engender

/enˈdʒendər//ɪnˈdʒendə/

معنی: ایجاد کردن، ابستن شدن، بوجود امدن، تولید نسل کردن
معانی دیگر: به وجود آوردن، موجب شدن، سبب شدن، (در اصل) بچه پس انداختن، ابستن شدن زن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: engenders, engendering, engendered
(1) تعریف: to create or give rise to.
مترادف: breed, cause, create, generate, give rise to, procreate, produce, spawn
متضاد: banish
مشابه: beget, conceive, effect, occasion, provoke

- The innovative product engendered many imitations.
[ترجمه شمیم محسن‌زاده] محصول مبتکرانه، موجب تولید ( محصولات ) تقلیدی بسیاری شد.
|
[ترجمه زینب سرآمد] کالای ابتکاری باعث تولید موارد مشابه بسیاری شد.
|
[ترجمه گوگل] محصول نوآورانه تقلیدهای زیادی را ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] محصول مبتکرانه بسیاری از آن ها را تقلید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The theory engendered criticism from the scientific community.
[ترجمه گوگل] این نظریه باعث انتقاد جامعه علمی شد
[ترجمه ترگمان] این نظریه انتقاد از جامعه علمی را به وجود آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to produce (offspring).
مترادف: breed, generate, procreate, produce, reproduce, spawn
مشابه: beget, father, hatch, sire

- The king had not yet engendered a son.
[ترجمه ai] پادشاه هنوز پسری نساخته! ( پسر دار نشده )
|
[ترجمه گوگل] پادشاه هنوز پسری به دنیا نیاورده بود
[ترجمه ترگمان] پادشاه هنوز پسری پیدا نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It helps engender a sense of common humanity.
[ترجمه گوگل]این به ایجاد حس انسانیت مشترک کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این کار به ایجاد حس انسانیت مشترک کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The minister's speech did not engender confidence in his judgment.
[ترجمه گوگل]سخنان وزیر اعتمادی به قضاوت او ایجاد نکرد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وزیر اعتماد به نفس او را به خطر نمی انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hence the capacity of music to engender myth, especially the tragic myth that symbolizes Dionysiac wisdom.
[ترجمه گوگل]از این رو ظرفیت موسیقی برای ایجاد اسطوره، به ویژه اسطوره تراژیک که نماد حکمت دیونوسیا است
[ترجمه ترگمان]از این رو، ظرفیت موسیقی برای ایجاد افسانه، به خصوص افسانه غم انگیز که نماد عقل Dionysiac است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Reading invites grand conversations and can engender a depth of feeling and thinking.
[ترجمه گوگل]خواندن دعوت به مکالمات بزرگ می کند و می تواند باعث ایجاد عمق احساس و تفکر شود
[ترجمه ترگمان]خواندن، گفتگوهای مهم را دعوت می کند و می تواند عمق احساس و تفکر را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fear this must engender day-in, day-out is more important than the minutiae of psephology.
[ترجمه گوگل]ترسی که این امر باید روز به روز ایجاد کند، مهمتر از جزئیات شبه شناسی است
[ترجمه ترگمان]این ترس و وحشت باید یک روز و روز را به خطر بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The presence of minority parties would also engender a diversity of opinions and ethnic backgrounds.
[ترجمه گوگل]حضور احزاب اقلیت نیز موجب تنوع عقاید و پیشینه های قومی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]حضور احزاب اقلیت هم چنین تنوعی از نظرات و پیشینه های قومی را بوجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It seems Cheltenham's artistic attempt to engender friendship is having exactly the opposite effect, for the time being at least.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تلاش هنری چلتنهام برای ایجاد دوستی، حداقل در حال حاضر، دقیقاً تأثیر معکوس دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد تلاش هنری Cheltenham برای بوجود آمدن دوستی دقیقا اثر معکوس دارد، زیرا زمان حداقل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This new reality helped engender a more sensitive ecclesial approach to the plight of Catholics in broken marriages.
[ترجمه گوگل]این واقعیت جدید به ایجاد رویکرد کلیسایی حساس تری نسبت به وضعیت اسفبار کاتولیک ها در ازدواج های شکسته کمک کرد
[ترجمه ترگمان]این واقعیت جدید به ایجاد یک رویکرد ecclesial نسبت به گرفتاری کاتولیک ها در ازدواج های درهم شکسته کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The MACs are tightly guarded and seem to engender fierce loyalty in their users.
[ترجمه گوگل]MAC ها به شدت محافظت می شوند و به نظر می رسد وفاداری شدید را در کاربران خود ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]MACs به شدت محافظت می شوند و به نظر می رسد که وفاداری شدیدی را در کاربران ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Things that engender poor feng shui include grey carpets off - white walls and strip lighting.
[ترجمه گوگل]چیزهایی که باعث ایجاد فنگ شویی ضعیف می شود شامل فرش های خاکستری - دیوارهای سفید و نورهای نواری است
[ترجمه ترگمان]چیزهایی که فنگ شویی ضعیف را بوجود می آورد شامل فرش های خاکستری، دیواره ای سفید و نورپردازی نواری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was supposed to engender difficult questions and to keep the conversation at a low temperature.
[ترجمه گوگل]قرار بود سوالات دشواری ایجاد کند و مکالمه را در دمای پایین نگه دارد
[ترجمه ترگمان]قرار بود سوال های دشواری بوجود آید و باعث حفظ مکالمه با دمای پایین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The practices of bankruptcy engender considerable loss in value both in liquidation and reorganization.
[ترجمه گوگل]شیوه های ورشکستگی باعث زیان قابل توجهی در ارزش هم در انحلال و هم در سازماندهی مجدد می شود
[ترجمه ترگمان]اعمال ورشکستگی متحمل از دست رفتن قابل توجهی در ارزش هم در بین بردن و سازماندهی مجدد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She will engender difficult questions and to keep the conversation at a low temperature.
[ترجمه گوگل]او سوالات دشواری را ایجاد می کند و مکالمه را در دمای پایین نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]او سوالات سختی را به خطر می اندازد و باعث می شود که مکالمه با دمای پایین ادامه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hydraulic impact which engender between proportional valve and hydraulic cylinder is important noise source.
[ترجمه گوگل]ضربه هیدرولیکی که بین شیر تناسبی و سیلندر هیدرولیک ایجاد می شود منبع نویز مهمی است
[ترجمه ترگمان]اثر هیدرولیک که بین دریچه متناسب و سیلندر هیدرولیک ایجاد می شود، منبع نویز مهمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To take an unnecessary action that will probably engender adverse effects.
[ترجمه گوگل]انجام یک اقدام غیر ضروری که احتمالاً اثرات نامطلوبی به همراه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]انجام یک اقدام غیر ضروری که احتمالا باعث ایجاد تاثیرات زیان آور خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ایجاد کردن (فعل)
make, cause, hatch, produce, beget, create, construct, develop, engender, put out

ابستن شدن (فعل)
engender, conceive

بوجود امدن (فعل)
engender

تولید نسل کردن (فعل)
engender

انگلیسی به انگلیسی

• produce, cause ; beget, bring into being (i.e. children)
if someone or something engenders a particular feeling, atmosphere, or situation, they cause it to occur; a formal word.

پیشنهاد کاربران

تولید نسل کردن / باعث بوجود اومدن حسی ( فقط راجب احساسات )
engender ( v ) ( ɪnˈdʒɛndər ) =to make a feeling or situation exist, e. g. The issue engendered controversy. problems engendered by the restructuring of the company.
engender
father
No young man, no matter how great, can know his destiny. He cannot glimpse his part in the great story that is about to unfold. And so it will be for the young warlock arriving at the gates of Camelot. A boy that will, in time, father a legend
🔴 Engender is a formal word that means “to produce; to cause to exist or to develop. ” It is used especially when feelings and ideas are generated.
◀️ The annual company picnic featured activities, such as a scavenger hunt, meant to engender a sense of teamwork and camaraderie among employees.
to make people have a particular feeling or make a situation start to exist
ایجاد کردن، پدید آوردن، احساس خاصی در مردم ایجاد کردن
Her latest book has engendered a lot of controversy
The vice - president's speech did not engender confidence in his judgment
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/engender
spawn
engender trust: جلب کردن اعتماد
engender = produce
به معنای پدید آوردن، موجب شدن ، بار آوردن ، به وجود آوردن، عمل آوردن
🌟ناشی از آن
Cause, make, bring about, beget
ایجاد کردن، باعث شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس