enamour

/eˈnæmər//ɪˈnæmə/

معنی: شیفتن، شیفته کردن
معانی دیگر: شیفته کردن، شیفتن

جمله های نمونه

1. You don't seem very enamoured with your job.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شما چندان شیفته شغل خود نیستید
[ترجمه ترگمان]تو زیاد عاشق کارت نیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was less than enamoured of the music.
[ترجمه گوگل]او کمتر شیفته موسیقی بود
[ترجمه ترگمان]کم تر از عاشق موسیقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I have to say I'm not exactly enamoured with/of this part of the country.
[ترجمه گوگل]باید بگویم که من دقیقاً شیفته / این بخش از کشور نیستم
[ترجمه ترگمان]باید بگویم که دقیقا شیفته این قسمت از کشور نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In his youth he was enamoured of music.
[ترجمه گوگل]در جوانی به موسیقی علاقه داشت
[ترجمه ترگمان]در جوانی عاشق موسیقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was greatly enamoured of Elizabeth.
[ترجمه گوگل]او به شدت شیفته الیزابت بود
[ترجمه ترگمان]شیفته الیزابت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The poet is enamoured of beauty.
[ترجمه گوگل]شاعر شیفته زیبایی است
[ترجمه ترگمان]شاعر شیفته زیبایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jack is enamoured with scientific researches.
[ترجمه گوگل]جک شیفته تحقیقات علمی است
[ترجمه ترگمان]جک عاشق تحقیقات علمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is enamoured with books.
[ترجمه گوگل]او شیفته کتاب است
[ترجمه ترگمان]عاشق کتاب ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm not too enamoured with the idea of spending a whole day with him.
[ترجمه گوگل]من خیلی شیفته این ایده نیستم که یک روز کامل را با او بگذرانم
[ترجمه ترگمان]من شیفته این نیستم که تمام روز را با او بگذرانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm not exactly enamoured with the idea of spending a whole day with them.
[ترجمه گوگل]من دقیقاً شیفته این ایده نیستم که یک روز کامل را با آنها بگذرانم
[ترجمه ترگمان]من شیفته این نیستم که تمام روز را با آن ها بگذرانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The religious conservatives are not enamoured of the West and its values.
[ترجمه گوگل]محافظه کاران مذهبی شیفته غرب و ارزش های آن نیستند
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران مذهبی شیفته غرب و ارزش های آن نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The dancer was enamoured of the princess.
[ترجمه گوگل]رقصنده شیفته شاهزاده خانم بود
[ترجمه ترگمان]رقاص عاشق شاهزاده خانم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was said that he was not enamoured of the tight business disciplines which they attempted to impose.
[ترجمه گوگل]گفته می شد که او شیفته انضباطات تجاری سختی که آنها می خواستند تحمیل کنند، نبود
[ترجمه ترگمان]گفته می شد که او شیفته مقررات سخت تجاری نبوده است که می کوشند تا آن را تحمیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیفتن (فعل)
fascinate, be allured, be magnetized, be mashed, be captivated, enamor, enamour, fall in love

شیفته کردن (فعل)
enamor, enamour, enthrall, enthral

انگلیسی به انگلیسی

• inspire with love or delight (also enamor)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enamour ( enamor )
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : enamoured ( enamored )
✅️ قید ( adverb ) : _
کشته مرده چیزی بودن/شدن

بپرس