egg cup


جا تخم مرغی، ظرف برای نگه داشتن یک تخم مره، زیرتخم مرغی

جمله های نمونه

1. This is a London 2012 egg cup.
[ترجمه گوگل]این یک فنجان تخم مرغ لندن 2012 است
[ترجمه ترگمان]این یک فنجان تخم مرغ در لندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This is a London 201branded egg cup.
[ترجمه گوگل]این یک فنجان تخم مرغ مارک 201 لندن است
[ترجمه ترگمان]این یک فنجان شیشه ای در لندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Please, give it to me the egg cup.
[ترجمه گوگل]لطفا فنجان تخم مرغ را به من بدهید
[ترجمه ترگمان] خواهش می کنم، اون جام تخم طلایی رو بده به من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Each egg cup holds two eggs.
[ترجمه گوگل]هر فنجان تخم مرغ دو عدد تخم مرغ را در خود جای می دهد
[ترجمه ترگمان]هر فنجان تخم مرغ دو عدد تخم مرغ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We need to get samples from you for egg cup, salt as well as serviette ring.
[ترجمه گوگل]ما باید از شما نمونه هایی برای فنجان تخم مرغ، نمک و همچنین حلقه سرویت بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما باید از شما برای گرفتن فنجان تخم مرغ، نمک و همچنین حلقه serviette نمونه برداری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This wild squirrel has learned that nuts tend to be hidden under a particular egg cup, so he goes straight to it.
[ترجمه گوگل]این سنجاب وحشی آموخته است که آجیل معمولاً زیر یک فنجان تخم مرغ مخفی می شود، بنابراین مستقیماً به سمت آن می رود
[ترجمه ترگمان]این سنجاب وحشی فهمید که nuts زیر یک فنجان ویژه تخم مرغ پنهان می شوند، بنابراین مستقیم به سمت آن می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Take an egg from the fridge and place it in the egg cup in the centre of the table.
[ترجمه گوگل]یک تخم مرغ را از یخچال خارج کنید و آن را در فنجان تخم مرغ وسط میز قرار دهید
[ترجمه ترگمان]یک تخم مرغ از یخچال بردارید و آن را در فنجان تخم مرغ در وسط میز قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A table or other flat surface on which to place the phones and egg cup.
[ترجمه گوگل]میز یا سطح صاف دیگری که روی آن تلفن ها و فنجان تخم مرغ قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]یک میز یا یک سطح صاف که قرار است در آن تلفن ها و فنجان تخم مرغ قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then use anything - mugs - egg-cups - put them on a tray to catch the drips.
[ترجمه گوگل]سپس از هر چیزی استفاده کنید - لیوان - فنجان تخم مرغ - آنها را در سینی قرار دهید تا قطرات آن گرفته شود
[ترجمه ترگمان]بعد از هر چیز - فنجان های تخم مرغ، آن ها را روی یک سینی می گذاریم تا the را بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Stand your eggheads in egg-cups or make circles of paper collars to stand them on.
[ترجمه گوگل]تخم‌مرغ‌هایتان را در فنجان‌های تخم‌مرغ قرار دهید یا دایره‌هایی از یقه‌های کاغذی درست کنید تا روی آن‌ها قرار بگیرند
[ترجمه ترگمان]از eggheads در تخم مرغ استفاده کنید یا دایره های کاغذی درست کنید تا روی آن ها بایستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This time, our eggcup could contain thousands of millions of tons.
[ترجمه گوگل]این بار، فنجان تخم مرغ ما می تواند حاوی هزاران میلیون تن باشد
[ترجمه ترگمان]این بار، ما ممکن است شامل هزاران تن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On the upper shelf of the cupboard are four plain white plates, two plain white pudding-bowls, and another eggcup.
[ترجمه گوگل]در قفسه بالایی کمد چهار بشقاب سفید ساده، دو کاسه پودینگ سفید ساده و یک فنجان تخم مرغ دیگر قرار دارد
[ترجمه ترگمان]روی قفسه بالایی قفسه چهار بشقاب سفید سفید و دو کاسه پودینگ سفید و یک eggcup دیگر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You could pack a ton of White Dwarf material into an eggcup.
[ترجمه گوگل]می توانید یک تن مواد کوتوله سفید را در یک فنجان تخم مرغ بسته بندی کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید یک تن مواد سفید سفید را به یک eggcup ببندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He remembers the layout of the room and what the eggcup looks like.
[ترجمه گوگل]او چیدمان اتاق را به یاد می آورد و اینکه فنجان تخم مرغ چگونه است
[ترجمه ترگمان]او طرح کلی اتاق را به یاد می آورد و ظاهر آن چه شکلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Now he suddenly realized that Cedric was in fact a useless pretty boy who didn"t have enough brains to fill an eggcup. "
[ترجمه گوگل]حالا او ناگهان متوجه شد که سدریک در واقع یک پسر زیبا و بی مصرف است که مغز کافی برای پر کردن یک فنجان تخم مرغ را ندارد
[ترجمه ترگمان]اکنون او ناگهان متوجه شد که سدریک یک پسر خوب است که مغز کافی برای پر کردن یک eggcup ندارد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cup used for holding a boiled egg
an eggcup is a small container in which you put a boiled egg while you eat it.

پیشنهاد کاربران

بپرس