equivalence

/ɪˈkwɪvələns//ɪˈkwɪvələns/

معنی: تعادل، هم ارزی
معانی دیگر: برابری، هم سنگی، تساوی، هم چندی، همالی، تبدیل پذیری، (شیمی) برابری ترکیب پذیری، کنش برابری (equivalency هم می گویند)، equivalency تعادل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state, fact, or condition of being equal in value, amount, importance, or the like; equality.
متضاد: difference
مشابه: parity

- Stop claiming that there is any equivalence between your selfish act and my well-meaning mistake.
[ترجمه گوگل] این ادعا را متوقف کنید که بین عمل خودخواهانه شما و اشتباه خوب من برابری وجود دارد
[ترجمه ترگمان] این ادعا را رها کنید که هیچ ارزی بین رفتار خودخواهانه شما و اشتباه مفهومی من وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There's a general equivalence between the two concepts.
[ترجمه گوگل]یک هم ارزی کلی بین این دو مفهوم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک تعادل کلی بین دو مفهوم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is no straightforward equivalence between economic progress and social well-being.
[ترجمه گوگل]هیچ معادل مستقیمی بین پیشرفت اقتصادی و رفاه اجتماعی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ موازنه مستقیمی بین پیشرفت اقتصادی و رفاه اجتماعی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He uses rhymed quatrains in equivalence to the strophic pattern evident in Horace's poem.
[ترجمه گوگل]او از رباعیات قافیه ای معادل الگوی استروفیک مشهود در شعر هوراس استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]از یک quatrains quatrains در رابطه با الگوی strophic که در اشعار هوراس مشهود است استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our study allowed us to estimate dose equivalence from the dose response findings with salbutamol and salmeterol.
[ترجمه گوگل]مطالعه ما به ما اجازه داد تا معادل دوز را از یافته های پاسخ به دوز با سالبوتامول و سالمترول تخمین بزنیم
[ترجمه ترگمان]مطالعه ما به ما اجازه داد تا تعادل دز را از یافته های واکنش دوز با salbutamol و salmeterol تخمین بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We conclude this section by demonstrating this equivalence.
[ترجمه گوگل]ما این بخش را با نشان دادن این معادل به پایان می بریم
[ترجمه ترگمان]ما این بخش را با نشان دادن این تعادل به پایان می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At this point the strong equivalence principle supplies a key ingredient to understanding curved space-time.
[ترجمه گوگل]در این مرحله، اصل هم ارزی قوی یک عنصر کلیدی برای درک فضا-زمان منحنی را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]در این نقطه، اصل معادل قوی یک جز کلیدی برای درک فضا - زمان خمیده را تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Application of the strong equivalence principle provides the basis for a definition of parallel transport in curved space time.
[ترجمه گوگل]استفاده از اصل هم ارزی قوی، مبنایی را برای تعریف حمل و نقل موازی در فضای زمان منحنی فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]کاربرد اصل تعادل قوی مبنایی برای تعریف حمل و نقل موازی در زمان فضایی منحنی ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Einstein next considered the implications of the equivalence principle for motion in free fall, that is to say motion under gravitational forces alone.
[ترجمه گوگل]انیشتین در ادامه مفاهیم اصل هم ارزی را برای حرکت در سقوط آزاد، یعنی حرکت تنها تحت نیروهای گرانشی مورد بررسی قرار داد
[ترجمه ترگمان]انیشتین بعد مفاهیم اصل تعادل حرکت در سقوط آزاد را در نظر گرفت، یعنی حرکت در نیروی جاذبه به تنهایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The effects of equivalence ratio and volume fraction of oxygen on gas composition, carbon conversion and low heating value of fuel gas were investigated through a series of experiments.
[ترجمه گوگل]اثرات نسبت هم ارزی و کسر حجمی اکسیژن بر ترکیب گاز، تبدیل کربن و ارزش حرارتی پایین گاز سوخت از طریق یک سری آزمایش بررسی شد
[ترجمه ترگمان]اثرات نسبت تعادل و حجم حجم اکسیژن در ترکیب گاز، تبدیل کربن و مقدار گرمای کم گاز سوخت از طریق یک سری آزمایش ها مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In equivalence of the fund the basic calculating method has simple interest and compound interest law.
[ترجمه گوگل]در معادل صندوق، روش محاسبه پایه دارای سود ساده و قانون بهره مرکب است
[ترجمه ترگمان]در موازنه این صندوق، روش محاسبه پایه، منافع ساده و قانون بهره مرکب دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Relation Between Elevation of Equivalence Relation, Elevation of Distance, Hypertopology, Quotient Topology and Topological Entropy.
[ترجمه گوگل]رابطه بین ارتفاع رابطه هم ارزی، ارتفاع فاصله، هایپرتوپولوژی، توپولوژی ضریب و آنتروپی توپولوژیکی
[ترجمه ترگمان]رابطه بین ارتفاع عضو از رابطه هم ارزی، ارتفاع از فاصله، Hypertopology، توپولوژی Quotient و Topological آنتروپی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The text type theory, which is an important breakthrough and a significant complement of the traditional translation "Equivalence Principle", is based on the divisions of text functions.
[ترجمه گوگل]نظریه نوع متن، که پیشرفت مهمی است و مکمل قابل توجه ترجمه سنتی «اصل هم ارزی» است، بر اساس تقسیم بندی توابع متن است
[ترجمه ترگمان]نظریه نوع متن، که یک پیشرفت مهم و مکمل قابل توجه ترجمه سنتی \"اصل هم ارزی\" است، براساس تقسیمات وظایف متنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Type Equivalence and Embedded Interop Types.
[ترجمه گوگل]معادله نوع و انواع Interop تعبیه شده
[ترجمه ترگمان]انواع هم ارزی و انواع Interop توکار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What if you want to compare the actual contents of an object for equivalence?
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید محتوای واقعی یک شی را برای هم ارزی مقایسه کنید، چه؟
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید محتوای واقعی یک شی را برای تعادل با هم مقایسه کنید، چه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعادل (اسم)
balance, parity, par, equilibrium, equivalence, equivalency, equipoise, stasis

هم ارزی (اسم)
equivalence, equivalency

تخصصی

[برق و الکترونیک] هم ارزی
[ریاضیات] تعادل
[آمار] هم ارزی

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being equivalent, equality of value, equality of importance
if there is equivalence between two things, they have the same use, function, size, or value.

پیشنهاد کاربران

معادل سازی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : equivalence
✅️ صفت ( adjective ) : equivalent
✅️ قید ( adverb ) : equivalently
مساوی
همترازی
همترازی، سنخیت، هم ارزی، همسانی، همگونی/همگنی، تجانس

بپرس