enforceable

/enˈfɔːrsəbl̩//ɪnˈfɔːsəbl̩/

معنی: قابل اجراء
معانی دیگر: قابل اجراء

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of enforce.

جمله های نمونه

1. Such a strict law is not easily enforceable.
[ترجمه گوگل]چنین قانونی سختگیرانه به راحتی قابل اجرا نیست
[ترجمه ترگمان]چنین قانون سختگیرانه به آسانی قابل اجرا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A gambling debt is not legally enforceable.
[ترجمه گوگل]بدهی قمار از نظر قانونی قابل اجرا نیست
[ترجمه ترگمان]بدهی قمار از نظر قانونی قابل اجرا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The recommendations are not legally enforceable .
[ترجمه گوگل]توصیه ها از نظر قانونی قابل اجرا نیستند
[ترجمه ترگمان]این توصیه ها به طور قانونی لازم الاجرا نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the agreements were not enforceable, or at any rate were not enforced.
[ترجمه گوگل]اما قراردادها قابل اجرا نبودند یا به هر حال اجرا نمی شدند
[ترجمه ترگمان]اما این توافق های قابل اجرا نبودند و یا در هیچ کدام از آن ها اجرا نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A warranty agreement is legally enforceable because it's an essential part of the contract between you and the supplier.
[ترجمه گوگل]یک قرارداد گارانتی از نظر قانونی قابل اجرا است زیرا بخشی اساسی از قرارداد بین شما و تامین کننده است
[ترجمه ترگمان]یک قرارداد ضمانت به طور قانونی لازم الاجرا است زیرا بخش مهمی از قرارداد بین شما و تامین کننده می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Covenants in a lease are enforceable as part of the contract between the landlord and tenant.
[ترجمه گوگل]قراردادهای اجاره به عنوان بخشی از قرارداد بین موجر و مستاجر قابل اجرا هستند
[ترجمه ترگمان]covenants در یک اجاره نامه، به عنوان بخشی از قرارداد بین the و tenant
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Labour would insist on legally enforceable democracy in a union's internal affairs.
[ترجمه گوگل]حزب کارگر بر دموکراسی قابل اجرا قانونی در امور داخلی اتحادیه پافشاری خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر به طور قانونی بر دموکراسی در امور داخلی اتحادیه اصرار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A code of practice is not legally enforceable, like a statutory instrument, for example.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، یک آیین نامه از نظر قانونی قابل اجرا نیست، مانند یک سند قانونی
[ترجمه ترگمان]یک کد از عمل به طور قانونی قابل اجرا نیست، مانند یک ابزار قانونی، برای مثال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It could become enforceable in a court of law.
[ترجمه گوگل]می تواند در دادگاه قابل اجرا باشد
[ترجمه ترگمان]این قانون می توانست در یک دادگاه قانونی قابل اجرا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For example, legally enforceable rules need to be applied to crops such as genetically altered, frost-resistant potatoes.
[ترجمه گوگل]برای مثال، قوانین قابل اجرا قانونی باید برای محصولاتی مانند سیب زمینی های تغییر یافته ژنتیکی و مقاوم در برابر سرما اعمال شود
[ترجمه ترگمان]برای مثال، قوانین legally قانونی باید برای محصولاتی چون تغییر ژنتیکی، سیب زمینی مقاوم در برابر یخ استفاده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are, therefore, enforceable in exactly the same way as treaty provisions.
[ترجمه گوگل]بنابراین، آنها دقیقاً مانند مقررات معاهده قابل اجرا هستند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، آن ها دقیقا به همان شکل مقررات قرارداد قابل اجرا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sections 2-3 are expressly restricted to legally enforceable liabilities.
[ترجمه گوگل]بخش 2-3 صراحتاً به تعهدات قانونی قابل اجرا محدود می شود
[ترجمه ترگمان]بخش های ۲ - ۲ به طور صریح محدود به تعهدات قانونی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This agreement shall remain enforceable throughout the period of Associate's certification.
[ترجمه گوگل]این قرارداد در طول دوره صدور گواهینامه همکار قابل اجرا خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این توافق نامه باید در طول دوره صدور گواهی نامه، لازم الاجرا باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This Human Rights Act is enforceable in the ordinary courts.
[ترجمه گوگل]این قانون حقوق بشر در دادگاه های عادی قابل اجرا است
[ترجمه ترگمان]این قانون حقوق بشر در دادگاه های معمولی قابل اجرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Such an agreement would not, of course, be legally enforceable.
[ترجمه گوگل]البته چنین توافقی از نظر قانونی قابل اجرا نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]چنین قراردادی، البته، به طور قانونی لازم الاجرا نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل اجراء (صفت)
applicable, enforceable, applicatory

انگلیسی به انگلیسی

• able to be enforced, able to be put into practice, executable
a rule or agreement that is enforceable can be enforced.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : force / enforce
✅️ اسم ( noun ) : force / forcefulness / enforceability / enforcement / enforcer
✅️ صفت ( adjective ) : forceful / forced / forcible / enforced / enforceable
✅️ قید ( adverb ) : forcefully / forcibly
دارای ضمانت اجرایی بالا
لازم الاجرا
لازم الاجرا در حقوق
الزام آور
اجرا شدنی

بپرس