echo

/ˈekoʊ//ˈekəʊ/

معنی: طنین صدا، طنین، پژواک، انعکاس صدا، عکس، توف، خنیدن
معانی دیگر: باد آهنگ، پژواک کردن، (صدا) منعکس کردن یا شدن، طنین انداختن، پیچیدن (صدا)، تقلید، تکرار (حرف یا سبک هنری و غیره)، بازگو، بازتاب، مقلد، بازتابگر، تقلید کردن، تکرار شدن یا کردن، بازگو کردن، پاسخ یا واکنش موافق، (الکترونیک - بازتاب هر چیز که به صورت نقطه ی نورانی در صفحه ی رادار نمایان می شود) بازتابه، لکه ی نور، (موسیقی - تکرار ملایم آهنگ یا صدا) بازآوا، بازآوایی، (رادیو و تلویزیون - روی هم افتادن دو تصویر یا صدا) دو پیکری، دوآوایی، روی هم افتادن، (اسطوره ی یونان - حرف بزرگ) اکو (یکی از پریان که از عشق نارسیس مرد و فقط صدایش باقی ماند)، (کامپیوتر) منعکس کردن، برگشت (برگشتن نشانک از مسیر ارسال شده)، (کامپیوتر) پیام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: echoes
(1) تعریف: a repetition of sound caused by reflection of sound waves from a surface, or a sound so produced.
مترادف: repercussion
مشابه: reecho, reflection, resonance, reverberation, ring

- I heard the echo of his voice in the long, empty hallway.
[ترجمه گوگل] طنین صدایش را در راهروی طولانی و خالی شنیدم
[ترجمه ترگمان] انعکاس صدای او در راهروی دراز و خالی را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an imitation or repetition, as of someone else's words or thoughts.
مترادف: iteration, reiteration, repetition
مشابه: copy, imitation, mimic, replication, reproduction

- My friend's words of warning were an echo of my father's.
[ترجمه گوگل] اخطارهای دوستم پژواک پدرم بود
[ترجمه ترگمان] کلمات هشدار دوست من بازتاب father بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: one who acts in a similar manner to or expresses similar things as someone else.
مترادف: ape, imitator, mimic, parrot

- She was an echo of her friends in those days, but she learned to be her own unique self in time.
[ترجمه گوگل] او در آن روزها پژواک دوستانش بود، اما به مرور یاد گرفت که خودش منحصر به فرد خودش باشد
[ترجمه ترگمان] در آن روزها، او انعکاسی از دوستان خود بود، اما یاد گرفت که در زمان خودش منحصر به فرد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a reflected electromagnetic wave, as in radar.
مشابه: reflection
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: echoes, echoing, echoed
(1) تعریف: to produce an echo.
مترادف: resonate, reverberate
مشابه: reecho, resound, ring

- Our voices echoed in the cave.
[ترجمه گوگل] صدای ما در غار طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان] صدای ما در غار طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to resound with echoes.
مترادف: resonate, reverberate
مشابه: reecho, reflect, resound, ring

- The canyon echoed hollowly.
[ترجمه گوگل] دره به صورت توخالی پژواک می کرد
[ترجمه ترگمان] ان دره با حالت خشکی طنین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The auditorium suddenly echoed with the sounds of laughter.
[ترجمه گوگل] سالن ناگهان با صدای خنده طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان] در تالار ناگهان صدای خنده طنین انداز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: echoer (n.)
(1) تعریف: to reflect as an echo.
مترادف: resonate, resound, reverberate
مشابه: reecho, reflect

- The large empty room echoed our voices.
[ترجمه گوگل] اتاق خالی بزرگ صدای ما را تکرار کرد
[ترجمه ترگمان] اتاق خالی بزرگ صدای ما را شنیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to imitate or repeat (a person's words or thoughts).
مترادف: copy, iterate, parrot, reiterate, repeat
مشابه: ape, emulate, follow, imitate, mimic, mock, parody, simulate

- He usually echoes his wife's sentiments.
[ترجمه گوگل] او معمولاً احساسات همسرش را تکرار می کند
[ترجمه ترگمان] معمولا احساسات همسرش را منعکس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His dying words echoed in his son's mind.
[ترجمه گوگل] کلمات مرگبار او در ذهن پسرش تکرار می شد
[ترجمه ترگمان] کلمات dying در ذهنش طنین انداز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. echo box
جعبه ی بازآوا،جعبه ی پژواک

2. echo distortion
واپیچیدگی پژواک

3. the hollow echo of the monkeys' call
پژواک درهم و برهم صدای میمون ها

4. to the echo
(صدا) بلند،طنین انداز،پژواکین

5. to return an echo
پژواک را پس فرستادن

6. they cheered him to the echo
با صدای پر طنین بر او آفرین گفتند.

7. in a cave you can hear the echo of your own voice
در غار می توانی پژواک صدای خود را بشنوی.

8. The echo resounded back to us.
[ترجمه گوگل]پژواک دوباره به ما طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان]صدای پژواک به گوش ما رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This cave has a good echo.
[ترجمه گوگل]این غار پژواک خوبی دارد
[ترجمه ترگمان] این غار بازتاب خوبی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was an echo on the line and I couldn't hear clearly.
[ترجمه گوگل]پژواک در خط بود و من نمی توانستم به وضوح بشنوم
[ترجمه ترگمان]صدای پژواک آن به گوش رسید و من نمی توانستم به وضوح بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The political upheavals find an echo in the art of the time.
[ترجمه گوگل]تحولات سیاسی در هنر آن زمان بازتاب پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]تحولات سیاسی در هنر زمان بازتاب داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The speech found an echo in the hearts of many of the audience .
[ترجمه گوگل]این سخنرانی در دل بسیاری از حضار طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی انعکاسی در قلب بسیاری از حضار پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thick carpet would reduce the echo in this hallway.
[ترجمه گوگل]فرش ضخیم باعث کاهش پژواک در این راهرو می شود
[ترجمه ترگمان]فرش ضخیم باعث کاهش انعکاس در این راهرو می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An echo was returned from the round wall.
[ترجمه گوگل]پژواک از دیوار گرد برگردانده شد
[ترجمه ترگمان]انعکاس صدا از دیوار گرد برگشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her scream was followed by a loud echo.
[ترجمه گوگل]فریادش با صدای بلندی همراه شد
[ترجمه ترگمان]صدای جیغ او با صدای بلندی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Their views often echo each other.
[ترجمه گوگل]دیدگاه های آنها اغلب همدیگر را تکرار می کند
[ترجمه ترگمان]views اغلب یکدیگر را منعکس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طنین صدا (اسم)
ring, bong, echo

طنین (اسم)
resonance, clamor, ring, noise, echo, ting, chirm, reverberation

پژواک (اسم)
reflection, echo, reflexion

انعکاس صدا (اسم)
echo

عکس (اسم)
shot, picture, echo, photo, photograph, vignette

توف (اسم)
roar, echo

خنیدن (فعل)
echo

تخصصی

[شیمی] پژواک، انعکاس صدا، باد آهنگ
[سینما] بازآوا / پژواک / طنین - انعکاس - انعکاس صدا
[عمران و معماری] اکو - پژواک - واآوا
[کامپیوتر] فرمان ECHO - انعکاس، پژواک ارسال اطلاعات به مبدئی که از انجا آمده است و اشاره به دو نکته دارد . 1 . هنگام ارتباط به وسیله مودم . آنچه شما تایپ می کنید، بر روی صفحه منعکس شده و به کامپیوتر دیگری نیز ارسال می شود . اگر هنگام تایپ چیزی را روی صفحه ندیدید . عملکرد echo را بعال کنید . و اگر آنچه تایپ می کنید . دو بار روی صفحه ظاهر شد . عملکرد echo را غیر فعال کنید . 2. در MS- DOS . ویندوز ف OS/2 و UNIX فرمان ECHO پیامی را به صفحه می فرستند . مثال ECHO HELLO THERE. و یا عبارت HELLO THERE را روی صفحه می نویسد . در یک فایل دسته ای ( BAT ) مربوط به MS-DOS یا فایل CMD مربوط به OS/2 فرمان ECO OFF به DOS می گوید که فرمانها را هنگام اجرا روی صفحه ظاهر نکند . در DOS 3.3 و بالاتر از آن . ویندوز و OS/2 می توانید از ظهور فرمان ECHO OFF نیز بر روی صفحه جلوگیری کنید . به شرط آنکه علامت @ را قبل از آن قرار دهید . ECHO OFF @ در واقع علامت @ موجب ظاهر نشدن هر فرمانی می شود . - پژواک ؛ طنین
[برق و الکترونیک] پژواک، طنین - پژواک 1. موج بازتابیده در اثر عدم تطبیق امپدانسها که تاخیر زمانی و اندازه ی آن در حدی است که به صورت موج متمایز با موج ارسال تلقی می شود . 2. سیگنال رادار بازتاب شده از هدف، یا رد آن روی صفحه ی نمایش لامپ پرتو - کاتدی در گیرنده ی رادار 3. موج صدای بازتاب شده از سطوح سخت . 4. G host signal .
[زمین شناسی] پژواک تکرار صوت به سبب انعکاس امواج صوتی و یا صوت مکرری که از صوت اصلی متمایز باشد .
[ریاضیات] انعکاس صورت، منعکس شدن، پژواک

انگلیسی به انگلیسی

• repetition of a sound produced by the reflection of sound waves from a solid surface; (computers) user input printed to the screen so the user can read it; (slang) person who reflects on another person; person who imitates another
reverberate; repeat a sound; transmit immediately each character received by a computer back to the sourse as to serve as a confirmation of receipt (computers)
an echo is a sound caused by a noise being reflected off a surface such as a wall.
if a sound echoes, a reflected sound can be heard after it.
in a place that echoes, a sound continues or is repeated after the original sound has stopped.
an echo is also an expression of an attitude, opinion, or statement which has already been expressed.
if you echo someone's words, you repeat them or express the same thing.
a detail or feature which reminds you of something else can also be referred to as an echo.

پیشنهاد کاربران

حرف زدن از یک نظر یا ایده در جهت موافق بودن با آن
منعکس کردن - صحبت کردن
echo ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: پژواک
تعریف: بازگشت صوت پس از برخورد با مانع به طوری که با صوت ارسالی مخلوط نشود و صدای آن از صدای اول جدا شنیده شود
پژواکیدن.
بازگو کردن
تقلیدکردن
تکرار کردن
از فرهنگ هزاره
صدا . طنین

پژواک ، طنین

بپرس