eaten

/ˈiːtn̩//ˈiːtn̩/

معنی: خورده
معانی دیگر: خوردن، ساییدن، فاسدکردن، خورده شدن، غذاخوردن

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past participle of eat.

جمله های نمونه

1. be eaten up with jealousy (or desire or curiosity)
(عامیانه) سخت دستخوش حسادت (یا میل یا کنجکاوی) شدن

2. rust had eaten right through the fenders
زنگ کاملا گلگیرها را خورده (و سوراخ کرده) بود.

3. the fruit has been eaten
میوه خورده شده است.

4. the inheritance that was eaten up by debt
میراثی که بدهی آن را از بین برد

5. string beans are cooked and eaten with the pod
لوبیا سبز را با غلاف می پزند و می خورند.

6. he intimated that he had not eaten in two days
او اشاره کرد که دو روز است خوراک نخورده است.

7. "i am not hungry". "nonsense! you haven't eaten anything since yesterday!"
((گرسنه نیستم))،((چه حرفی ! تو از دیروز چیزی نخورده ای !))

8. enemy dead were left to rot or be eaten by carrion
گذاشتند که اجساد دشمن یا بپوسد یا توسط لاشخورها خورده شود

9. a foolhardy man who challenged two hungry lions and was eaten
آدم بی کله ای که یک نفره به جنگ دو شیر گرسنه رفت و خورده شد.

10. I've eaten so much, I'm really quite uncomfortable.
[ترجمه گوگل]من خیلی خورده ام، واقعاً خیلی ناراحتم
[ترجمه ترگمان]خیلی غذا خوردم، واقعا احساس ناراحتی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The rats have eaten holes in those bags of flour.
[ترجمه گوگل]موش ها سوراخ های آن کیسه های آرد را خورده اند
[ترجمه ترگمان]موش ها سوراخ هایی را در کیسه های آرد خورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The worms have already eaten off some pages of that old book.
[ترجمه گوگل]کرم ها قبلاً برخی از صفحات آن کتاب قدیمی را خورده اند
[ترجمه ترگمان]کرم ها از قبل چند صفحه از آن کتاب قدیمی را خورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Please excuse my stomach rumbling - I haven't eaten all day.
[ترجمه گوگل]ببخشید که شکمم سروصدا می کند - من تمام روز را نخورده ام
[ترجمه ترگمان]لطفا شکمم رو ببخشید - تمام روز غذا نخوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Amy realized that she had eaten nothing since leaving Bruton Street, and she was ravenous.
[ترجمه گوگل]امی متوجه شد که از زمان خروج از خیابان بروتون چیزی نخورده است و هوس کرده بود
[ترجمه ترگمان]ای می دید که از رفتن به خیابان بروتن هیچ چیزی نخورده است و خیلی گرسنه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Have you eaten your breakfast yet?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال صبحانه خود را خورده اید؟
[ترجمه ترگمان]صبحونه ات رو خوردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خورده (صفت)
drunk, eaten

انگلیسی به انگلیسی

• consumed, having been taken into the mouth and swallowed
eaten is the past participle of eat.

پیشنهاد کاربران

بپرس