end table

/ˈendˈteɪbl̩//endˈteɪbl̩/

معنی: میزکوچک دم دستی، عسلی
معانی دیگر: (مبل) میز کنار کاناپه، میز کنار صندلی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small table, usu. rectangular, placed at either end of a sofa or beside a chair.

جمله های نمونه

1. Patrick is holding court at the end table.
[ترجمه گوگل]پاتریک در حال برگزاری دادگاه در میز پایانی است
[ترجمه ترگمان]پاتریک در انتهای میز دادگاه در حال برگزاری دادگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Is there a coffee table or an end table beside each chair or sofa?
[ترجمه گوگل]آیا یک میز قهوه یا یک میز انتهایی در کنار هر صندلی یا مبل وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا میز قهوه یا می زی در کنار هر صندلی یا نیمکت وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. MY Room have desk, more book, end table, trash bie.
[ترجمه گوگل]اتاق من دارای میز، کتاب بیشتر، میز انتهایی، سطل زباله است
[ترجمه ترگمان]اتاق من میز تحریر است، کتاب بیشتر، میز آخر، سطل آشغال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Living room: Sofa, tea table, end table, flower stand, parlor TV cabinet etc.
[ترجمه گوگل]اتاق نشیمن: مبل، میز چای، میز انتهایی، پایه گل، کابینت تلویزیون سالن و غیره
[ترجمه ترگمان]اتاق زندگی: مبل، میز چای، میز شام، جایگاه گل، کابینت اتاق نشیمن و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is a phone on the end table.
[ترجمه گوگل]یک تلفن روی میز انتهایی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یه تلفن روی میز آخر هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is a phone one end table.
[ترجمه گوگل]یک میز یک طرف تلفن وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یه باجه تلفن هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her reclining wheelchair, a chest respirator, and a small end table for her suction machine stood by.
[ترجمه گوگل]ویلچر خوابیده، یک دستگاه تنفس سینه، و یک میز انتهایی کوچک برای دستگاه ساکشن او ایستاده بودند
[ترجمه ترگمان]روی ویلچر لم داده بود و یک دستگاه تنفس مصنوعی و یک میز کوچک آخر برای ماشین ساکشن او در کنار آن ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Maya counts four kinds of sweetmeats in Corning casseroles on an end table.
[ترجمه گوگل]مایا چهار نوع شیرینی را در کاسه های کورنینگ روی میز انتهایی می شمارد
[ترجمه ترگمان]مایا چهار نوع شیرینی را در Corning casseroles روی یک میز انتهایی می شمارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Years ago, rooms would have a cocktail table that matched the end table and the sofa table.
[ترجمه گوگل]سال ها پیش، اتاق ها یک میز کوکتل داشتند که با میز انتهایی و میز مبل همخوانی داشت
[ترجمه ترگمان]سال ها پیش، اتاق ها یک میز چای داشتند که با میز end و میز مبل مطابقت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After: bucket laid down on the floor; stool turned back over, right next end table.
[ترجمه گوگل]بعد از: سطل گذاشته شده روی زمین؛ چهارپایه برگردانده شد، میز انتهایی درست بعدی
[ترجمه ترگمان]بعد از آن سطل را روی زمین گذاشت و چهار پایه میز کنار میز قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pay attention to what you're doing as you place your glasses on the end table.
[ترجمه گوگل]وقتی لیوان هایتان را روی میز انتهایی قرار می دهید به کاری که انجام می دهید توجه کنید
[ترجمه ترگمان]حواست را جمع کن که داری چه کار می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Healer nodded and Ameris lost all of her bravado and hid behind the end table.
[ترجمه گوگل]شفا دهنده سر تکان داد و آمریس تمام شجاعت خود را از دست داد و پشت میز انتهایی پنهان شد
[ترجمه ترگمان]The سرش را تکان داد و Ameris تمام لاف و bravado را از دست داد و پشت میز تحریر پنهان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We offer products of estrade, council desk, office desk, end table, screen work table, rotary chair, couch and hotel furniture. If you are interested in our products, please contact us.
[ترجمه گوگل]ما محصولات estrade، میز شورا، میز اداری، میز انتهایی، میز کار صفحه نمایش، صندلی چرخشی، مبل و مبلمان هتل را ارائه می دهیم اگر به محصولات ما علاقه مند هستید، لطفا با ما تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]ما محصولات of، میز شورا، میز اداری، میز کار، میز کار، صندلی گردان، مبل و مبل هتل را ارائه می کنیم اگر شما به محصولات ما علاقه دارید، لطفا با ما تماس بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میز کوچک دم دستی (اسم)
end table

عسلی (اسم)
stool, footstool, end table

پیشنهاد کاربران

میز عسلی
Tea table
a small table placed beside a sofa or other piece of furniture
میز کوچک دم دستی
میز عسلی
The small table next to the chair

بپرس