eventually

/əˈven.tʃu.əl.i//əˈven.tʃu.əl.i/

معنی: سرانجام، بالاخره
معانی دیگر: عاقبت

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: at an indefinite time in the future; ultimately; finally.
مترادف: at last, finally, sometime, ultimately
مشابه: in the long run, only

- Cut flowers will eventually wilt.
[ترجمه محمد م] گل های بریده شده در نهایت پژمرده خواهند شد
|
[ترجمه م.ج. مبصری] گل های چیده شده در نهایت پژمرده خواهند شد.
|
[ترجمه گوگل] گل های بریده در نهایت پژمرده می شوند
[ترجمه ترگمان] بریدن گل ها در نهایت پژمرده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- All our friends from high school got married eventually.
[ترجمه Parssommash] تمام دوستان دوران دبیرستانمان بلاخره ازدواج کردن
|
[ترجمه گوگل] همه دوستان دبیرستانی ما در نهایت ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان] همه دوستای دوران دبیرستان با هم ازدواج کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We can try to live a long life, but everyone dies eventually.
[ترجمه گوگل] ما می‌توانیم تلاش کنیم عمر طولانی داشته باشیم، اما در نهایت همه می‌میرند
[ترجمه ترگمان] ما می توانیم زندگی طولانی داشته باشیم، اما همه در نهایت جان خود را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. eventually the skin loses its youthful condition
دیر یا زود پوست طراوت خود را از دست می دهد.

2. bribery eventually caused that employee's degradation
رشوه خواری بالاخره موجب تنزل مقام آن کارمند شد.

3. he knew that eventually they would all rally around the flag
او می دانست که بالاخره همه ی آنها به دفاع از پرچم خواهند شتافت.

4. a scientific secret which will be eventually penetrated by other countries too
یک راز علمی که بالاخره مورد کشف کشورهای دیگر هم قرار خواهد گرفت

5. The five survivors eventually reached safety, ragged, half-starved and exhausted.
[ترجمه گوگل]پنج بازمانده در نهایت به امنیت رسیدند، ژنده پوش، نیمه گرسنه و خسته
[ترجمه ترگمان]پنج نفر از بازمانده ها بالاخره به سلامت، ژنده پوش و نیمه گرسنه رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company eventually monopolized the entire cigarette industry.
[ترجمه گوگل]این شرکت در نهایت کل صنعت سیگار را در انحصار خود درآورد
[ترجمه ترگمان]این شرکت در نهایت کل صنعت سیگار را به انحصار خود درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The couple eventually wed after an eighteen year engagement.
[ترجمه گوگل]این زوج در نهایت پس از هجده سال نامزدی ازدواج کردند
[ترجمه ترگمان]زوجی که سرانجام بعد از هیجده سال نامزدی ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sheep kept getting tangled up in it and eventually the wire was removed.
[ترجمه گوگل]گوسفندها مدام در آن گیر می کردند و در نهایت سیم آن برداشته شد
[ترجمه ترگمان]گوسفندها مرتبا به این سو و آن سو می رفتند و سرانجام سیم از بین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The new design will eventually replace all existing models.
[ترجمه گوگل]طراحی جدید در نهایت جایگزین تمام مدل های موجود خواهد شد
[ترجمه ترگمان]طراحی جدید در نهایت همه مدل های موجود را جایگزین خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Eventually your child will leave home to lead her own life as a fully independent adult, but in the meantime she relies on your support.
[ترجمه گوگل]در نهایت فرزند شما خانه را ترک می کند تا زندگی خود را به عنوان یک بزرگسال کاملا مستقل انجام دهد، اما در این بین او به حمایت شما متکی است
[ترجمه ترگمان]در نهایت کودک شما خانه را ترک خواهد کرد تا زندگی خودش را به عنوان یک فرد بزرگ سال کاملا مستقل هدایت کند، اما در عین حال به حمایت شما تکیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The club eventually capitulated and now grants equal rights to women.
[ترجمه گوگل]باشگاه در نهایت تسلیم شد و اکنون به زنان حقوق مساوی می دهد
[ترجمه ترگمان]این باشگاه سرانجام تسلیم شد و اکنون حق مساوی با زنان را اعطا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He worked so hard that eventually he made himself ill.
[ترجمه گوگل]او آنقدر کار کرد که در نهایت خود را بیمار کرد
[ترجمه ترگمان]چنان سخت کار می کرد که سرانجام خود را بیمار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He eventually escaped and made his way back to England.
[ترجمه گوگل]او سرانجام فرار کرد و راهی انگلستان شد
[ترجمه ترگمان]او سرانجام فرار کرد و راهش را به انگلستان باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Eventually, Roberto backed down and apologized.
[ترجمه گوگل]در نهایت روبرتو عقب نشینی کرد و عذرخواهی کرد
[ترجمه ترگمان]بالاخره، روبرتو عقب رفت و عذر خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We eventually took off at 11 o'clock and arrived in Venice at 30.
[ترجمه گوگل]در نهایت ساعت 11 پرواز کردیم و ساعت 30 به ونیز رسیدیم
[ترجمه ترگمان]ما سرانجام ساعت ۱۱ از خانه خارج شدیم و در ساعت ۳۰ به ونیز رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرانجام (قید)
eventually, finally, in the long run

بالاخره (قید)
eventually, finally

تخصصی

[ریاضیات] سرانجام، در نتیجه، بنابراین

انگلیسی به انگلیسی

• finally, in the end
if something happens eventually, it happens after a lot of delays or problems.
eventually also means happening as the final result of a process or series of events.

پیشنهاد کاربران

Dutch walks up to the entrance and walks the rest of the gang members in before eventually going in himself.
eventually ( adv ) ( ɪˈvɛntʃuəli ) =at the end of a period of time or a series of events, e. g. Our flight eventually left five hours late.
eventually
تفاوت eventually و finally:
eventually برای تاکید بر اینه که "پس از سختی ها یا دشواری ها یا دردسرها یا زحمت ها و غیره" بالاخره فلان شد اما
finally برای تاکید بر اینه که "پس از مدت زمان طولانی" بالاخره فلان شد.
...
[مشاهده متن کامل]

پس تاکید اولی روی مشقت رسیدن به فرجامه و دومی روی زمان سپری شده تا رسیدن به فرجامه.

سرانجام , بالاخره , در نهایت
At the end , finally
Eventually, he accepted my offer
بالاخره تعارف من را قبول کرد
سیصد هزار نفر ترجمه کردند ( در نهایت ) و هر کدام سیصد هزار بار لایک خورده! بد نیست قبل از پیشنهاد برابرنهاد ابتدا به پیشنهاد دیگران نگاهی بیندازیم، هان!؟
در ضمن، از مدیریت تا مسئول این بخش انتظار می رود از درج و تایید معانی تکراری پرهیز کنند.
هر چه پیش آید، تا چه پیش آید
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : eventuate
اسم ( noun ) : eventuality
صفت ( adjective ) : eventual
قید ( adverb ) : eventually
در آخر، در نهایت، نهایتاً
آخرالامر
سرانجام
عاقبت
عاقبت الامر
القصه
eventually i become good
در نهایت، آخر کار
● بالاخره، سرانجام، بعد از مدت زمان زیادی انتظار کشیدن
فرقش با Finally اینه که اینجا ما نمیدونیم دقیقا چه زمان قراره اتفاق مدنظر بیفته و فقط میدونیم "در نهایت" میفته، اما برای Finally , ما در انتهای یک روند طولانی هستیم و میگیم بالاخره فلان چیز انجام شد.
آخرسر
=in ( the ) course of time
after some or enough time has passed SYN eventually
سرانجام
eventually و finally هر دو هم معنی هستند. منتهی در جملاتی که به آینده اشاره میکند، باید از eventually استفاده کنیم.
مثال: I will eventually be a master in English
به معنی اتفاقی هم هست
بعد از مدت طولانی ، بالاخره
در نهایت. .
سرانجام. .
دست آخر
و در آخر هم، وبالاخره نیز
در نهایت، سرانجام بالأخره
در پایان
نهایتا
سرانجام
بالاخره
در نهایت

Finally
in the end
Finally = در نهایت
She did not have a good result for himself
Being aware of a problem that will eventually be destroyed by a real gun
I have prioritized the quality of your future
عاقبت
در اخر ، بالاخره
در آخر
در نهایت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس