elephant

/ˈeləfənt//ˈelɪfənt/

معنی: پیل، فیل
معانی دیگر: بزرگ اندام، پیل تن، (جانورشناسی) پیل، فیل (راسته ی proboscidea که امروزه دو گونه ی آن باقی مانده است: پیل هندی یا آسیایی elephant indian or asian به نام لاتین elephas maximus که اهلی شده است و پیل افریقایی african elephant به نام لاتین loxodonta africana)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: elephantoid (adj.)
• : تعریف: either of two large mammals, one Asian and one African, that have a long, flexible trunk used for grasping food or lifting burdens, upper incisors elongated into curving tusks, and, in the African species, esp. large fan-shaped ears.

جمله های نمونه

1. an elephant spoor
ردپای فیل

2. the elephant hauled a log tied to a rope all the way to the harbor
فیل تنه ی درخت بسته شده به طناب را کشید و تا بندرگاه برد.

3. the elephant shook its ponderous body violently
فیل جثه ی سترگ خود را به شدت تکان داد.

4. a must elephant
فیل مست

5. a rogue elephant
فیل سرکش

6. an obstreperous elephant
یک فیل چموش

7. he was an elephant of a man
او مرد پیل تنی بود.

8. as heavy as an elephant
هم وزن فیل

9. julie only saw the elephant from afar
جولی فقط فیل را از دور دید.

10. the young of the elephant
بچه های فیل

11. the huge track of a bull elephant
ردپای عظیم یک فیل نر

12. the mournful bellow of a dying elephant
نعره ی سوزناک فیل در حال مرگ

13. its bulk is twice that of an elephant
گندگی آن دو برابر فیل است.

14. the poison was capable of killing an elephant in five minutes
زهر می توانست در پنج دقیقه فیلی را بکشد.

15. this picture is not in proportion; it shows the elephant to be smaller than a man
این عکس تناسب ندارد چون فیل را کوچکتر از انسان نشان می دهد.

16. The elephant population is dwindling.
[ترجمه سودا] جمعیت فیل ها در حال انقراظ است. . . . . . .
|
[ترجمه گوگل]جمعیت فیل ها در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]جمعیت فیل رو به کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Fossil hunters have unearthed the bones of an elephant believed to be 500,000 years old.
[ترجمه گوگل]شکارچیان فسیل استخوان های فیلی را کشف کردند که گمان می رود قدمت آن به 500000 سال می رسد
[ترجمه ترگمان]فسیل شناسان اسکلت یک فیل را کشف کرده اند که گمان می رود ۵۰۰،۰۰۰ سال قدمت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The African elephant is in a desperate plight.
[ترجمه گوگل]فیل آفریقایی در وضعیت ناامیدکننده ای قرار دارد
[ترجمه ترگمان]فیل آفریقایی در وضعیت فلاکت باری قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The angry elephant crashed through the forest.
[ترجمه گوگل]فیل عصبانی در جنگل سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]فیل عصبانی وارد جنگل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The elephant smashed through the trees.
[ترجمه گوگل]فیل درختان را شکست
[ترجمه ترگمان]فیل از میان درختان شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The Asian elephant can be tamed and trained.
[ترجمه گوگل]فیل آسیایی را می توان رام و آموزش داد
[ترجمه ترگمان]فیل آسیایی می تواند اهلی و آموزش دیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. They placed the African elephant on their endangered list.
[ترجمه گوگل]آنها فیل آفریقایی را در لیست در معرض خطر قرار دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها فیل آفریقایی را در لیست در معرض خطر قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیل (اسم)
cell, bishop, elephant

فیل (اسم)
elephant

انگلیسی به انگلیسی

• type of large land mammal with a long trunk and ivory tusks, pachyderm
an elephant is a very large animal with a long, flexible nose called a trunk.

پیشنهاد کاربران

elephant ( n ) ( ɛləfənt )
elephant
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : elephant
✅️ صفت ( adjective ) : elephantine
✅️ قید ( adverb ) : _
فیل آسیایی
کلمه : Asian elephant
تلفظ : اِی ژِن اِلِفِنت
معنی : فیل هندی یا فیل آسیایی
توضیحات : امروزه فقط دوگونه از آنها زنده اند.
فیل . a big animal with big ears and gray color bigger than a car with a long trunk.
Elephent: فیل : دگرگون شده ی الفیل عربی است که ریشه ی آن پیل پارسی است. در تورانی هم ریشه های فیل و پیل هر دو دیده می شود .
elephants can swim well 🅱️
فیل ها میتوانند خیلی خوب شنا کنند
فیل
به معنی فیل

انواع فیل

بپرس