effloresce


معنی: شکوفه کردن، گل کردن، شوره کردن
معانی دیگر: (شیمی - به واسطه ی از دست دادن آب از حالت بلورین به پودر تبدیل شدن یا به واسطه ی تغییرات شیمیایی دارای رویه ای از پودر سفید شدن) شوره بستن یا زدن، شکوفیدن، شکفتن، رونق گرفتن، شکوفا بودن یا شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: effloresces, efflorescing, effloresced
(1) تعریف: to flower vigorously; bloom.

(2) تعریف: in chemistry, to become powdery or crystalline by chemical change or by evaporation upon exposure to air.

مترادف ها

شکوفه کردن (فعل)
bloom, bud, effloresce

گل کردن (فعل)
flourish, flower, effloresce

شوره کردن (فعل)
effloresce

تخصصی

[پلیمر] از دست دادن آب تبلور

انگلیسی به انگلیسی

• flower, blossom

پیشنهاد کاربران

بپرس