embosom

/emˈbʊzəm//ɪmˈbʊzəm/

معنی: در اغوش گرفتن، بغل کردن، عزیز داشتن
معانی دیگر: (قدیمی) در آغوش گرفتن، در بر گرفتن، گرامی داشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: embosoms, embosoming, embosomed
• : تعریف: to shelter or envelop protectively.

جمله های نمونه

1. He was born in a village embosomed in hills.
[ترجمه گوگل]او در روستایی به دنیا آمد که در تپه‌ها نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان]او در دهکده ای در embosomed به دنیا آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is glad to embosom his affection.
[ترجمه گوگل]او خوشحال است که محبت او را برجسته می کند
[ترجمه ترگمان]از این که او را دوست دارد خوشحال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is glad to embosom his affections.
[ترجمه گوگل]او خوشحال است که محبت های او را برجسته می کند
[ترجمه ترگمان]از این که به affections علاقه دارد خوشحال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I embosom Simple Life. I'd love to help others because I'm sure lots of people are willing to help me.
[ترجمه گوگل]من زندگی ساده را برجسته می کنم من دوست دارم به دیگران کمک کنم زیرا مطمئن هستم که افراد زیادی مایل به کمک به من هستند
[ترجمه ترگمان]من زندگی ساده دارم دوست دارم به دیگران کمک کنم، چون مطمئنم خیلی ها می خواهند به من کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How do we create the value to embosom the customer focus in network economy age?
[ترجمه گوگل]چگونه می‌توانیم ارزشی برای برجسته کردن تمرکز مشتری در عصر اقتصاد شبکه ایجاد کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانیم ارزش to کردن تمرکز مشتری در عصر اقتصاد شبکه را ایجاد کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Embosom you and you. . .
[ترجمه گوگل]شما و شما را برجسته کند
[ترجمه ترگمان] بین تو و تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The UN has presented the suit and east government to this assessment to the impact to the embosom of 13 international ait agencies from NAME.
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد، دولت شرقی را به این ارزیابی در مورد تأثیر 13 آژانس بین المللی بین المللی از NAME ارائه کرده است
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل متحد این طرح و دولت شرق را به این ارزیابی برای تاثیر ۱۳ نهاد بین المللی بین المللی از نام خود ارائه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you are willing to become one of my friends, please embosom my embodiment well!
[ترجمه گوگل]اگر مایلید یکی از دوستان من شوید، لطفا تجسم من را به خوبی برجسته کنید!
[ترجمه ترگمان]اگر مایل باشید که یکی از دوستان من بشوید، لطفا embodiment را حفظ کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در اغوش گرفتن (فعل)
embrace, clasp, entwine, entwist, hug, cuddle, embosom, enclasp, enfold, enclose

بغل کردن (فعل)
embrace, hug, embosom

عزیز داشتن (فعل)
prize, embosom, esteem, endear, hold dear

انگلیسی به انگلیسی

• wrap, envelope, encircle; hug, embrace, hold close to the chest; admire

پیشنهاد کاربران

در آغوش گرفتن
A deep inner feeling wellbeing happiness
احساس عمیق درونی خوشبختی است

بپرس