emphasis

/ˈemfəˌsɪs//ˈemfəsɪs/

معنی: تاکید، تکیهء صدا، قوت، ضربه، اهمیت، تکیه
معانی دیگر: پافشاری، سفارش، (زبانشناسی - واژه یا عبارت و غیره) تکیه، تکیه ی کلام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: emphases
(1) تعریف: special importance that one attaches to something or wishes to communicate to others.
مترادف: importance, significance, stress, weight
مشابه: attention, consequence, consideration, gravity

- The school places a lot of emphasis on creativity.
[ترجمه گوگل] مدرسه تاکید زیادی بر خلاقیت دارد
[ترجمه ترگمان] این مدرسه تاکید زیادی بر خلاقیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She puts too much emphasis on the way she looks.
[ترجمه Neda] اون روی ظاهرش ( چیزی که به نظر میرسه ) خیلی تاکید دارع
|
[ترجمه گوگل] او بیش از حد بر ظاهر خود تأکید می کند
[ترجمه ترگمان] اون روی طرز نگاه کردنش خیلی تاکید می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The cooking show put a great deal of emphasis on the freshness of ingredients.
[ترجمه میکاییل] برنامه ی آشپزی تاکید زیادی بر روی تازگی مواد به کار رفته کرد.
|
[ترجمه موسی] نمایش آشپزی تأکید زیادی بر تازگی مواد تشکیل دهنده کرده است.
|
[ترجمه گوگل] نمایش آشپزی تاکید زیادی بر تازگی مواد داشت
[ترجمه ترگمان] برنامه پخت تاثیر زیادی بر تازگی مواد اولیه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the most important part; focus of interest or concern.
مترادف: core, essence, focus, highlight
مشابه: backbone, basis, center, cornerstone, foundation

- Promoting goodwill is the emphasis of our organization.
[ترجمه گوگل] ترویج حسن نیت تاکید سازمان ما است
[ترجمه ترگمان] ترویج حسن نیت، تاکید سازمان ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: intensity or vigor of expression.
مترادف: energy, intensity, vigor
مشابه: force, power, strength, vitality

- The senator spoke out against the war with great emphasis and emotion.
[ترجمه موسی] سناتور با پافشاری و احساسات زیادی علیه جنگ صحبت کرد.
|
[ترجمه گوگل] سناتور با تاکید و احساس بسیار علیه جنگ صحبت کرد
[ترجمه ترگمان] سناتور با تاکید و هیجان، از جنگ سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: stress given to a particular word, phrase, or idea.
مترادف: accentuation, stress
مشابه: accent

- "I will never tell!" she said, with strong emphasis on the word "never."
[ترجمه گوگل] "من هرگز نمی گویم!" او با تاکید شدید بر کلمه "هرگز" گفت
[ترجمه ترگمان] \" هرگز نخواهم گفت! او با تاکید شدید بر کلمه \"هرگز\" چنین گفت: \" هرگز \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his emphasis on reform
پافشاری او در مورد اصلاحات

2. the emphasis should always be on the integrity and beauty of the poem
تاکید باید همیشه روی انسجام و زیبایی شعر باشد.

3. put emphasis on
مورد تاکید قراردادن،سفارش کردن،پافشاری کردن،اهمیت دادن به

4. the speaker's emphasis was on the word "conciliation"
تکیه ی سخنران روی واژه ی ((آشتی)) بود.

5. in this class the emphasis is on mathematics
در این کلاس تاکید روی ریاضیات است.

6. Too much emphasis is placed on research.
[ترجمه گوگل]تاکید بیش از حد بر تحقیق است
[ترجمه ترگمان]تاکید بیش از حد بر روی تحقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Morality was the emphasis of his speech.
[ترجمه گوگل]اخلاق تأکید سخنان او بود
[ترجمه ترگمان]اخلاق، تاکیدی بود بر گفتار او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In Japan there is a lot of emphasis on politeness.
[ترجمه گوگل]در ژاپن بر ادب تاکید زیادی می شود
[ترجمه ترگمان]در ژاپن تاکید زیادی بر ادب و نزاکت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You always put too much emphasis on the last syllable.
[ترجمه گوگل]شما همیشه روی هجای آخر تاکید زیادی دارید
[ترجمه ترگمان]تو همیشه روی آخرین کلمه تاکید می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some schools put/lay/place great emphasis on language study.
[ترجمه گوگل]برخی از مدارس تاکید زیادی بر مطالعه زبان دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از مدارس تاکید زیادی بر مطالعه زبان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His slight emphasis on the word "Lady" was definitely mocking.
[ترجمه گوگل]تأکید اندک او بر کلمه «بانو» قطعاً تمسخر آمیز بود
[ترجمه ترگمان]تاکید اندک او بر کلمه \"لیدی\" قطعا تمسخر آمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The emphasis on social integration often served to obscure the real differences within the community.
[ترجمه کمیل طبری] تأکید بر یکپارچه سازی اجتماعی اغلب به منظور پنهان کردن تفاوت های واقعی درون جامعه بکار می رفت
|
[ترجمه گوگل]تأکید بر ادغام اجتماعی اغلب باعث می شود که تفاوت های واقعی در جامعه پنهان بماند
[ترجمه ترگمان]تاکید بر یکپارچه سازی اجتماعی اغلب برای مبهم کردن تفاوت های حقیقی درون جامعه بکار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He placed great emphasis on the importance of family life and ties.
[ترجمه گوگل]او بر اهمیت زندگی خانوادگی و پیوندها تأکید زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]او تاکید زیادی بر اهمیت زندگی خانوادگی و روابط داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The emphasis on testing leads to greater stress among students and carries implications of failure.
[ترجمه گوگل]تاکید بر آزمون منجر به استرس بیشتر در بین دانش آموزان و پیامدهای شکست می شود
[ترجمه ترگمان]تاکید بر آزمون منجر به استرس بیشتر در میان دانشجویان می شود و پیامدهای شکست را نیز به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is a lot of emphasis on maintaining local traditions .
[ترجمه گوگل]بر حفظ سنت های محلی تاکید زیادی شده است
[ترجمه ترگمان]تاکید بسیاری بر حفظ سنت محلی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They will also force schools to put more emphasis on teaching basic subjects.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین مدارس را مجبور خواهند کرد که تاکید بیشتری بر آموزش دروس پایه داشته باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین مدارس را وادار به تاکید بیشتر بر آموزش موضوعات اصلی خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The emphasis has shifted markedly in recent years.
[ترجمه گوگل]تاکید در سال های اخیر به طور قابل توجهی تغییر کرده است
[ترجمه ترگمان]این تاکید در سال های اخیر به طور قابل ملاحظه ای تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The emphasis is on the final syllable.
[ترجمه گوگل]تاکید بر هجای پایانی است
[ترجمه ترگمان]تاکید بر کلمه آخر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاکید (اسم)
accent, emphasis, underscore, stress, affirmation, assertion, confirmation, punctuation

تکیهء صدا (اسم)
accent, emphasis

قوت (اسم)
strength, food, accent, emphasis, stress, intensity, bread, nutrition, nourishment, pith, punch, maintenance, vis

ضربه (اسم)
pelt, accent, emphasis, stress, impact, strike, stroke, thud, lash, acute, hook, tit, brunt, hack, flap, whop, sock, traumatism, whang

اهمیت (اسم)
matter, significance, emphasis, stress, circumstance, gravity, magnitude, moment, pith, valor, importance, dimension, notability

تکیه (اسم)
stop, support, stay, emphasis, rest, reliance, prop

تخصصی

[حسابداری] تاکید
[برق و الکترونیک] تاکید

انگلیسی به انگلیسی

• importance that is attached to something; accent or stress that is placed on a word or words
emphasis is special importance that is given to an activity or to a part or aspect of something.
emphasis is also extra force that you put on a word in order to make it seem more important.

پیشنهاد کاربران

تأکید
مثال: The teacher placed emphasis on the importance of regular exercise.
معلم بر اهمیت ورزش منظم تأکید کرد.
emphasis: تأکید
classicism's emphasis: تأکید کلاسی سیسم
emphasis: تاکید
with its emphasis: با تاکید بر. . .
علاوه بر تاکید پافشاری اصرار اینها هم معانی فرعی emphasis هست:
موضع گیری
گرایش
سبک
توجه ویژه
گرایش
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emphasize
✅️ اسم ( noun ) : emphasis
✅️ صفت ( adjective ) : emphatic
✅️ قید ( adverb ) : emphatically
Special important ( placed on )
معنای دوستمون
✅نقطه ی توجه
✅emphasis is special importance that is given to an activity or to a part or aspect of something
What is the balance of work/study
?and free time in your normal day
...
[مشاهده متن کامل]

On a typical weekday, I have to 👁️‍🗨️put more emphasis on👁️‍🗨️ my studies, classes and assignments. But that does not mean that I am absolutely occupied and do not have free time to enjoy with friends and family. On a really busy day, I might do some exceptions to that. But I always try to have a balance between my academic and personal life

تکیه. تاکید. اصرار
تقویت
تاکید , پافشاری
# the school's emphasis on discipline
# The company lays great emphasis on customer care
# The emphasis is on the final syllable
تاکید، تکیه، اهمیت، قوت، تاثیر نمایان، برجستگی، پافشاری، اصرار
academic emphasis = تاکید علمی
lay emphasis on = مورد تاکید قرار دادن
اصرار، تاکید، پافشاری، تعصب، موضع گیری
to stress
تاکید📼📼
out teacher put a lot of emphasis on learning new words of this unit
معلم ما بر یادگیری واژگان جدید این فصل تاکید زیادی کرد
اصرار
نقطه ی توجه
پا فشاری ویا تاکید کردن
تاکید کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس