effectiveness


تاثیر، کارگری، سودمندی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality or condition of working as intended or of having the desired result.

- The effectiveness of the drug has been proven.
[ترجمه گوگل] اثربخشی دارو ثابت شده است
[ترجمه ترگمان] اثربخشی این دارو ثابت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The effectiveness of this class of drug has, however, led to their misuse.
[ترجمه گوگل]اما اثربخشی این دسته از داروها منجر به استفاده نادرست از آنها شده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، اثربخشی این گروه از مواد مخدر منجر به سو استفاده آن ها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This hard-wearing material combines cost effectiveness with quality.
[ترجمه گوگل]این ماده مقاوم، مقرون به صرفه بودن را با کیفیت ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]این مواد با پوشیدن سخت، اثربخشی هزینه را با کیفیت ترکیب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bad diction marred the effectiveness of his speech.
[ترجمه گوگل]گفتار بد، اثربخشی گفتار او را مخدوش کرد
[ترجمه ترگمان]بیانی نامناسب، تاثیر کلام او را خدشه دار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The policy's effectiveness cannot be measured by numbers alone.
[ترجمه گوگل]اثربخشی این سیاست را نمی توان تنها با اعداد اندازه گیری کرد
[ترجمه ترگمان]اثربخشی سیاست را نمی توان تنها با اعداد اندازه گیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It can be difficult to evaluate the effectiveness of different treatments.
[ترجمه گوگل]ارزیابی اثربخشی درمان های مختلف می تواند دشوار باشد
[ترجمه ترگمان]ارزیابی اثربخشی روش های مختلف می تواند دشوار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our research attempts to evaluate the effectiveness of the different drugs.
[ترجمه گوگل]پژوهش ما تلاش می کند تا اثربخشی داروهای مختلف را ارزیابی کند
[ترجمه ترگمان]تحقیقات ما برای ارزیابی اثربخشی داروهای مختلف تلاش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To assert this is to denigrate the effectiveness of the police.
[ترجمه گوگل]ادعای این امر به معنای تحقیر کارآمدی پلیس است
[ترجمه ترگمان]برای اثبات این امر، بدنام کردن اثربخشی پلیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The drug's effectiveness is increased by dilution.
[ترجمه گوگل]اثربخشی دارو با رقیق سازی افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]اثربخشی دارو به وسیله رقیق سازی افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They diluted the drug, thus reducing its effectiveness.
[ترجمه گوگل]آنها دارو را رقیق کردند، بنابراین اثربخشی آن را کاهش دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها مواد مخدر را رقیق کردند و بدین ترتیب میزان موثر بودن آن را کاهش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The key to the army's effectiveness is its increased mobility.
[ترجمه گوگل]کلید کارآمدی ارتش افزایش تحرک آن است
[ترجمه ترگمان]کلید اثربخشی ارتش تحرک فزاینده آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The effectiveness of this treatment is still hotly disputed.
[ترجمه گوگل]اثربخشی این درمان هنوز به شدت مورد بحث است
[ترجمه ترگمان]اثربخشی این درمان هنوز به شدت مورد مناقشه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The exam results demonstrated the effectiveness of personal tuition.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمون اثربخشی آموزش شخصی را نشان داد
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمون اثربخشی شهریه شخصی را اثبات کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The inaccuracy of the missiles greatly diminishes their effectiveness.
[ترجمه گوگل]عدم دقت موشک ها تا حد زیادی از کارایی آنها می کاهد
[ترجمه ترگمان]عدم دقت این موشک ها تا حد زیادی میزان اثربخشی آن ها را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They're doing tests to evaluate the effectiveness of this herb as an antiseptic.
[ترجمه گوگل]آنها در حال انجام آزمایشاتی برای ارزیابی اثربخشی این گیاه به عنوان یک ضد عفونی کننده هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال انجام آزمایش ها برای ارزیابی اثربخشی این گیاه به عنوان یک ضد عفونی کننده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] اثربخشی
[کامپیوتر] کرائی
[فوتبال] تاثیربخشی-سودمندی
[صنعت] اثر بخشی - انجام کار درست
[نساجی] اثر بخشی - تاثیر گذاری
[ریاضیات] کارایی، اثربخشی، کارامدی، مثمر بودن، سودمندی، ثمربخشی

انگلیسی به انگلیسی

• efficiency, productivity; impressiveness, quality of being striking

پیشنهاد کاربران

effectiveness: اثربخشی ( میزان تحقق اهداف )
efficiency: کارایی ( میزان صرفحویی در منابع )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : effect / effectuate
✅️ اسم ( noun ) : effect / effectiveness / effector / effectuation / effectivity / effectuality / efficacy
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : effective / effectual / efficacious
✅️ قید ( adverb ) : effectively / effectually / efficaciously

سودبخشی
effectiveness ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: اثربخشی 1
تعریف: در سامانه‏های رایانه‏ای، میزان مطابقت برونداد یک سامانه با نیازهای کاربران خاص آن سامانه
efficacy نتیجه بخشی، کارگری
effectiveness کارایی
efficiency کارآمدی

Efficacy تاثیر گذاری یا اثر بخشی در شرایط ایده آل یا خاص، کارگر واقع شدن، نتیجه بخشی
Effectiveness تاثیر گذاری یا اثر بخشی در شرایط واقعی، کار آمد بودن، کارایی
Efficiency نسبت کارایی به ورودی، مقرون به صرفه، بهینه بودن، بهره وری
موفقیت سودبخشی
کارایی
Developmental is an increase in effectiveness of function, maturity, sophistication, richness and complexity.
سودمندی
اثربخشی

بپرس