editor

/ˈedətər//ˈedɪtə/

معنی: محرر، سردبیر، ویرایشگر، ویراستار، سردبیر روزنامه، سرمقاله نویس، ویرایشگر ویراستار
معانی دیگر: (کامپیوتر - برنامه ای که حک و اصلاح داده های انبار شده را میسر می کند) ویراستار، ویراگر، (روزنامه و مجله و غیره) سردبیر، دبیر، (فیلم و نوار و غیره - دستگاهی که با آن ویرایش می کنند) تدوینگر، مونتور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who prepares written materials for publication or film for viewing.

- The editor found numerous errors in the text that needed correction.
[ترجمه زهرا] من عکس ویرایش میکنم
|
[ترجمه محسن غلامی] سردبیر اشتباهات متعددی را در متن یافت که نیازمند اصلاح بودند.
|
[ترجمه گوگل] ویرایشگر خطاهای متعددی در متن پیدا کرد که نیاز به اصلاح داشت
[ترجمه ترگمان] سردبیر اشتباه ات زیادی در متن مورد نیاز برای تصحیح پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a person who manages the editing of a magazine or newspaper, or of a collection of works published in a book.

(3) تعریف: a person who writes editorials for a newspaper or magazine, or who supervises a particular department or column of a newspaper or magazine.

جمله های نمونه

1. chief editor
ویراستار ارشد

2. a newspaper editor and a sometime military officer
سردبیر روزنامه که چند صباحی افسر ارتش بود

3. a screen editor
ویراستار پرده

4. an assistant editor
معاون سردبیر

5. It is undeniable that the magazine has gotten better since Ellis became editor.
[ترجمه گوگل]این غیرقابل انکار است که از زمانی که الیس سردبیر شد، مجله بهتر شده است
[ترجمه ترگمان]شکی نیست که این مجله از زمانی که الیس سردبیر شد، بهتر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cookery Editor Moyra Fraser takes you behind the scenes.
[ترجمه امین جهانگرد] ( اینجا ایدتور به معنی کسی است که اخبار خاصی را میگوید ) خبر گوی آشپزی، میرا فریزر شما را به پشت صحنه می برد
|
[ترجمه گوگل]Moyra Fraser ویرایشگر آشپزی شما را به پشت صحنه می برد
[ترجمه ترگمان]\"Moyra Fraser\"، سردبیر Cookery، شما را پشت صحنه می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has no plans to retire as editor of the magazine.
[ترجمه گوگل]او قصد بازنشستگی به عنوان سردبیر مجله را ندارد
[ترجمه ترگمان]او هیچ برنامه ای برای بازنشستگی به عنوان ویراستار این مجله ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The editor said a lot of readers would be incensed by my article on abortion.
[ترجمه گوگل]سردبیر گفت که بسیاری از خوانندگان از مقاله من در مورد سقط جنین خشمگین می شوند
[ترجمه ترگمان]سردبیر گفت که بسیاری از خوانندگان از مقاله من در مورد سقط عصبانی خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She's the editor of a popular women's magazine.
[ترجمه گوگل]او سردبیر یک مجله محبوب زنانه است
[ترجمه ترگمان]او سردبیر یک مجله مشهور زنان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The editor of the newspaper was condemned as lacking integrity.
[ترجمه گوگل]سردبیر روزنامه به عنوان فاقد صداقت محکوم شد
[ترجمه ترگمان]سردبیر روزنامه به علت عدم صداقت محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My job's been downgraded to that of ordinary editor.
[ترجمه گوگل]شغل من به سردبیری معمولی تنزل یافته است
[ترجمه ترگمان]شغل من به ویراستار عادی تنزل درجه داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is the editor of a daily paper.
[ترجمه گوگل]او سردبیر یک روزنامه روزانه است
[ترجمه ترگمان]او سردبیر یک روزنامه روزانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The editor dummied up the editorial page.
[ترجمه گوگل]ویراستار صفحه تحریریه را ساختگی کرد
[ترجمه ترگمان]ویرایشگر صفحه سرمقاله را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The editor is short of contributions for the June issure.
[ترجمه گوگل]ویراستار برای شماره ژوئن کم است
[ترجمه ترگمان]این ویراستار برای روزنامه June June کوتاهی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The editor overlooked a print error.
[ترجمه گوگل]ویرایشگر یک خطای چاپ را نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]ویرایشگر یک خطای چاپ را نادیده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The editor omitted the third paragraph from the article.
[ترجمه گوگل]سردبیر پاراگراف سوم را از مقاله حذف کرد
[ترجمه ترگمان]ویرایشگر پاراگراف سوم را از مقاله حذف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The editor welcomes correspondence from readers on any subject.
[ترجمه گوگل]سردبیر از مکاتبات خوانندگان در مورد هر موضوعی استقبال می کند
[ترجمه ترگمان]این ویراستار از مکاتبه خوانندگان در هر موضوعی استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The editor asked him to write up last night's concert.
[ترجمه گوگل]سردبیر از او خواست تا کنسرت دیشب را بنویسد
[ترجمه ترگمان]دبیر از او خواست که آخرین کنسرت شب را بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She's the literary editor of the "Sunday Review".
[ترجمه گوگل]او سردبیر ادبی «ساندی ریویو» است
[ترجمه ترگمان]او ویراستار ادبی \"بررسی یکشنبه\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محرر (اسم)
amanuensis, scribe, scrivener, chirographist, editor

سردبیر (اسم)
editor, chief clerk

ویرایشگر (اسم)
editor

ویراستار (اسم)
editor

سردبیر روزنامه (اسم)
editor

سرمقاله نویس (اسم)
editor, editorialist

ویرایشگر ویراستار (اسم)
editor

تخصصی

[سینما] تدوین کننده - ویراستار - مونتور - مسؤول برش و تدوین - متصدی مونتاژ - پیوندگر - ادیتور - تدوینگر
[کامپیوتر] ویرایشگر ؛ ویراستار - ویرایشگر، ویراستار برنامه کامپیوتری که کاربر را قادر می سازد تا فایلهای متن را ایجاد، مرور و اصلاح کند . کامپیوترهای محاوره ای اولیه، ویرایشگر ها ی خطی را به کار می بردند که خطوط را به وسیله ی عدد مشخص کرده و فرمانها را فقط در انتهای صفحه می پذیرفتند . امروزه تقریباً تمام کامپیوترها، ویرایشگرهای تمام صفحه ای اراده می دهند و کاربر را قادر می سازند تا مکان نما را در جای دلخواه قرار داده و کل صفحه را به بالا یا پایین بچرخاند .
[برق و الکترونیک] ویراستار
[زمین شناسی] برنامهای که امکان میدهد استفاده کننده دادههای ثابت را در یک فایل کامپیوتری انتقال بدهد.
[نساجی] ویراستار

انگلیسی به انگلیسی

• one who prepares printed matter for publication (i.e. newspaper, book, etc.); one who revises, one who reviews and corrects
the editor of a newspaper or magazine is the person who is in charge of all the journalists and who is responsible for making decisions about the contents.
the journalist who is responsible for a particular section of a newspaper or magazine is called an editor.
an editor is also a senior radio or television journalist who reports on a particular type of news.
a person who selects recorded material for a film or for radio or television programmes is also called an editor.
an editor is also a person who checks and corrects texts before they are published.
an editor is also a person who collects pieces of writing by different authors and prepares them for publication in a book or series of books.
an editor is also a computer program that enables you to make alterations and corrections to stored data.

پیشنهاد کاربران

ویراستار
مثال: The editor reviewed the article before publication.
ویراستار مقاله را قبل از انتشار بررسی کرد.
ویراستار، ویرایشگر
She works as an editor for a publishing company.
او به عنوان ویرایشگر برای یک شرکت نشر کار می کند.
ویراستار، سردبیر روزنامه
editor: سردبیر ، مسئول ویرایش
1. کسی که به عنوان شغل ویرایش می کند
2. وسیله ای است که در ویرایش فیلم سینمایی یا نوار مغناطیسی استفاده می شود
3. یک برنامه رایانه ای که به کاربر اجازه می دهد داده ها ( مانند متن یا گرافیک ) را به ویژه روی صفحه نمایش ایجاد یا تغییر دهد ( منبع: وبستر )
ویراستار، سردبیر، تدوینگر، گردآورنده ( گزینشگر مجموعهٔ مقالات در کتاب هایی که چنین ساختاری دارن )
گاه به معنای طراح و برنامه ریز
سردبیر ( روزنامه، مجله و . . . ) ، مدیرمسئول، ویراستار، ویرایشگر، مصحح
( رادیو و تلویزیون ) خبرنگار
editor ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: تدوینگر
تعریف: شخصی که عمل تدوین را انجام دهد
نویسنده، مقاله نویس، نویسندۀ مقاله
( در کتابی که از مجموعۀ مقالات تشکیل شده باشد به هر کدام از نویسنده ها می گویند editor ) .
ویراستار، دیبایشگر، دیباگر
ویرایشگر
a person who is in charge of a newspaper or magazin ( برگرفته از کتاب ترم El3 کانون زبان ایران )
سردبیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس