dyspepsia

/dɪsˈpepsɪə//dɪsˈpepsɪə/

معنی: سوء هاضمه، عدم هضم، اختلال هضم، بدی گوارش، بد گواری
معانی دیگر: سو هاضمه (در مقابل: خوشگواری یا بهگواری eupepsia)، دشگواری (dyspepsy هم می گویند)، طب عدم هضم

جمله های نمونه

1. Patients were excluded from further examination after their dyspepsia clinic visit if they had severe concurrent cardiovascular or respiratory disease.
[ترجمه گوگل]بیماران پس از مراجعه به کلینیک سوء هاضمه در صورت داشتن بیماری قلبی عروقی یا تنفسی شدید همزمان از معاینه بیشتر حذف شدند
[ترجمه ترگمان]بیماران پس از مراجعه به کلینیک dyspepsia در صورتی که دچار بیماری های قلبی عروقی یا تنفسی شدیدی بودند، از معاینه بیشتر محروم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Similarly our study found a strong association between dyspepsia and colonisation by Helicobacter pylori in patients taking NSAIDs.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، مطالعه ما ارتباط قوی بین سوء هاضمه و کلونیزاسیون توسط هلیکوباکتر پیلوری در بیمارانی که از NSAID استفاده می کردند، نشان داد
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، مطالعه ما یک ارتباط قوی بین سوهاضمه و استعمار by pylori در بیمارانی است که NSAIDs را می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pepsin mixture is used for dyspepsia.
[ترجمه گوگل]مخلوط پپسین برای سوء هاضمه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]مخلوط pepsin برای سو هاضمه استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Result: Domperidon was a best drug for functional dyspepsia.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: دومپریدون بهترین دارو برای سوء هاضمه عملکردی بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه: Domperidon بهترین دارو برای سو هاضمه کاربردی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It also could help you to reduce dyspepsia.
[ترجمه گوگل]همچنین می تواند به شما در کاهش سوء هاضمه کمک کند
[ترجمه ترگمان]هم چنین می تواند به شما کمک کند که سو هاضمه را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Shop assistant: She has dyspepsia. I think lactasin will be useful.
[ترجمه گوگل]فروشنده: او سوء هاضمه دارد من فکر می کنم لاکتاسین مفید خواهد بود
[ترجمه ترگمان]سو هاضمه داره فکر کنم \"lactasin\" مفید باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Being used in colds, heat stroke, indigestion dyspepsia ( painful indigestion ), diarrhea, hepatitis.
[ترجمه گوگل]استفاده در سرماخوردگی، گرمازدگی، سوء هاضمه (سوء هاضمه دردناک)، اسهال، هپاتیت
[ترجمه ترگمان]استفاده در سرماخوردگی، سکته گرما، سوهاضمه، ((indigestion دردناک)، اسهال، هپاتیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Conclusion: Functional dyspepsia TCM features to the spleen and the main hepatogastric discord.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: سوء هاضمه عملکردی TCM به طحال و ناهنجاری اصلی کبدی معده نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: سو هاضمه های کارکردی، ویژگی های TCM و the اصلی را به خود اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Usage may induce gastric irritation, nausea, dyspepsia and stomach bleeding.
[ترجمه گوگل]مصرف ممکن است باعث تحریک معده، حالت تهوع، سوء هاضمه و خونریزی معده شود
[ترجمه ترگمان]Usage ممکن است خشم، تهوع، هضم و معده را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Background and aims: Patients with functional dyspepsia who have hypersensitivity to gastric distension have more prevalent pain, suggesting the presence of hyperalgesia.
[ترجمه گوگل]زمینه و هدف: بیماران مبتلا به سوء هاضمه عملکردی که به اتساع معده حساسیت مفرط دارند، درد شایع تری دارند که نشان دهنده وجود پردردی است
[ترجمه ترگمان]پیشینه و اهداف: بیماران دارای سوهاضمه کارکردی که hypersensitivity به distension شکمی دارند، درده ای شایع بیشتر دارند و حضور of را پیشنهاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But just now I've got dyspepsia . Most of what you was sayin'I can't digest.
[ترجمه گوگل]اما همین الان دچار سوء هاضمه شدم بیشتر چیزهایی که می گفتی من نمی توانم هضم کنم
[ترجمه ترگمان]اما همین الان دچار سو هاضمه شدم بیشتر چیزهایی که تو میگی نمی تونم هضم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There were no signficant differences between the surface and underground workers for attendance at the dyspepsia clinic or the endoscopy unit.
[ترجمه گوگل]تفاوت معنی داری بین کارگران سطحی و زیرزمینی برای حضور در کلینیک سوء هاضمه یا واحد آندوسکوپی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ تفاوتی میان سطح و کارگران زیر زمینی برای حضور در کلینیک سوهاضمه یا واحد endoscopy وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. New events, new information or simply an irrational wave of national dyspepsia can change public mood toward its leaders overnight.
[ترجمه گوگل]رویدادهای جدید، اطلاعات جدید یا به سادگی موج غیرمنطقی سوء هاضمه ملی می تواند یک شبه روحیه عمومی را نسبت به رهبران خود تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]رویداده ای جدید، اطلاعات جدید و یا یک موج غیر منطقی از سو هاضمه ملی می توانند روحیه عمومی را به سمت رهبران خود تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. OBJECTIVE To investigate the pharmacological basis of Tongjiangweiling extract in the treatment of functional dyspepsia.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی اساس فارماکولوژیک عصاره Tongjiangweiling در درمان سوء هاضمه عملکردی
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE برای بررسی پایه دارویی عصاره Tongjiangweiling در درمان سوهاضمه کارکردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Objective:To investigate the relation between electrogastrogram(EGG) findings and non ulcer dyspepsia(NUD) of children and to observe the response to Domperidone for NUD.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی ارتباط بین یافته های الکتروگاستروگرافی (EGG) و سوء هاضمه غیر زخمی (NUD) کودکان و مشاهده پاسخ به دومپریدون برای NUD
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی رابطه بین یافته های electrogastrogram (EGG)و سوهاضمه ulcer (NUD)از کودکان و مشاهده پاسخ به Domperidone برای NUD
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوء هاضمه (اسم)
cachexia, cachexy, indigestion, dyspepsia

عدم هضم (اسم)
dyspepsia

اختلال هضم (اسم)
dyspepsia

بدی گوارش (اسم)
dyspepsia

بد گواری (اسم)
indigestion, dyspepsia

تخصصی

[بهداشت] بدگواری - سو ء هاضمه

انگلیسی به انگلیسی

• indigestion; bad mood, ill-humor
dyspepsia is the same as indigestion; a formal word.

پیشنهاد کاربران

=indigestion
[پزشکی] سوء هاضمه: هضم مشکل و دردناک غذا
dyspepsia ( تغذیه )
واژه مصوب: دُش گواری
تعریف: هرگونه درد یا ناراحتی ناشی از غذا خوردن

بپرس