eminent

/ˈemənənt//ˈemɪnənt/

معنی: بزرگ، علیه، بلند، برجسته، عالیجناب، هویدا، علی، والا مقام، متعال، سربلند
معانی دیگر: (مکان) بلند، فراز، مرتفع، فرازین، رفیع، (آدم) برجسته، شایسته، برتر، پرآوازه، شهیر، رفعت مند، شایان توجه، چشمگیر، ممتاز، برآمده، فرازمند، بیرون زده، ورقلمبیده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: eminently (adv.)
(1) تعریف: outstanding in position or achievement; prominent; distinguished.
مترادف: distinguished, great, important, notable, prominent
متضاد: unknown
مشابه: acclaimed, celebrated, exalted, famous, illustrious, lofty, major, noble, noted, prestigious, remarkable, renowned, reputable

- She's an eminent scientist who's made illustrious contributions to the field of medicine.
[ترجمه گوگل] او یک دانشمند برجسته است که کمک های برجسته ای در زمینه پزشکی داشته است
[ترجمه ترگمان] او یک دانشمند برجسته است که کمک های بزرگی در زمینه پزشکی انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Several eminent scholars were scheduled to speak at the conference.
[ترجمه گوگل] قرار بود چند تن از علمای برجسته در این همایش سخنرانی کنند
[ترجمه ترگمان] چندین محقق برجسته قرار است در این کنفرانس صحبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: conspicuous; notable.
مترادف: conspicuous, notable, prominent, striking
مشابه: major, noteworthy, remarkable, salient, signal

- The poem's eminent simplicity contributed to its effectiveness.
[ترجمه muhammad reza] سادگی چشم گیر شعر، سهم به سزایی در تاثیر گذاری آن داشت
|
[ترجمه گوگل] سادگی برجسته شعر به تأثیرگذاری آن کمک کرد
[ترجمه ترگمان] سادگی این شعر به کارایی آن کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: protruding; prominent.
مترادف: prominent, protrusive, protuberant, salient

- The cathedral, with its eminent spires, had remained intact during the bombing.
[ترجمه گوگل] کلیسای جامع، با مناره های برجسته اش، در طول بمباران دست نخورده باقی مانده بود
[ترجمه ترگمان] کلیسای جامع با مناره های مخروطی برجسته آن در طی این بمب گذاری سالم باقی مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an eminent lawyer pleaded his case
یکی از وکلای مبرز دعوی او را (در دادگاه) اقامه کرد.

2. an eminent physician
پزشک برجسته

3. his eminent services
خدمات برجسته ی او

4. a house standing eminent on top of a hill
خانه ای که روی تپه سربه آسمان کشیده است

5. a man of eminent courage
مردی دارای شجاعت شایان توجه

6. He is eminent both as a sculptor and as a portrait painter.
[ترجمه گوگل]او هم به عنوان مجسمه ساز و هم به عنوان نقاش پرتره برجسته است
[ترجمه ترگمان]او هم به عنوان مجسمه ساز و هم به عنوان یک نقاش پرتره شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The students are expecting the arrival of an eminent scientist.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در انتظار ورود یک دانشمند برجسته هستند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان منتظر رسیدن یک دانشمند برجسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She invoked several eminent scholars to back up her argument.
[ترجمه گوگل]او از چند تن از علمای برجسته برای اثبات استدلال خود استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]چند دانش آموز برجسته را ترغیب کرد تا بحث او را قطع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An eminent judge has been disbarred for accepting bribes.
[ترجمه گوگل]یک قاضی برجسته به دلیل دریافت رشوه از خدمت برکنار شده است
[ترجمه ترگمان]یک قاضی برجسته برای قبول رشوه از کار اخراج شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She's an eminent psychiatrist at the Harvard Medical School.
[ترجمه گوگل]او یک روانپزشک برجسته در دانشکده پزشکی هاروارد است
[ترجمه ترگمان]او یک روان پزشک برجسته در مدرسه پزشکی هاروارد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This eminent folklorist, however, has not given a full consideration to the Celtic background.
[ترجمه گوگل]این فولکلور برجسته، اما، توجه کاملی به پیشینه سلتیک نکرده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این folklorist برجسته به پیش زمینه سلتیک رسیدگی کامل نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Darling himself designed the first stamp, and an eminent wildlife artist has been conscripted for this purpose each year since.
[ترجمه گوگل]خود دارلینگ اولین تمبر را طراحی کرد و از آن زمان هر سال یک هنرمند برجسته حیات وحش برای این منظور استخدام شده است
[ترجمه ترگمان]عزیزم خودش اولین تمبر را طراحی کرد و یک هنرمند حیات وحش برجسته هر سال برای این منظور به خدمت گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Eminent scientists are clamouring for an outright ban on all chlorine substances.
[ترجمه گوگل]دانشمندان برجسته خواستار ممنوعیت کامل همه مواد کلر هستند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان برجسته خواستار ممنوعیت کامل همه مواد کلر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A politician, however eminent or popular, who lacks that base will not reach or survive at the top.
[ترجمه گوگل]یک سیاستمدار، هر چند برجسته یا محبوب، که فاقد آن پایگاه باشد، نمی‌تواند به اوج برسد یا زنده بماند
[ترجمه ترگمان]یک سیاست مدار، با این حال برجسته یا محبوب، که فاقد آن پایه است، در صدر باقی نخواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He himself had aspired with eminent success: the conception was a self-educator's dream.
[ترجمه گوگل]او خودش آرزوی موفقیتی چشمگیر را داشت: این مفهوم رویای خودآموزی بود
[ترجمه ترگمان]خود او آرزوی موفقیت برجسته ای داشت: این تصور، یک رویای خود - آموزگار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. While he lived Nehru remained the most eminent spokesman for the Third World.
[ترجمه گوگل]نهرو تا زمانی که زندگی می کرد برجسته ترین سخنگوی جهان سوم باقی ماند
[ترجمه ترگمان]در حالی که او زنده بود، Nehru برجسته ترین سخنگوی جهان سوم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزرگ (صفت)
mighty, senior, large, gross, great, numerous, extra, head, adult, major, big, dignified, grand, voluminous, extensive, massive, enormous, grave, majestic, bulky, eminent, lofty, egregious, immane, jumbo, king-size, sizable, sizeable, walloping

علیه (صفت)
high, eminent

بلند (صفت)
forte, loud, high, long, supernal, tall, highfalutin, upland, eminent, lofty, vociferous, grandiose, sonorous, high-ranking, skyscraping

برجسته (صفت)
prime, master, striking, leading, protuberant, distinguished, outstanding, illustrious, dominant, bossed, prominent, eminent, bossy, gibbous, bulging, convex, bunchy, famous, predominant, egregious, noted, dome-shaped, kenspeckle, embossed, knobby, laureate, noticeable, overriding, palmary, stereometric, supereminent, torose

عالیجناب (صفت)
honorable, high, dignified, eminent, respectable, honourable

هویدا (صفت)
obvious, eminent, eidetic

علی (صفت)
high, eminent, elevated, lofty

والا مقام (صفت)
eminent

متعال (صفت)
great, high, eminent, sublimated

سربلند (صفت)
honorable, eminent, famous, famed, glorious, honourable

انگلیسی به انگلیسی

• famous, renowned, prominent; outstanding, conspicuous; high; protruding
eminent people are important and respected.

پیشنهاد کاربران

بسیاری این ۴ واژه را با هم اشتباه می کنند:
Imminent را با Eminent
Imminence را با Eminence
ولی هم از لحاظ معنا با هم فرق دارند، هم از لحاظ نوشتار، هم تلفظ. بررسی هر ۴تاشون را با هم داشته باشیم:
...
[مشاهده متن کامل]

∆ EMINENT ∆
شناخته شده، پرآوازه، سرشناس، مشهور، نامدار و موفق و مورد احترام ( adj )
∆ EMINENCE ∆
۱. معروفیت، شهرت، سرشناسی، نامداری و موفق و مورد احترام بودن ( n )
۲. بلندی - ارتفاع ( منطقه ی بلند و مرتفع ) ( n )
۳. یک فرد موفق و رده بالا ( n )
🚨 Eminence را ممکن است به صورت Eminency هم بنویسند با معنای یکسان.
∆ IMMINENT ∆
قریب الوقوع، زودآیند، حتمی، گریزناپذیر، نزدیک
∆ IMMINENCE ∆
حتمی بودن، نزدیکی، قریب الوقوع بودن، زودآیندی، گریزناپذیری
🚨 Imminence را ممکن است به صورت Imminency هم بنویسیند با معنای یکسان.
این بود بررسی تفاوت هاشون در معنی. اما گفتیم در نحوه ی تلفظ هم فرق دارن:
Imminent : ای مِ نِن ت /EE. me. nent/
Imminence : ای مِ نِن س /EE. me. nens/
Eminent : اِ مِ نِن ت /E. me. nent/
Eminence : اِ مِ نِن س /E. me. nens/
⚠️ ۲ تا واژه ی شبیه ی دبگه هم هستند که با هم بررسی می کنیم:
1. IMMENSE : بسیار بسیار بزرگ، عظیم، کلان، وسیع و پهناور ( adj )
این واژه تأکید دارد بر بزرگی اندازه و سایز و مقدار
تلفظ: اِ مِنس /e. MENS/
2. EMINEM : این رو دیگه فقط در حد دونستن بلد باشید . Eminem همون M and M بوده با لهجه ی آمریکایی. نام یک خواننده ی رپ آمریکایی بسیار بسیار پرآوازه و کاربلد که به قدری شناخته شده است در سطح جهان که لازم دونستم این یک واژه رو هم از قلم ننداخته باشم.
خیر پیش 🧡💚🤍🧡💚🤍🧡💚🤍🧡

مشهور، معروف، برجسته
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : eminence
صفت ( adjective ) : eminent
قید ( adverb ) : eminently
( از لغات کتاب 1100 واژه 📚 )
🖊 توضیح: famous and respected
🔍 مترادف: distinguished; famous
💡 معادل فارسی: معروف، مشهور
✅ مثال: Leonardo da Vinci was one of the most eminent painters in the world
eminent
اسمی
بنام
شهره
شهیر
مبرز
مشهور
معروف
نام آور
نامدار
نامور
نامی
قابل توجه ، فراتر از انتظار
سرشناس , برجسته
– an eminent historian
– He's an eminent scientist
– He early became eminent in his field
– eminent members of the community
سرشناس - برجسته - نامدار
adjective
[more eminent; most eminent]
🔴successful, well - known and respected :
🔵an eminent physician
⚠️Note: Do not confuse eminent with imminent⚠️
برجسته. سرشناس. مهم و مشهور
سرشناس
برجسته ( famous and respected, especially in a particular profession معروف و مورد احترام به خصوص در یک شغل به خصوص )
an eminent lawyer
یک وکیل برجسته
معروف، نامدار
سرآمد
[شخص]: صاحب نام، برجسته، معروف، مشهور، سرشناس، کسی که در زمره افراد همتای خود از بقیه بهتر بوده است ( خیلی بهتر از بقیه بودن ) .
مثلا در مورد یک دانشمند در زمینه ی فیزیک یا پزشکی، کسی که eminent است از سایر دانشمندان آن زمینه بهتر بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

برای توصیف چنین افرادی ممکن است از صفت "prominent" هم استفاده شود.
"eminent" عملکرد بهتر شخص را نسبت به اکثریت نشان می دهد و در مورد "prominent" مشهور بودن شخص بیشتر نمایان است.

برجسته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس