encomium

/ɪnˈkoʊmɪəm//ɪnˈkəʊmɪəm/

معنی: ستایش، ثنا
معانی دیگر: (شعر) مدیحه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: encomia, encomiums
• : تعریف: a formal expression of praise.
مشابه: praise

- The bank president enjoys delivering long encomiums at retirement parties.
[ترجمه گوگل] رئیس بانک از ارائه گفتگوهای طولانی در مهمانی های بازنشستگی لذت می برد
[ترجمه ترگمان] رئیس بانک از سخنرانی طولانی در احزاب بازنشستگی لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He pronounced a splendid encomium upon her in the forum.
[ترجمه گوگل]او در تالار گفتمان عجيب و غريبي بر او ابراز كرد
[ترجمه ترگمان]او را در محفل خود با شکوه و جلال خاصی ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A person who delivers or writes an encomium; a eulogist.
[ترجمه گوگل]شخصی که انکویمی را ارائه می دهد یا می نویسد یک مداح
[ترجمه ترگمان]کسی که an می نویسد یا می نویسد؛ a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Elaborate praise or laudation; an encomium.
[ترجمه گوگل]ستایش یا ستایش مفصل؛ یک Encomium
[ترجمه ترگمان]تحسین و تمجید کردن یا بلند شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Elaborate praise or laudation encomium.
[ترجمه گوگل]ستایش یا ستایش مفصل
[ترجمه ترگمان]ستایش و تحسین و تمجید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In fact, this is not surprising. Whether it is worth to encomium democracy?Whether democracy is the result of colonial rule?
[ترجمه گوگل]در واقع، این تعجب آور نیست آیا ارزش آن را دارد که دموکراسی را درگیر کنیم؟ آیا دموکراسی نتیجه حکومت استعماری است؟
[ترجمه ترگمان]در واقع، این شگفت انگیز نیست آیا این مساله ارزش دموکراسی را دارد یا نه؟ این که آیا دموکراسی نتیجه حکومت استعماری است یا نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In this genre there is no praise of individual; it is a laudation of the collective Athenians, which is turned into an encomium of the greatness of the polis.
[ترجمه گوگل]در این ژانر ستایش فردی وجود ندارد این ستایش آتنی های جمعی است که به مضمون عظمت پولیس تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]در این ژانر تحسین از فرد وجود ندارد؛ آن گروهی از Athenians جمعی است که به encomium در پولیس تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Reagan later used those same broadcast skills when he ran for president, earning the encomium of "The Great Communicator" for his ability to inspire voters.
[ترجمه soheil_p] ریگان بعدها در زمان نامزدی ریاست جمهوری از همان مهارت در روابط عمومی که داشت استفاده کرد و بخاطر الهام بخش بودن برای رای دهندگان بعنوان"گفتگوگر بزرگ" مورد تحسین قرار گرفت.
|
[ترجمه گوگل]ریگان بعداً از همان مهارت‌های پخش در زمان نامزدی ریاست‌جمهوری استفاده کرد و به خاطر توانایی‌اش در الهام بخشیدن به رای‌دهندگان، مورد توجه «ارتباط‌گر بزرگ» قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]ریگان بعد از زمانی که نامزد ریاست جمهوری شد، از همان مهارت پخش تلویزیونی استفاده کرد و \"Communicator بزرگ\" را به خاطر توانایی اش برای اله ام بخشیدن به رای دهندگان به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستایش (اسم)
eulogy, praise, accolade, adoration, worship, veneration, approbation, endorsement, commendation, laud, approval, backing, doxology, laudation, encomium

ثنا (اسم)
encomium

انگلیسی به انگلیسی

• praise, high commendation; eulogy

پیشنهاد کاربران

بپرس