electricity

/əˌlekˈtrɪsəti//ɪˌlekˈtrɪsɪti/

معنی: برق، نیروی برق، نیروی کهربایی
معانی دیگر: الکتریسیته، (آمیزه ای از هیجان و انتظار) روان تنش، برانگیختگی، شور و هیجان، برق زدگی، جریان برق، بار برقی (یا الکتریکی)، (بخشی از فیزیک که با برق سروکار دارد) برق شناسی، علم برق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a physical phenomenon caused by the movement of certain charged particles such as electrons, esp. between points having different electrical charges, and seen in naturally occurring phenomena such as lightning and magnetic attraction and repulsion.
مشابه: magnetism

(2) تعریف: the science concerned with such a phenomenon and its effects.

(3) تعریف: electrical current.
مشابه: current

(4) تعریف: a state of tension or excitement.

جمله های نمونه

1. electricity and t. v. are among the boons of civilization
برق و تلویزیون جزو نعمت های تمدن هستند.

2. electricity bill
قبض برق

3. electricity flows better in copper wires
برق در سیم مسی بهتر جریان پیدا می کند.

4. electricity generation
تولید برق

5. electricity incandesces certain metals
برق برخی فلزات را گداخته می کند.

6. electricity network
شبکه ی برق

7. positive electricity
برق مثبت

8. the electricity finally came on
بالاخره برق روشن شد (آمد)

9. today, electricity is considered to be one of the elementary necessities of life
امروزه برق یکی از نیازهای ابتدایی زندگی محسوب می شود.

10. geothermal electricity
برق ناشی از مهارکردن زمین گرما،برق زمین گرمایی

11. copper conducts electricity well
مس برق را خوب هدایت می کند.

12. to generate electricity
برق تولید کردن

13. to save electricity
صرفه جویی در (مصرف) برق

14. most homes have electricity and plumbing
بیشتر خانه ها برق و لوله کشی دارند.

15. the consumption of electricity has gone up by a factor of eight
مصرف برق هشت مرتبه زیادتر شده است.

16. the consumption of electricity tapers off in spring
در بهار مصرف برق کاهش می یابد.

17. the extension of electricity to the remotest parts of the country
رسانش برق به اقصی نقاط کشور

18. heat is convertible into electricity
حرارت را می توان تبدیل به الکتریسته کرد.

19. some communities still lack electricity and indoor plumbing
برخی از جوامع هنوز برق و آب لوله کشی ندارند.

20. the machine works by electricity
این ماشین با برق کار می کند.

21. the possibility of an electricity pinch
امکان کمبود برق

22. the putt-putt of the electricity generator
صدای پت پت مولد برق

23. they had braced the electricity post with cables
شاه تیر برق را با چند سیم کلفت (در جای خود) مهار کرده بودند.

24. to turn off the electricity
برق را قطع کردن

25. you could feel the electricity in that crowd
شور و هیجان آن جماعت محسوس بود.

26. a new generator to supply electricity to the city
نیروگاه جدید برای تامین برق شهر

27. the residents all concur that electricity shortages are acute
ساکنان همه قبول دارند (تصدیق می کنند) که کمبود برق شدید است.

28. to convert chemical energy into electricity
تبدیل کردن انرژی شیمیایی به نیروی برق

29. to wire a house for electricity
خانه ای را برای برق سیم کشی کردن

30. an attempt toward the conservation of electricity
کوشش برای صرفه جویی در مصرف برق

31. it is difficult to live without electricity
زندگی بدون برق دشوار است.

32. modern man can hardly dispense with electricity
انسان امروزی به سختی می تواند بدون برق دوام بیاورد.

33. the inconvenience of not having regular electricity
دردسر نداشتن برق بطور منظم

34. the most efficient way of producing electricity
پر بازده ترین راه تولید برق

35. they meter each customer's consumption of electricity
آنان مصرف برق هر یک از مشتریان را حساب می کنند.

36. to peg a notice to an electricity post
اعلامیه ای را با میخ چوبی به تیر برق کوبیدن

37. in the early part of the evening, electricity consumption peaks and then gradually subsides
مصرف برق در اوایل شب به اوج می رسد و سپس به تدریج کم می شود.

38. a ten percent saving in the consumption of electricity
یک صرفه جویی ده درصدی در مصرف برق

مترادف ها

برق (اسم)
brilliance, power, sparkle, scintillation, shine, sheen, electricity, lightning, flash, glaze, glint, levin, flashover, pyrogen

نیروی برق (اسم)
electricity

نیروی کهربایی (اسم)
electricity

تخصصی

[برق و الکترونیک] برق، الکتریسیته - الکتریسیته کمیتی بنیادی در طبیعت که شامی الکترونها و پروتونهای ساکن یا متحرک است. الکتریسیته ی ساکن دارای میدان الکتریکی است که می تواند نیرو وارد کند. الکتریسیته ی متحرک ( و جریان الکتریکی ) دارای هر دو نوع میدان الکتریکی و مغناطیسی است که از انرژی پتانسیل برخورداردندو می توانند نیرو وارد کنند.
[ریاضیات] الکتریسیته

انگلیسی به انگلیسی

• type of energy which results from the existence of charged particles (used to produce light, heat, etc.)
electricity is a form of energy used for heating and lighting, and to provide power for machines.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : electrify
✅️ اسم ( noun ) : electricity / electric
✅️ صفت ( adjective ) : electric / electrifying / electrical
✅️ قید ( adverb ) : electrically
Electricity : برق - نیروی الکتریکی - الکتریسیته
Power : قدرت ( سیاسی اجتماعی ) / توان ( در فیزیک )
Force : نیرو
Magnetism : مغناطیس
electricity ( فیزیک )
واژه مصوب: الکتریسیته
تعریف: شاخه‏ای از علم فیزیک که به مطالعۀ پدیده‏های مربوط به بارهای الکتریکی ساکن یا متحرک می‏پردازد |||متـ . برق
واژه "برق" معادل مناسبی برای electricity نیست زیرا:
واژه الکتریسیته از لاتین نوین و در نهایت یونانی مشتق شده است. در نوشته های فرانسیس بیکن نخستین بار در زبان انگلیسی این واژه مشاهده می شود. بسته به متن، کلمه ممکن است به �بار الکتریکی�، �توان الکتریکی� یا �انرژی الکتریکی� اشاره کند.
...
[مشاهده متن کامل]

اما در مورد برق:
در عربی به برق می گویند کَهرَباء و در فارسی می گوییم برق . حال آنکه برق عربی است و کَهرُبا فارسی است و برعکس شده است .
کاه رُبا = کاهربا یا کَهرُبا
در قدیم که موی سر خود را با شانه های چوبی شانه می کردند الکتریسیته ایجاد می شد و این نیرو را در فارسی کهربا می نامیدند زیرا کاه را می ربود یعنی به خود جذب می کرد . حال در فارسی و عربی این دو کلمه جابه جا شده است و عرب ها فارسی می گویند و فارسی زبانان عربی .
در عربی نیز واژه ی برق استفاده می شود اما به معنای آذرخش است .
لذا فکر می کنم فارسی - نوشت "الکتریسیته" معادل مناسب تری باشد.

برق
یا
انر ژی الکتریکی
electricity bill
قبض برق

برق

بپرس