتر، باید تمرینات اساسی سنگینی مانند حلقه های هالتر یا حلقه های دمبله انجام شود
[ترجمه ترگمان]همانند سه سر و سه سر، برای رشد عضلات دو سر بازو و یا تمرین های سخت کوشی، باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He works out with dumbbells in the prison gym.
[ترجمه گوگل]او در سالن بدنسازی زندان با دمبل ورزش می کند
[ترجمه ترگمان]او با dumbbells در سالن ژیمناستیک کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dumbbell had been raised 20 times by the sportsman before he went swimming yesterday.
[ترجمه گوگل]این ورزشکار قبل از اینکه دیروز به شنا برود 20 بار دمبل را بلند کرده بود
[ترجمه ترگمان]The قبل از اینکه به شنا برود ۲۰ بار توسط ورزش کار بزرگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Eperythrozoon shaped like a ball, pole, dumbbell, ellipse, etc in blood and a ball, and roundness in the other tissues.
[ترجمه گوگل]Eperithrozoon به شکل توپ، قطب، دمبل، بیضی و غیره در خون و توپ و گردی در بافت های دیگر
[ترجمه ترگمان]شکل Eperythrozoon به شکل توپ، قطب، dumbbell، بیضی و غیره در خون و یک توپ و گردی در بافت های دیگر شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dumbbell. Dumbbells are small, hand - held weights that you can use to strengthen upper body.
[ترجمه گوگل]دمبل دمبل ها وزنه های کوچک و دستی هستند که می توانید از آنها برای تقویت بالاتنه استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]Dumbbell dumbbells، وزنه های کوچک و کوچکی هستند که می توانید برای تقویت بدن بالا از آن ها استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To explore approaches to remove dumbbell tumors of the craniocervical junction and cervical spinal canal.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی روش‌هایی برای حذف تومورهای دمبل محل اتصال کرانیوسرویکال و کانال نخاعی گردنی
[ترجمه ترگمان]هدف برای بررسی رویکردهای حذف تومورهای dumbbell نقطه اتصال craniocervical و مجرای گردنه رحم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The dumbbell will be raised 20 times by the sportsman tomorrow.
[ترجمه گوگل]دمبل فردا توسط ورزشکار 20 بار بلند می شود
[ترجمه ترگمان]ورزش کار فردا ۲۰ بار توسط ورزش کار بزرگ خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Known by the popular name of the Dumbbell Nebula, the beautifully symmetric interstellar gas cloud is over 5 light-years across and about 200 light-years away in the constellation Vulpecula.
[ترجمه گوگل]این ابر گازی متقارن زیبا که با نام رایج سحابی دمبل شناخته می شود، بیش از 5 سال نوری وسعت دارد و حدود 200 سال نوری از ما فاصله دارد و در صورت فلکی Vulpecula قرار دارد
[ترجمه ترگمان]ابر گازی میان ستاره ای که به نام popular مشهور است، بیش از ۵ سال نوری در طول و حدود ۲۰۰ سال نوری در صورت فلکی Vulpecula قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دمبل (اسم)
dumbbell

اسباب ورزشی (اسم)
dumbbell

انگلیسی به انگلیسی

• small weight for developing arm strength; stupid person, foolish person (slang)
a dumbbell is a short bar with weights on either side which people use for physical exercise to strengthen their arm and shoulder muscles.
if you call someone a dumbbell, you mean that you think they are a stupid person; used in informal american english.
small weight for developing arm strength; stupid person (slang)

پیشنهاد کاربران

a short bar with a weight on each end that you lift up and down to make your arm and shoulder muscles stronger
یک میله کوتاه با یک وزنه در هر انتها که آن را بالا و پایین می برید تا عضلات بازو و شانه شما قوی تر شود
دَمبِل
dumbbelldumbbell
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/dumbbell
1 - دمبل
2 - احمق
a stupid person
احمق
وزنه کوچک ، میله کوچکی دارای دو گوی فلزی کوچک ولی سنگین
dumbbell ( ورزش )
واژه مصوب: دست وزنه
تعریف: وزنه ای متشکل از یک میلۀ کوتاه که وزنه های همانندی در دو سر آن به طور ثابت یا تعویض پذیر قرار دارد و برای تقویت عضلات دست و شانه به کار می رود
پاکت نامه من یازده سالمه
دمبل ، وزنه ی کوچک
وزنه ورزشی کوچک
وزنه ی ورزشی کوچک

بپرس