enclose

/ɪnˈkloʊz//ɪnˈkləʊz/

معنی: در اغوش گرفتن، محصور کردن، در جوف قرار دادن، در میان گذاشتن، به پیوست فرستادن
معانی دیگر: احاطه کردن، پیراگیری کردن، فرا گرفتن، گردگیری کردن، دورگرفتن، حصارکشی کردن، (در بسته یا پاکت و غیره قرار دادن معمولا به همراه چیزی دیگر) به همراه فرستادن، در جوف فرستاندن، ضمیمه کردن، محکم گرفتن، حاوی بودن، حصار یا چینه کشیدن دور

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: encloses, enclosing, enclosed
(1) تعریف: to close in or shut in, as with walls or a container.
مترادف: confine, encompass, envelop, hem in, immure, shut up
مشابه: barricade, cabin, canal, case, castle, chamber, encase, encircle, enwrap, fasten, fence in, impound, sheathe, shut, surround, wall

(2) تعریف: to surround (land or property) with a fence or other barrier.
مترادف: fence off, pen, wall
مشابه: encompass, girdle, picket, surround

(3) تعریف: to include in the contents.
مترادف: include, insert
مشابه: encase

- She enclosed a letter in the package.
[ترجمه گوگل] او نامه ای را در بسته ضمیمه کرد
[ترجمه ترگمان] نامه را در پاکت گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. please enclose your picture too
عکس خود را هم پیوست بفرمایید.

2. to enclose a garden with a high wall
دور باغ را دیوار بلند گرفتن

3. to enclose a yard with a fence
دور حیاط را نرده گرفتن

4. I enclose £6 20, in full payment of the bill.
[ترجمه نیما ابراهیمی] به کل مبلغ صورتحساب 6. 20 پوند دیگر را اضافه می کنم
|
[ترجمه مهران] من مبلغ 20. 6 پوند را بابت پرداخت کامل صورت حساب پیوست کردم
|
[ترجمه گوگل]من 6 20 پوند را به صورت کامل پرداخت می کنم
[ترجمه ترگمان]با پرداخت کامل صورت حساب ۶ پوند به مبلغ ۲۰ پوند پرداخت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We enclose a form of proxy for use at the Annual General Meeting.
[ترجمه گوگل]ما فرمی از نمایندگی را برای استفاده در مجمع عمومی سالانه ضمیمه می کنیم
[ترجمه ترگمان]یک نوع پیشکار برای استفاده در نشست سالانه مجمع عمومی را در نظر می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I enclose the two plans for comparison.
[ترجمه گوگل]من این دو طرح را برای مقایسه ضمیمه می کنم
[ترجمه ترگمان] من دو برنامه برای مقایسه رو جمع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Please enclose a recent passport-sized photograph of yourself.
[ترجمه گوگل]لطفا یک عکس جدید به اندازه پاسپورت خود را ضمیمه کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا عکس جدیدی از خودتان را در یک عکس قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Please enclose an SASE with your application.
[ترجمه ریحانه حسن آبادی] لطفا پاکت تمبر شده را با درخواست خود ضمیمه کنید
|
[ترجمه گوگل]لطفاً SASE را به برنامه خود ضمیمه کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا پاکت تمبر شده خود را با برنامه خود محصور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Please enclose a stamped addressed envelope if you would like a reply.
[ترجمه گوگل]اگر مایل به پاسخ هستید، لطفاً یک پاکت نشانی مهر شده را ضمیمه کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا یک پاکت پر مهر و مهر و مهر را به او بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I enclose a leaflet about some of the other services we offer.
[ترجمه گوگل]من یک جزوه در مورد برخی از خدمات دیگری که ارائه می دهیم ضمیمه می کنم
[ترجمه ترگمان]بروشور را در مورد بعضی از خدمات دیگری که به او پیشنهاد کردیم، در میان گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Please enclose an sae for your test results.
[ترجمه گوگل]لطفاً یک sae برای نتایج آزمایش خود ضمیمه کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا یک SAE را برای نتایج تست خود محصور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Please enclose a curriculum vitae with your letter of application.
[ترجمه گوگل]لطفاً یک رزومه را به همراه نامه درخواست خود ضمیمه کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا یک vitae را با نامه درخواست خود محصور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I enclose a copy of this report herewith for your information.
[ترجمه گوگل]من یک نسخه از این گزارش را برای اطلاع شما ضمیمه می کنم
[ترجمه ترگمان]من یک نسخه از این گزارش را برای اطلاعات شما نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With respect to your enquiry, I enclose an explanatory leaflet.
[ترجمه گوگل]با توجه به سؤال شما، من یک جزوه توضیحی را ضمیمه می کنم
[ترجمه ترگمان]با توجه به پرس و جو من یک بروشور توضیحی به او دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I enclose a stamped addressed envelope for your reply.
[ترجمه گوگل]من یک پاکت نشانی مهر شده برای پاسخ شما ضمیمه می کنم
[ترجمه ترگمان]یک پاکت مهر شده را برای جواب تو جا گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در اغوش گرفتن (فعل)
embrace, clasp, entwine, entwist, hug, cuddle, embosom, enclasp, enfold, enclose

محصور کردن (فعل)
close, embay, wall, surround, enclose, compass, embower, ensphere, immure, inclose, mure

در جوف قرار دادن (فعل)
enclose

در میان گذاشتن (فعل)
insert, enclose

به پیوست فرستادن (فعل)
enclose

تخصصی

[زمین شناسی] درمیانگذاشتن، در جوفقرار دادن، بهپیوستفرستادن، حصار یا چینهکشیدندور
[ریاضیات] محصور کردن، قرار داشته باشد، در جوف قرار دادن، داخل پرانتز گذاشتن

انگلیسی به انگلیسی

• surround, confine, close in; place an additional document or letter within another
if an object is enclosed by something solid, it is completely surrounded by it.
if you enclose something with a letter, you put it in the same envelope.
see also enclosed.

پیشنهاد کاربران

از بر بودن چیزی
محصور کردن , احاطه کردن ؛ ضمیمه کردن , فرستادن
# tall trees enclosed the garden
#�to enclose a garden with a high wall
# The yard had been enclosed with iron railings
# I enclose three documents herewith
# The relevant documents are enclosed for your information
احاطه کردن ، محصور کردن
کادر بندی کردن
داخل
در بر گرفتن
ضمیمه، پیوست
احاطه کردن
ضمیمه کردن
پاکت کردن
چیزی را در پاکت یا جیب گذاشتن با چیزی دیگر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس