emblem

/ˈembləm//ˈembləm/

معنی: نشان، تمثیل، نشانه، شعار، علامت، ارم، با علایم نشان دادن
معانی دیگر: نماد، مظهر، (در اصل) تصویر به همراه شعار اخلاقی (که معمولا نمادین بود)، مدال، مهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an object or its representation, functioning as a symbol.
مترادف: insignia, representation, symbol, token
مشابه: badge, figure, regalia, sign

- A police officer's badge is an emblem of authority.
[ترجمه Peter Strahm] درجه یک افسر پلیس نشانه اعتبار است.
|
[ترجمه گوگل] نشان افسر پلیس نشان اقتدار است
[ترجمه ترگمان] نشان افسر پلیس نماد قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a distinctive sign or design that identifies something.
مترادف: insignia, representation, symbol, token
مشابه: badge, ensign, mark, regalia, seal, sign

- The maple leaf is an emblem of Canada.
[ترجمه گوگل] برگ افرا نماد کشور کانادا است
[ترجمه ترگمان] برگ افرا نماد کانادا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: emblems, embleming, emblemed
• : تعریف: to symbolize or represent (something) by means of an emblem.
مترادف: betoken, represent, symbolize
مشابه: denote, signal

جمله های نمونه

1. the cross is an emblem of christianity
صلیب نماد مسیحیت است.

2. The national emblem of Canada is a maple leaf.
[ترجمه گوگل]نشان ملی کانادا برگ افرا است
[ترجمه ترگمان]نماد ملی کانادا برگ افرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The national emblem of England is a rose.
[ترجمه گوگل]نشان ملی انگلیس گل رز است
[ترجمه ترگمان]نماد ملی انگلستان گل سرخی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The dove is an emblem of peace.
[ترجمه گوگل]کبوتر نماد صلح است
[ترجمه ترگمان]فاخته نماد صلح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A rose is the national emblem of England.
[ترجمه گوگل]گل رز نشان ملی انگلستان است
[ترجمه ترگمان]رز نماد ملی انگلستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her shirt has the company emblem on it.
[ترجمه گوگل]روی پیراهن او نشان شرکت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پیراهن او نماد شرکت در آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The thistle is the national emblem of Scotland.
[ترجمه گوگل]خار نشان ملی اسکاتلند است
[ترجمه ترگمان]کنگر وحشی نماد ملی اسکاتلند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The eagle was an emblem of strength and courage.
[ترجمه گوگل]عقاب نماد قدرت و شجاعت بود
[ترجمه ترگمان]عقاب نماد قدرت و شجاعت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The maple leaf is Canada's national emblem.
[ترجمه گوگل]برگ افرا نشان ملی کانادا است
[ترجمه ترگمان]برگ افرا نماد ملی کانادا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The flame is a quasi-religious emblem of immortality.
[ترجمه گوگل]شعله یک نماد شبه مذهبی جاودانگی است
[ترجمه ترگمان]شعله یک نماد شبه مذهبی جاودانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In Chinese folklore the bat is an emblem of good fortune.
[ترجمه گوگل]در فولکلور چینی خفاش نمادی از خوشبختی است
[ترجمه ترگمان]در فولکلور چینی، خفاش نماد ثروت خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Expensive cars are seen as an emblem of success.
[ترجمه گوگل]خودروهای گران قیمت به عنوان نمادی از موفقیت در نظر گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]اتومبیل های گران قیمت به عنوان نماد موفقیت دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The thistle is the emblem of Scotland.
[ترجمه گوگل]خار نشان اسکاتلند است
[ترجمه ترگمان]The نماد اسکاتلند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bald eagle is the emblem of US.
[ترجمه گوگل]عقاب طاس نشان ایالات متحده است
[ترجمه ترگمان]عقاب کچل نماد آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The hammer and sickle is the emblem of the Communist Party.
[ترجمه گوگل]چکش و داس نماد حزب کمونیست است
[ترجمه ترگمان]چکش و داس نماد حزب کمونیست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

تمثیل (اسم)
allegory, parable, exemplification, similitude, emblem, exemplum

نشانه (اسم)
allegory, proof, indication, token, sign, mark, emblem, symptom, reminiscence, presage, omen, impress, sacrament, marker, portent

شعار (اسم)
slogan, motto, emblem, device, banner, standard

علامت (اسم)
significant, tally, indication, label, token, sign, index, mark, insignia, signal, emblem, symptom, omen, tag, tick, docket, intimation, milestone, ostent, portent

ارم (اسم)
slogan, emblem, paradise

با علایم نشان دادن (فعل)
emblem

انگلیسی به انگلیسی

• symbol, representation, insignia, logo
an emblem is a design representing a country or organization.
an emblem is also something representing a quality or idea.

پیشنهاد کاربران

نشانه، علامت، شعار، ( ک ) . تمثیل، با علایم نشان دادن، علوم نظامی: نشان افتخار
Tally
اگر با حرف بزرگ شروع شه معنی ارتش میدهد مانند
Emblem of the Islamic republic of Iran
ارتش جمهوری اسلامی ایران
در اول گواهی رانندگی ترجمه شده درج میشود
نماد، سمبل
An emblem in the culture wars

بپرس