emollient

/iˈmɒliənt//iˈmɒliənt/

معنی: نرم کننده، لینت اور
معانی دیگر: (دارو یا چیزی که برای التیام یا نرم کردن پوست بدن و غیره به کار می رود) داروی نرمساز، داروی ملین، ملین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: making soft; soothing, esp. to the skin.
اسم ( noun )
مشتقات: emollience (n.)
• : تعریف: a substance that softens or soothes the skin.

جمله های نمونه

1. Use an emollient for dry skin.
[ترجمه گوگل]برای پوست های خشک از نرم کننده استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از یک نرم کننده پوست برای پوست خشک استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Almond oil is renowned for its soothing, emollient properties.
[ترجمه گوگل]روغن بادام به دلیل خاصیت تسکین دهنده و نرم کنندگی آن مشهور است
[ترجمه ترگمان]روغن زیتون به خاطر خواص نرم کننده و نرم کننده آن مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An emollient reply was drafted for me to send back.
[ترجمه گوگل]یک پاسخ نرم کننده برای من تهیه شد تا آن را برگردانم
[ترجمه ترگمان]یک جواب درست و حسابی برایم فرستاده شد که برگردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Patients were allowed to use topical steroids and emollients as required.
[ترجمه گوگل]بیماران مجاز به استفاده از استروئیدها و نرم کننده های موضعی در صورت نیاز بودند
[ترجمه ترگمان]به بیماران اجازه داده شد از steroids موضعی و emollients مورد نیاز استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The northerners'initial response has been emollient.
[ترجمه گوگل]پاسخ اولیه شمالی ها نرم کننده بوده است
[ترجمه ترگمان]پاسخ اولیه شمالی ها دارای یک emollient است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Emollient and humectant ingredients are included as well as vitamins and a mineral for improving skin barrier function.
[ترجمه گوگل]مواد نرم کننده و مرطوب کننده و همچنین ویتامین ها و مواد معدنی برای بهبود عملکرد سد پوستی گنجانده شده است
[ترجمه ترگمان]مواد emollient و humectant شامل ویتامین ها و مواد معدنی برای بهبود عملکرد مانع پوست نیز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dimethicone – An excellent emollient, dimethicone allows for superior spreadability while softening and soothing baby's delicate bottom.
[ترجمه گوگل]دایمتیکون - یک نرم کننده عالی، دایمتیکون قابلیت پخش پذیری عالی را فراهم می کند و در عین حال کف ظریف کودک را نرم و تسکین می دهد
[ترجمه ترگمان]یک نرم کننده عالی و یک نرم کننده عالی، dimethicone اجازه می دهد که در هنگام نرم کردن و تسکین دهنده کودک، spreadability بالایی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Famous for its legendary natural emollient and moisturizing a great addition to your shower or bath.
[ترجمه گوگل]به دلیل نرم کننده طبیعی افسانه ای خود و مرطوب کننده آن که به حمام یا حمام شما افزوده می شود، معروف است
[ترجمه ترگمان]به خاطر emollient طبیعی و مرطوب بودن خود، علاوه بر دوش و یا حمام کردن مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Its tooth sharp benefit is emollient andtorn to pieces an alimental function in the mastication.
[ترجمه گوگل]مزیت تیز دندان آن نرم کننده و تکه تکه شدن آن است که یک عملکرد غذایی در جویدن است
[ترجمه ترگمان]سود تیز آن Its emollient andtorn to pieces an in in the mastication mastication is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The mist contains sunflower oil, a natural emollient that sinks into your skin and conditioned.
[ترجمه گوگل]مه حاوی روغن آفتابگردان است، یک نرم کننده طبیعی که در پوست شما فرو می رود و حالت دهنده می شود
[ترجمه ترگمان]مه حاوی روغن آفتابگردان، یک نرم کننده طبیعی است که به پوست شما فرو می رود و شرطی شده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The central character is a deceptively emollient senior figure in a Conservative Government.
[ترجمه گوگل]شخصیت اصلی یک شخصیت ارشد فریبنده در یک دولت محافظه کار است
[ترجمه ترگمان]شخصیت مرکزی یک شخصیت برجسته و برجسته در یک دولت محافظه کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sunday schools too were booming and every week little people were taught to give voice to such emollient verses as these.
[ترجمه گوگل]مدارس یکشنبه نیز رونق می گرفت و هر هفته به افراد کوچک یاد می دادند که آیات آرامش بخشی مانند این ها را صدا کنند
[ترجمه ترگمان]مدارس یکشنبه نیز در حال ترقی و ترقی بودند و هر هفته مردم کوچک تدریس می کردند تا به چنین ابیات emollient گوش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This easy to apply combination of pure Cocoa Butter and Panthenol (Pro Vitamin B in a soothing, emollient base helps relieve sore, cracked nipples associated with breastfeeding.
[ترجمه گوگل]این ترکیب آسان از کره کاکائو خالص و پانتنول (پرو ویتامین B در یک پایه تسکین دهنده و نرم کننده به تسکین نوک سینه های دردناک و ترک خورده مرتبط با شیردهی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این کار برای استفاده از ترکیب of Cocoa خالص و panthenol (Pro ویتامین B)در یک پایگاه soothing و emollient به تسکین نوک پستان همراه با شیر مادر کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. National sovereignty although to world environment of depravation negative have a responsibility, the sovereign state also is a global environment emollient conservator in the meantime.
[ترجمه گوگل]حاکمیت ملی اگرچه در برابر محیط تباهی منفی جهانی مسئولیت دارد، دولت حاکم نیز در این میان حافظ محیط زیست جهانی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، حاکمیت ملی با وجود اینکه محیط جهانی of دارای مسئولیت است، دولت مستقل همچنین یک environment جهانی حاوی conservator در این میان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نرم کننده (صفت)
emollient, softener

لینت اور (صفت)
emollient

تخصصی

[نساجی] ماده نرم کن

انگلیسی به انگلیسی

• soothing cream, lotion, salve (for the skin); something that make soft or soothes
soothing, softening (to the skin)
an emollient is a liquid or cream which you put on your skin to soften it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

تسکین دهنده
آرامش بخش ( حرفی برای آرام کردن فرد عصبانی )
🔊 دوستان تلفظ درست این کلمه {ایمالیِنت} می باشد
نرم کننده

بپرس