eloquence

/ˈeləkwəns//ˈeləkwəns/

معنی: عبارت سازی، فصاحت، سخنوری، شیوایی، علم فصاحت، علم بیان، طلاقت لسان، خوش زبانی
معانی دیگر: بلاغت، گویایی، رسایی، خوش بیانی، پسندیده گویی، بالندگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: skill or ability to use language that impresses or persuades.
مشابه: expression, rhetoric

- The salesman's eloquence persuaded many to purchase his so-called remedies.
[ترجمه حسین ربیعی] فصاحت و شیوایی سخن فروشنده، بسیاری از افراد را قانع کرد تا داروهای او را بخرند.
|
[ترجمه گوگل] فصاحت فروشنده بسیاری را متقاعد کرد تا داروهای به اصطلاح او را بخرند
[ترجمه ترگمان] این eloquence فروشنده بسیاری را ترغیب کرد که به اصطلاح درمان های موسوم به او را خریداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The eloquence with which she wrote her essays impressed her professors.
[ترجمه گوگل] شیوایی که او با آن مقالات خود را می نوشت استادانش را تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان] The که او می نوشت، استادان او را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: powerful, impressive, or persuasive writing or esp. speaking.
مشابه: expression, oratory

جمله های نمونه

1. molavi's intellectual depth and sa'di's eloquence
ژرف اندیشی مولوی و شیوایی سعدی

2. Wealth of words is not eloquence.
[ترجمه گوگل]ثروت کلمات فصاحت نیست
[ترجمه ترگمان]ثروت کلمات فصاحت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Unprofitable eloquence is like the cypress, which is great and tall, but bears no fruit.
[ترجمه گوگل]فصاحت بی منفعت مانند سرو است که بزرگ و بلند است ولی ثمر نمی دهد
[ترجمه ترگمان]این سرو فصاحت همچون the است که بزرگ و بلند است، اما میوه ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Love and business teach eloquence.
[ترجمه گوگل]عشق و تجارت فصاحت را می آموزد
[ترجمه ترگمان]عشق و تجارت فصاحت را آموزش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We were swept along by her eloquence.
[ترجمه گوگل]ما از شیوایی او غرق شدیم
[ترجمه ترگمان]ما با فصاحت و بلاغت او بازی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was renowned for her eloquence and beauty.
[ترجمه گوگل]او به فصاحت و زیبایی شهرت داشت
[ترجمه ترگمان]او به خاطر فصاحت و زیبایی او مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The crowd were swayed by his eloquence.
[ترجمه گوگل]جمعیت تحت تأثیر سخنوری او قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]جمعیت تحت تاثیر فصاحت و بلاغت او قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He carried his audience along with his eloquence.
[ترجمه گوگل]او مخاطبان خود را همراه با سخنوری خود حمل می کرد
[ترجمه ترگمان]شنوندگان خود را با فصاحت و بلاغت ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His house is tempested by female eloquence.
[ترجمه گوگل]خانه او در طوفان فصاحت زنانه است
[ترجمه ترگمان]خانه او با فصاحت و بلاغت زنانه پوشانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His eloquence did not avail against the facts.
[ترجمه گوگل]فصاحت او در برابر حقایق فایده ای نداشت
[ترجمه ترگمان]فصاحت او در مقابل واقعیات فایده ای نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I wish I'd had the eloquence of Helmut Schmidt.
[ترجمه گوگل]ای کاش فصاحت هلموت اشمیت را داشتم
[ترجمه ترگمان]ای کاش این فصاحت و بلاغت و بلاغت و فصاحت و بلاغت سخنان او را درک می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was delivered with warmth, eloquence, passion, and a touch of humor.
[ترجمه گوگل]با گرمی، فصاحت، اشتیاق و طنز ارائه شد
[ترجمه ترگمان]آن را با حرارت، فصاحت، شور و حس شوخ طبعی ایراد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I much liked the unforced eloquence of both their slow movements, especially the Schubert-foreseeing Allegretto of the former.
[ترجمه گوگل]من از فصاحت اجباری حرکات آهسته هر دو آنها، به ویژه آلگرتوی پیش بینی شوبرت اولی، بسیار خوشم آمد
[ترجمه ترگمان]من از فصاحت unforced هر دو حرکات آهسته آن ها، به ویژه شوبرت - foreseeing Allegretto از اولی خوشم آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Also patron of eloquence, maidens, preachers, single women, spinners, and students.
[ترجمه گوگل]همچنین حامی فصاحت، دوشیزگان، واعظان، زنان مجرد، ریسندگان و دانشجویان
[ترجمه ترگمان]همچنین حامی فصاحت، دوشیزگان، واعظان، زنان مجرد، ریسندگان، و دانشجویان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عبارت سازی (اسم)
rant, bombast, grandiloquence, elocution, eloquence, oratory, prate

فصاحت (اسم)
elocution, eloquence, oratory

سخنوری (اسم)
eloquence, poetic craft, poetic gift

شیوایی (اسم)
eloquence

علم فصاحت (اسم)
eloquence

علم بیان (اسم)
eloquence

طلاقت لسان (اسم)
eloquence

خوش زبانی (اسم)
eloquence, oratory, silver tongue, smooth tongue

انگلیسی به انگلیسی

• fluent and appropriate manner of speaking
eloquence is the ability to speak and write well and in a convincing way.
the art of speaking or writing well and in a convincing way.

پیشنهاد کاربران

زبان آوری
eloquence: بلاغت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : eloquence
✅️ صفت ( adjective ) : eloquent
✅️ قید ( adverb ) : eloquently
شیوایی.
بلاغت , خوش بیانی
– Her eloquence won over the audience
– We were swept along by her eloquence
– She was renowned for her eloquence and beauty
rhetoric
بلاغت
فصاحت
سخن پردازی
بلاغت
فصاحت

بپرس