elderly

/ˈeldərli//ˈeldəli/

معنی: مسن، سالخورده
معانی دیگر: پیر، سالمند، نیمه سالخورده، میانسال، در آستانه ی پیری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: elderliness (n.)
• : تعریف: aging or rather old.
مترادف: aged, old
متضاد: young, youthful
مشابه: advanced, hoary, over the hill, senescent

جمله های نمونه

1. an elderly gentleman who has had a cataract operation
مرد پیری که تحت عمل جراحی آب مروارید قرار گرفته است.

2. the elderly can contribute much to the society
سالمندان می توانند خیلی به اجتماع کمک کنند.

3. the elderly were penned up in their houses
سالمندان در خانه های خود زندانی شده بودند.

4. home for the elderly
خانه ی سالمندان

5. housing for the elderly
خانه برای سالمندان

6. the delicacy of an elderly person's health
آسیب پذیری مزاج شخص سالخورده

7. it is said that the elderly revert to their childhood habits
گفته می شود که سالمندان به عادات کودکی خود بازگشت می کنند.

8. out of consideration for his elderly parents
به خاطر رعایت حال والدین سالخورده اش

9. she was accompanied by an elderly gentleman with gray hair
او توسط آقای سالمندی با موی خاکستری همراهی می شد.

10. the shopkeeper who regularly nicked his elderly customers
مغازه داری که مرتبا مشتریان سالخورده ی خود را تیغ می زد

11. these seats are reserved for the elderly and the handicapped
این صندلی ها مختص سالمندان و معلولان است.

12. this disease is commonly found among the elderly
این بیماری معمولا در میان سالمندان رایج است.

13. falling down is a real danger for the elderly
برای سالمندان زمین خوردن یک خطر جدی است.

14. a happening which is still within the memory of most elderly men
رویدادی که هنوز در یاد اکثر مردان سالخورده باقی مانده است

15. the hospital is designed with some thought for the needs of the elderly
بیمارستان را با توجه به نیازهای کهنسالان طرح ریزی کردند.

16. The thief tricked his way into an elderly woman's home.
[ترجمه گوگل]دزد با فریب وارد خانه یک زن سالخورده شد
[ترجمه ترگمان]دزد راهش را به خانه یک زن مسن خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Some elderly people suffer from iron deficiency in their diet.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد مسن از کمبود آهن در رژیم غذایی خود رنج می برند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد مسن از کمبود آهن در رژیم غذایی خود رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. In recent years the average hospital stay for elderly patients has decreased.
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر میانگین بستری بیماران مسن در بیمارستان کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]در سال های اخیر، متوسط ماندن بیمارستان برای بیماران سالخورده کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. An elderly man from Hull has confounded doctors by recovering after he was officially declared dead.
[ترجمه گوگل]یک مرد مسن اهل هال پس از اعلام رسمی مرگش، با بهبودی پزشکان را گیج کرده است
[ترجمه ترگمان]یک مرد مسن از شهر هال پس از اینکه رسما اعلام شد که به طور رسمی مرده است، پزشکان را گیج کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Caring for elderly relatives requires considerable moral courage.
[ترجمه گوگل]مراقبت از بستگان مسن مستلزم شجاعت اخلاقی قابل توجهی است
[ترجمه ترگمان]مراقبت از اقوام مسن نیازمند شهامت اخلاقی قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Her grandmother is elderly and infirm.
[ترجمه گوگل]مادربزرگش مسن و ناتوان است
[ترجمه ترگمان]مادر بزرگش پیر و ناتوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسن (صفت)
aged, elderly, old

سالخورده (صفت)
aged, elderly, old, aging, senile, senescent, hoary

تخصصی

[بهداشت] سالمند - پیر

انگلیسی به انگلیسی

• old, aged, senior
aged people collectively
elderly people are old.
you can refer to old people in general as the elderly.

پیشنهاد کاربران

سالخورده
مثال: The elderly couple lives alone in the countryside.
جفت سالخورده تنهایی در حومه ی شهر زندگی می کنند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
در دیکشنری کمبریج، در تعریف این واژه آمده:
polite word for old
یعنی: واژۀ مودبانه تر برای "پیر"
1. سالمند ( مثلاً در ترکیبِ "خانۀ سالمندان" یا "بیمارستانِ سالمندان" )
2. سالخورد ( سالخورده )
3. مُسِن
بزرگسالی
آیا میانسال هم میشه
عاقله زن/مرد
پا به سن گذاشته
سالخورده
پیشکسوت
معدبانه ی old
پیر، قدیمی، کهنه، مسن، سالمند،
این کلمه همراه با the به عنوان اسم نیز کاربرد دارد و به افراد مسن ( به عنوان یک گروه ) گفته می شود . دقت شود که The Elderly به این معنا می باشد نه Elderly . به عنوان مثال :
The city is building new housing for the elderly
کلمه ایی مودبانه بجای پیر
سالمند
ریش سفید/گیس سفید
کهنه، قدیمی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس