elect

/əˈlekt//ɪˈlekt/

معنی: منتخب، برگزیده منتخب، ممتاز، خاصگی، خاص، برگزیدن، انتخاب کردن، رای دادن، فعالیت انتخاباتی کردن
معانی دیگر: (با رای دادن) انتخاب کردن، گزینش کردن، ترجیح دادن، برتر دانستن، (به صورت مجهول - الهیات) مقرب (خداوند) کردن، (برای رستگاری) گزیدن، جزو گزیدگان شدن، رستگار، برگزیده (توسط خدا)، مقرب (خدا)، (شخص انتخاب شده که هنوز رسما شاغل نشده است) انتخابی، گزیده، نخبه، سوار شده، دستچین، گل سرسبد، فرمند، جلویز، ارجح، برتر انگاشته

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: elects, electing, elected
(1) تعریف: to select through the process of voting.
مترادف: vote
متضاد: abjure
مشابه: choose, coopt, pitch, select

- The city will be electing a new mayor next week.
[ترجمه soheil] یک شهردار جدید برای هفته بعد برای شهر انتخاب خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل] این شهر هفته آینده شهردار جدیدی را انتخاب خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] این شهر هفته آینده یک شهردار جدید انتخاب خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was elected prime minister by a narrow margin of voters.
[ترجمه گوگل] او با اختلاف اندکی از رای دهندگان به عنوان نخست وزیر انتخاب شد
[ترجمه ترگمان] او توسط حاشیه باریکی از رای دهندگان به عنوان نخست وزیر انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to select as the person to accomplish a particular task, usually through a process of voting.

- The people elected him to clean up the corruption.
[ترجمه گوگل] مردم او را برای پاکسازی فساد انتخاب کردند
[ترجمه ترگمان] مردم او را برای پاک کردن فساد انتخاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to choose (something) from among various possibilities.
مترادف: choose, opt
مشابه: pitch, select, settle on, single

- He elected to speak rather than to stay silent.
[ترجمه گوگل] او ترجیح داد به جای سکوت، صحبت کند
[ترجمه ترگمان] او انتخاب کرد که بیشتر صحبت کند تا اینکه ساکت بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to make a choice of.

- Students must elect their major by the end of their freshman year.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان باید تا پایان سال اول خود رشته خود را انتخاب کنند
[ترجمه ترگمان] دانشجویان باید هدف اصلی خود را تا پایان سال اول سال اول خود انتخاب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to select something or someone.
مشابه: ballot, choose, pick, vote
صفت ( adjective )
• : تعریف: voted into office but yet to perform duties (usu. used in combination).
مشابه: designate

- the president-elect
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور منتخب
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور منتخب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or persons selected or chosen.
مشابه: elite

(2) تعریف: a person or persons said to be favored by God or selected for eternal life (prec. by the).

- those who are the elect
[ترجمه گوگل] کسانی که منتخب هستند
[ترجمه ترگمان] آن هایی که انتخاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an elect group of intelectuals and artists
گروه دستچین شده ای از اندیشمندان و هنرمندان

2. to elect a chairman
رئیس انتخاب کردن

3. to elect souls a savior will come
یک نفر ناجی به سراغ ارواح رستگاران خواهد آمد.

4. the elect
1- نخبگان،دستچین شدگان،ممتازها،فرمندان 2- (الهیات) برگزیدگان خدا،رستگاران،مقربان درگاه خدا

5. we must elect truly popular representatives
بایستی نمایندگانی انتخاب کنیم که واقعا مردمی باشند.

6. the workers here elect and control their bosses
در اینجا کارگران مدیران خود را انتخاب و کنترل می کنند.

7. the emperor was the elect of god
امپراطور،برگزیده ی خداوند بود.

8. First-year students may elect French, Spanish, or German.
[ترجمه گوگل]دانشجویان سال اول ممکن است فرانسوی، اسپانیایی یا آلمانی را انتخاب کنند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان سال اول ممکن است فرانسوی، اسپانیایی و یا آلمانی را انتخاب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The purpose of this meeting is to elect a new chairman.
[ترجمه گوگل]هدف از این جلسه انتخاب رئیس جدید است
[ترجمه ترگمان]هدف از این نشست انتخاب رئیس جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Voters always elect the candidate most tuned in to their needs.
[ترجمه گوگل]رای دهندگان همیشه نامزدی را انتخاب می کنند که بیشترین هماهنگی را با نیازهای آنها داشته باشد
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان همواره نامزد را برای نیازهای خود انتخاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unions would elect their leadership by secret postal ballot.
[ترجمه گوگل]اتحادیه ها رهبری خود را با رای گیری مخفی پستی انتخاب می کردند
[ترجمه ترگمان]اتحادیه ها رهبری خود را از طریق صندوق پستی مخفی انتخاب خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Increasing numbers of people elect to work from home nowadays.
[ترجمه گوگل]امروزه تعداد فزاینده ای از مردم ترجیح می دهند از خانه کار کنند
[ترجمه ترگمان]امروزه تعداد زیادی از مردم انتخاب می کنند که از خانه کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can elect to delete the message or save it.
[ترجمه گوگل]می‌توانید پیام را حذف یا ذخیره کنید
[ترجمه ترگمان]می توانید پیغام را حذف کنید یا آن را ذخیره کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Who's going to elect a geriatric President?
[ترجمه گوگل]چه کسی رئیس جمهور سالمندان را انتخاب می کند؟
[ترجمه ترگمان]کی می خواد با یک خانم مسن انتخاب کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Delegates are regarded as mandated by those who elect them to support specific policies and to return to explain their subsequent decisions.
[ترجمه گوگل]نمایندگان توسط کسانی که آنها را انتخاب می کنند موظف به حمایت از سیاست های خاص و بازگشت برای توضیح تصمیمات بعدی خود در نظر گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]هیات ها به صورت اجباری توسط کسانی که آن ها را انتخاب می کنند تا از سیاست های خاص حمایت کنند و برای توضیح تصمیمات بعدی خود بازگردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They can elect legislators who have the power to impose their will on judges through one means or another.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند قانونگذارانی را انتخاب کنند که قدرت تحمیل اراده خود بر قضات را از طریق این یا آن طریق داشته باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند نمایندگانی را انتخاب کنند که قدرت تحمیل اراده خود به قضات را از طریق یک ابزار یا ابزار دیگر داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Clinton's past indiscipline helped to elect Bush.
[ترجمه گوگل]بی انضباطی گذشته کلینتون به انتخاب بوش کمک کرد
[ترجمه ترگمان]indiscipline گذشته کلینتون به انتخاب بوش کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Otherwise we just elect a few representatives who can totally ignore our wishes for several years after we have counted the votes.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت ما فقط چند نماینده را انتخاب می کنیم که می توانند چندین سال پس از شمارش آرا به کلی خواسته های ما را نادیده بگیرند
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، ما فقط چند نماینده را انتخاب می کنیم که پس از شمارش آرا به طور کامل خواسته های ما را نادیده بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منتخب (اسم)
elect

برگزیده منتخب (صفت)
elect

ممتاز (صفت)
super, excellent, immense, best, gilt-edged, privileged, distinguished, outstanding, illustrious, elect, preferential, topping

خاصگی (صفت)
courtly, best, elect

خاص (صفت)
own, private, noble, specific, characteristic, privileged, elect, select, special, particular, peculiar, gently born

برگزیدن (فعل)
single, choose, designate, pick, elect, select, put up, opt, pick over, prefer

انتخاب کردن (فعل)
single, choose, chap, elect, select, opt, pick out, wale

رای دادن (فعل)
sentence, resolve, vote, elect

فعالیت انتخاباتی کردن (فعل)
vote, elect

تخصصی

[مهندسی گاز] گزیدن، انتخاب کردن
[ریاضیات] انتخاب کردن، منصوب کردن

انگلیسی به انگلیسی

• choose, vote for; prefer, decide
chosen for office but not yet formally installed
when people elect someone, they choose that person to represent them, by voting for them.
if you elect to do something, you choose to do it; a formal use.

پیشنهاد کاربران

انتخاب کردن، انتخابات
مثال: The people will elect their new leader next month.
مردم ماه آینده رهبر جدید خود را انتخاب خواهند کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
در زبان باستانی لری وپارسی واژه کهن وآریایی�الکalak�ابزاری است مثل غربال، پرویزن و سرند که برای جدا کردن اجسام ناخواسته، آشغال، مواد درشت ونخاله به وسیله یک تور بافته شده سیمی یا نخی. صافی و تفاله گیر
...
[مشاهده متن کامل]
نیز نوعی الک محسوب میشود که کار جداسازی جامدات از مایعات را انجام میدهد. در همه این تعاریف مفهوم گزینش وانتخاب ( مثل انتخاب و جداسازی مواد ناخواسته، درشت و آشغال از مواد ریز ) ، برگزیدن و انتخاب کردن و پسند کردن و سوا کردن و جداکردن به روشنی مشخص است. این واژه کهن مانند بسیاری از واژگان دیگر وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�الکتelect� به معنی منتخب، برگزیدن وانتخاب کردن، انتخابات، رأی دادن و رأی گیری و فعالیت انتخاباتی، برگزیدگان ومقربان خداوند، نخبه برگزیده، دستچین و. . . وارد زبان انگلیسی شده است ( که تمام این معانی با هم مرتبط هستند ) . با�الکشنelectionانتخابات� و�الکتیوelectiveانتخابی� نیزهمریشه است.

elect: انتخاب کردن
election: انتخابات
elective: انتخابی
کلمه "Elect" در مورد انتخاب یک فرد برای انجام یک کار خاص با "رای دادن" است، ( توجه داشته باشید رای به هر شکل ممکن نه فقط سیاسی )
اما کلمه "Select" در مورد انتخاب یک نفر یا چیزی بر اساس یک سیستم ( روش ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

پس به عنوان یک قاعده ی ساده، اگر "یک نفر " برای "یک پست " مورد نیاز است و از طریق آرا انتخاب شود، شما باید از �Elect� استفاده کنید، در غیر این صورت از �Select� استفاده کنید.
بعنوان مثال
Elected ( To Elect ) is more of a political word,
E. g " For some unknown reason we had elected GW Bush to be the president of the United States of America. "
بخاطر برخی دلایل نامعلوم ما "جرج دبلیو بوش " را بعنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب کردیم.
Selected ( To Select ) is used for more common choices.
E. g " Please could you select from one of the choices listed above"
" یکی از گزینه های نامبرده در لیست را انتخاب بفرمایید"
e. g. those appointed directly by a president of prime minister are selected
گزینش شده ها بصورت مستقیم توسط نخست وزیری انتخاب شدند.

Electing
انتخاب کردن

بپرس