electorate

/əˈlektərət//ɪˈlektərət/

معنی: حوزه انتخابیه، گزینگرگان، هیئت انتخاب کنندگان
معانی دیگر: (تمام کسانی که صلاحیت رای دادن را دارند) رای دهندگان، گزینگران

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a body of those entitled to participate in an election; qualified voters, as a group.

- State politics changed as greater numbers of young people joined the electorate.
[ترجمه گوگل] با پیوستن تعداد بیشتری از جوانان به رای دهندگان، سیاست ایالتی تغییر کرد
[ترجمه ترگمان] سیاست دولت به عنوان شمار بیشتری از جوانان به حوزه انتخابیه تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his stock with the electorate remains high
رای دهندگان هنوز برای او اعتبار زیادی قائل اند.

2. The government largely misread the mood of the electorate.
[ترجمه گوگل]دولت تا حد زیادی روحیه رای دهندگان را اشتباه خوانده است
[ترجمه ترگمان]دولت تا حد زیادی وضعیت حوزه انتخابیه را اشتباه برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. According to radio the British electorate are going to vote tomorrow.
[ترجمه گوگل]به گزارش رادیو، رای دهندگان بریتانیایی قرار است فردا رای دهند
[ترجمه ترگمان]طبق گفته رادیو، رای دهندگان بریتانیایی فردا رای خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The party's share of the electorate has diminished steadily.
[ترجمه گوگل]سهم حزب از رای دهندگان به طور پیوسته کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]قسمت حزب of به طور یکنواخت تقلیل یافته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The government misjudged the mood of the electorate.
[ترجمه گوگل]دولت در مورد خلق و خوی رای دهندگان اشتباه قضاوت کرد
[ترجمه ترگمان]دولت در مورد وضعیت رای دهندگان قضاوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The electorate is astute enough to vote tactically against the Government.
[ترجمه گوگل]رای دهندگان به اندازه کافی زیرک هستند که از نظر تاکتیکی علیه دولت رای دهند
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان به اندازه کافی زیرک هستند که به طور تاکتیکی علیه دولت رای دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. 75% of the electorate believe his party is incapable of government.
[ترجمه گوگل]75 درصد از رای دهندگان معتقدند که حزب او قادر به حکومت نیست
[ترجمه ترگمان]۷۵ درصد از رای دهندگان معتقدند که حزب او قادر به دولت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two-thirds of the national electorate had the chance to vote in these elections.
[ترجمه گوگل]دو سوم رای دهندگان ملی شانس رای دادن در این انتخابات را داشتند
[ترجمه ترگمان]دو سوم رای دهندگان ملی شانس رای دادن در این انتخابات را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Since Independence the electorate has been polarized equally between two parties.
[ترجمه گوگل]از زمان استقلال، رای دهندگان به طور مساوی بین دو حزب دو قطبی شده اند
[ترجمه ترگمان]از زمان استقلال رای دهندگان به طور مساوی بین دو حزب قطبی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The rise of a mass electorate forced politicians to try and broaden their appeal.
[ترجمه گوگل]ظهور رای دهندگان توده ای، سیاستمداران را وادار کرد که تلاش کنند و جذابیت خود را گسترش دهند
[ترجمه ترگمان]ظهور رای دهندگان توده ای سیاستمداران را وادار به تلاش و گسترش درخواست خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They largely misread the mood of the electorate.
[ترجمه گوگل]آنها تا حد زیادی روحیه رای دهندگان را اشتباه می خوانند
[ترجمه ترگمان]آن ها تا حد زیادی وضعیت رای دهندگان را تعبیر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Only 70% of the electorate voted in the last election.
[ترجمه گوگل]تنها 70 درصد از رای دهندگان در انتخابات گذشته رای دادند
[ترجمه ترگمان]تنها ۷۰ درصد از رای دهندگان در انتخابات گذشته رای دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A majority of the electorate oppose the law.
[ترجمه گوگل]اکثریت رای دهندگان مخالف این قانون هستند
[ترجمه ترگمان]اکثریت رای دهندگان با این قانون مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is widespread apathy among the electorate.
[ترجمه گوگل]بی تفاوتی گسترده ای در میان رای دهندگان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در بین رای دهندگان بی عاطفگی گسترده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They've won over a lot of the electorate since she's been leader of the party.
[ترجمه گوگل]از زمانی که او رهبری حزب را برعهده داشته است، آنها بسیاری از رای دهندگان را به دست آورده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها از زمانی که رهبر حزب بوده است، بیش از تعداد زیادی از رای دهندگان را به دست آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حوزه انتخابیه (اسم)
electorate

گزینگرگان (اسم)
electorate

هیئت انتخاب کنندگان (اسم)
electorate

انگلیسی به انگلیسی

• voting public, group of people who may vote in an election
the electorate of a country is all the people there who have the right to vote in an election.

پیشنهاد کاربران

واجدان حق رأی
electorate ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: رأی دهندگان
تعریف: شهروندانی که واجد شرایط رأی دادن در انتخابات هستند
رای دهندگان
حوزه ی انتخابیه
هیئت انتخاب کنندگان
افراد دارای حق رای
رای دهندگان
هیت انتخاب کنندگان ، حوزه انتخابیه

بپرس