egghead

/ˈegˌhed//ˈeɡhed/

معنی: دارای افکار بلند، روشن فکر
معانی دیگر: (خودمانی - تداعی منفی) پر مغز، متفکر (ولی نه اهل عمل)، اندیش پیشه، intellectual : روشنفکر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) an intellectual, considered somewhat negatively.
متضاد: dunce

جمله های نمونه

1. The guys josh him and call him an egghead.
[ترجمه گوگل]بچه ها او را جاش می دهند و به او می گویند تخم مرغ
[ترجمه ترگمان]بچه ها بهش جاش رو میگن و بهش میگن باهوش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sales at Egghead stores declined 1percent for the nine-month period ended Dec. 2 the company said Friday.
[ترجمه گوگل]این شرکت روز جمعه گفت: فروش در فروشگاه های Egghead برای دوره 9 ماهه منتهی به 2 دسامبر 1 درصد کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در روز جمعه گفت فروش در فروشگاه های Egghead ۱ درصد برای مدت نه ماه کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And school was never like this . . . the egghead with a new slant on science.
[ترجمه گوگل]و مدرسه هرگز اینگونه نبود تخم‌مرغ با نگاهی جدید به علم
[ترجمه ترگمان]و مدرسه هیچ وقت این شکلی نبوده که باهوش باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You know, the egghead, absent-minded-professor types with bad haircuts and corduroy jackets with elbow patches.
[ترجمه گوگل]می‌دانید، تیپ‌های سر تخم‌مرغ، پروفسوری غایب، با مدل‌های موی بد و ژاکت‌های مخملی با وصله‌های آرنج
[ترجمه ترگمان]می دانید، باهوش، حواس پرت، با موهای کوتاه کوتاه و کت مخمل کبریتی که وصله پینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Founded in 198 Egghead originally concentrated on the sale of software.
[ترجمه گوگل]Egghead در سال 198 تاسیس شد و در اصل بر فروش نرم افزار متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ بنیاد نهاده شد و در اصل بر فروش نرم افزار متمرکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Out goes the stereotype of the egghead with staring eyes trying to see through bottle-end glasses.
[ترجمه گوگل]کلیشه تخم مرغ با چشمانی خیره که سعی می کند از شیشه های انتهایی بطری ببیند بیرون می رود
[ترجمه ترگمان]بعد از این که نگاه خیره egghead را می بینم که سعی می کند شیشه های پنجره را ببیند، کلیشه آن را پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The egghead is in these respects also what does not likely have advanced quality, everywhere nondescript, without art of composition, do not coordinate with the environment.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ از این جهات نیز چیزی است که به احتمال زیاد کیفیت پیشرفته ای ندارد، در همه جا غیرقابل توصیف، بدون هنر ترکیب، با محیط هماهنگ نیست
[ترجمه ترگمان]The در این جنبه ها شبیه چیزی است که به احتمال زیاد کیفیت پیشرفته داشته باشد، در هر جایی وصف ناپذیر، بدون هنر ترکیب، با محیط هماهنگی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's going to bring a bunch of egghead economists to his library.
[ترجمه گوگل]او می خواهد یک دسته از اقتصاددانان تخم مرغ را به کتابخانه اش بیاورد
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد تعدادی از اقتصاددانان egghead را به کتابخانه خود بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Believe me, I can fool that egghead.
[ترجمه گوگل]باور کن می توانم آن تخم مرغ را گول بزنم
[ترجمه ترگمان] باور کن، من می تونم احمق رو گول بزنم که باهوش باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The opposite of an airhead is an egghead. An egghead is a very studious and intellectual person.
[ترجمه گوگل]نقطه مقابل سر هوا، سر تخم مرغ است سر تخم مرغ فردی بسیار مطالعه و روشنفکر است
[ترجمه ترگمان]نقطه مقابل of یک egghead است An یک فرد بسیار دقیق و روشنفکر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The egghead in the university knows nothing about business.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ در دانشگاه چیزی از تجارت نمی داند
[ترجمه ترگمان]The در دانشگاه چیزی درباره تجارت نمی دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That egghead published a new theory of matter last month.
[ترجمه گوگل]آن تخم مرغ ماه گذشته نظریه جدیدی درباره ماده منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]آن egghead در ماه گذشته یک نظریه جدید را منتشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And it is an economic egghead .
[ترجمه گوگل]و این یک تخم مرغ اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]و این یک egghead اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Microsoft CEO Steve Ballmer appears in a game called Egg Attack, launched by a Swiss multimedia company Cultimedia as an "egghead" target (see photo).
[ترجمه گوگل]استیو بالمر، مدیر عامل مایکروسافت، در یک بازی به نام حمله تخم مرغ، که توسط یک شرکت چندرسانه ای سوئیسی Cultimedia به عنوان هدف "سر تخم مرغ" راه اندازی شده است ظاهر می شود (عکس را ببینید)
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل مایکروسافت، استیو Ballmer، در یک بازی به نام حمله Egg ظاهر می شود، که توسط یک شرکت چندرسانه ای سوییسی به نام \"egghead\" راه اندازی شد (عکس را ببینید)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was Professor Egghead.
[ترجمه گوگل]پروفسور اگید بود
[ترجمه ترگمان]پروفسور مک گوناگال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دارای افکار بلند (اسم)
egghead

روشن فکر (صفت)
liberal, illuminate, broad-minded, intellectual, highbrow, egghead, open-minded

انگلیسی به انگلیسی

• intellectual (derogatory slang)
if you call someone an egghead, you mean that you think they are too interested in ideas and theories, and not enough in practical actions; an informal word.

پیشنهاد کاربران

noun [ C ] humorous disapproving
a person, especially a man, who is very clever and interested only in studying and other mental activities
"Egghead" is an informal and often disparaging term used to describe a person with intellectual interests or pretensions, often used before another noun.
...
[مشاهده متن کامل]

. The term can be used to describe someone who is very studious and academic, or someone who is more interested in ideas and theories than in practical actions.
The term "egghead" is often used with a negative connotation, implying that the person is out - of - touch with ordinary people or that their intellectual pursuits are not valued by society
فردی، به خصوص مردی که بسیار باهوش است و فقط به مطالعه و سایر فعالیت های ذهنی علاقه دارد.
یک اصطلاح غیررسمی و اغلب تحقیرآمیز برای توصیف شخصی با علایق یا ادعاهای فکری که اغلب قبل از اسم دیگری استفاده می شود.
این اصطلاح را می توان برای توصیف فردی که بسیار مطالعه و دانشگاهی است، یا کسی که بیشتر به ایده ها و نظریه ها علاقه مند است تا اقدامات عملی به کار برد.
اصطلاح اغلب با مفهومی منفی به کار می رود، به این معنی که فرد با مردم عادی ارتباطی ندارد و یا جامعه برای فعالیت های فکری او ارزش قائل نیست.
"He dismissed all scientists as a bunch of eggheads. "
"The eggheads at the University have been working on this for years. "
"You are a real egghead!"
"The guys josh him and call him an egghead. "

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/egghead• https://www.merriam-webster.com/dictionary/egghead
1. informal
an intellectual; highbrow
1. غیر رسمی
یک روشنفکر؛ ابروی بلند
2. a person whose profile on a social networking site contains the set graphic provided by the site rather than a personal picture
...
[مشاهده متن کامل]

2. شخصی که نمایه او در یک سایت شبکه اجتماعی شامل مجموعه گرافیکی ارائه شده توسط سایت به جای تصویر شخصی اوست.

متفکر، پر مغز، دارای افکار بلند
خرخون
روشنفکر
روشنفکر / عشق مطالعه
بچه خرخون
بچه مثبت کلاس، اسکل مرتب

بپرس