enjoy

/enˌdʒɔɪ//ɪnˈdʒoɪ/

معنی: دارا بودن، لذت بردن، برخوردار شدن، بهره مند شدن از، برخوردار شدن از
معانی دیگر: خوش آمدن از، بهره مند شدن، بهره ور شدن، برخوردار شدن یا بودن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enjoys, enjoying, enjoyed
(1) تعریف: to find pleasure or joy in.
مترادف: like, love, relish
متضاد: abominate
مشابه: admire, eat up, fancy, savor, taste

- I enjoy football more than baseball.
[ترجمه Laya] من از فوتبال بیشتر از بیسبال لذت میبرم
|
[ترجمه ژوبین] از فوتبال بیشتر از بیسبا ل لذت میبرم.
|
[ترجمه Tiam] من از فوتبال بیشتر از بیسبال لذت میبرم.
|
[ترجمه ‌‌] فوتبال برای من بهتر از بیسبال است
|
[ترجمه گوگل] من از فوتبال بیشتر از بیسبال لذت می برم
[ترجمه ترگمان] من از فوتبال بیشتر از بیس بال لذت می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She doesn't really enjoy her work, but she needs the money.
[ترجمه Tara] او واقعا از کارش لذت نمی برد اما به پول نیاز داشت
|
[ترجمه Aylar] او واقعا از کار خود لذت نمی برد ، اما او به پول نیاز دارد.
|
[ترجمه شان] او واقعا ازکارش لذت نمی برد اما {چه کند ) که به پول نیاز دارد.
|
[ترجمه گوگل] او واقعاً از کار خود لذت نمی برد، اما به پول نیاز دارد
[ترجمه ترگمان] او واقعا از کارش لذت نمی برد، اما به پول احتیاج دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He has always enjoyed going to the theater and eating at fine restaurants.
[ترجمه کوثر] او همیشه لذت میبرد از رفتن به تائتر و خودرن در رستورانهای خوب
|
[ترجمه شان] او همیشه از رفتن به تئاتر و خوردن عذا در رستوران های خوب ، لذت می برد.
|
[ترجمه گوگل] او همیشه از رفتن به تئاتر و غذا خوردن در رستوران های خوب لذت می برد
[ترجمه ترگمان] او همیشه از رفتن به تئاتر لذت می برد و در رستوران های خوبی غذا می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I did not enjoy his treating me in that patronizing way.
[ترجمه گوگل] از رفتار او با من به این شیوه حمایتی لذت نمی بردم
[ترجمه ترگمان] من از رفتار او در چنین طرز رفتار patronizing لذت نمی بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She seems to enjoy it when other people embarrass themselves.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که وقتی دیگران خود را خجالت می کشند از آن لذت می برد
[ترجمه ترگمان] به نظر میاد وقتی دیگران خودشون رو خجالت زده می کنند لذت میبره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to benefit from; have the use of.
مترادف: avail oneself of, take advantage of
متضاد: lack
مشابه: boast, experience, have, know, possess, retain, taste

- Both of my grandparents enjoy good health.
[ترجمه گوگل] هر دو پدربزرگ و مادربزرگ من از سلامتی برخوردار هستند
[ترجمه ترگمان] هر دو پدربزرگ و مادربزرگ من از سلامتی خوب برخوردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The east coast is enjoying fair weather this week.
[ترجمه Tiam] آب و هوای ساحل شرقی این هفته مناسب است.
|
[ترجمه گوگل] سواحل شرقی این هفته از آب و هوای مناسبی برخوردار است
[ترجمه ترگمان] ساحل شرقی این هفته در حال لذت بردن از هوای خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to experience pleasure or happiness for (oneself).
مشابه: bask, delight, indulge, regale

- She enjoyed herself at the party.
[ترجمه گوگل] او از خود در مهمانی لذت می برد
[ترجمه ترگمان] از خودش در مهمانی لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. enjoy oneself
خوش گذراندن،خوش آمدن،تمتع بردن

2. i enjoy her company
از بودن با او لذت می برم.

3. i enjoy his company
از مصاحبت او خوشم می آید.

4. i enjoy the niceties of civilized life
من از محاسن زندگی متمدنانه لذت می برم.

5. i enjoy writing in the privacy of my house
من دوست دارم در خلوت خانه ام چیز بنویسم.

6. they enjoy a high standard of living
آنان از سطح زندگی بالایی برخوردارند.

7. to enjoy good health
از تندرستی برخوردار بودن

8. we enjoy the beauties of nature
ما از زیبایی های طبیعت لذت می بریم.

9. did you enjoy the party ?
از مهمانی خوشت آمد؟

10. everyone should enjoy equal civil rights
همه کس باید از حقوق مدنی برابر بهره مند باشد.

11. let us enjoy our holidays instead of quarrelling!
بیا به جای دعوا کردن از تعطیلات خود لذت ببریم !

12. swedish people enjoy cradle-to-grave health insurance and free education
مردم سوئد در تمام عمر از بیمه ی سلامتی و آموزش مجانی بهره مندند.

13. he wanted to enjoy life to the full
او می خواست از زندگی حداکثر لذت را ببرد.

14. i used to enjoy her little tricks
از شیطنت های او خوشم می آمد.

15. every man has the right to enjoy the fruits of his labors
هر کسی حق دارد از ثمره ی زحمات خود بهره مند شود.

16. the catholicity of his taste allowed him to enjoy mongolian food also
گستردگی علایق او به او اجازه داد که از غذای مغولی هم لذت ببرد.

17. instead of dredging up unpleasant past memories, let us enjoy this moment together
بیا به جای یادآوری خاطرات ناخوشایند گذشته دمی با هم خوش باشیم.

18. what a shame, if he were alive he would enjoy this scene
صد افسوس،اگر زنده بود از این صحنه لذت می برد.

19. i make no pretensions of being a poet but i enjoy writing poetry
من ادعای شاعر بودن ندارم ولی از نگارش شعر لذت می برم.

20. staying in bed until noon was a luxury that she could seldom enjoy
تا ظهر در بستر ماندن لذتی بود که به ندرت از آن متمتع می شد.

21. enjoy warm in time. I forget blooms in the internal.
[ترجمه گوگل]از گرما در زمان لذت ببرید شکوفه های درونی را فراموش می کنم
[ترجمه ترگمان]در زمان لذت ببرید من تو بخش داخلی blooms رو فراموش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I enjoy playing tennis and squash.
[ترجمه گوگل]من از بازی تنیس و اسکواش لذت می برم
[ترجمه ترگمان] از بازی تنیس و کدو لذت می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Enjoy your youth. You'll never be younger than you are at this very moment.
[ترجمه گوگل]از جوانی خود لذت ببرید شما در این لحظه هرگز جوان تر از آنچه هستید نخواهید بود
[ترجمه ترگمان] از youth لذت ببر تو هرگز جوان تر از این نیستی که در این لحظه باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. I hope you enjoy your stay with us.
[ترجمه شان] امیدوارم از اقامت ( در کنار ما ) لذت ببرید.
|
[ترجمه گوگل]امیدوارم از اقامت در کنار ما لذت ببرید
[ترجمه ترگمان]امیدوارم از اقامتتون لذت ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Did you enjoy your travels in Europe?
[ترجمه گوگل]آیا از سفرهای خود در اروپا لذت بردید؟
[ترجمه ترگمان]از سفرتون در اروپا خوشتون اومد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. They were light-hearted and prepared to enjoy life.
[ترجمه شان] آنان شاد و سرخوش، و آماده لذت بردن از زندگی بودند.
|
[ترجمه گوگل]آنها سبک دل بودند و برای لذت بردن از زندگی آماده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها روشن و آماده برای لذت بردن از زندگی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. May you enjoy to the fullest the happiness of today and the opportunity of each tomorrow.
[ترجمه گوگل]باشد که از شادی امروز و فرصت هر فردایی نهایت لذت را ببرید
[ترجمه ترگمان]می توانید از سعادت امروز و فرصت هر یک از آن ها بهره مند شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. I enjoy going to church and worshipping God.
[ترجمه شان] من از رفتن به کلسیا، و پرستش خداوند لذت می برم.
|
[ترجمه گوگل]از رفتن به کلیسا و عبادت خدا لذت می برم
[ترجمه ترگمان]از رفتن به کلیسا لذت می برم و خدا رو ستایش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دارا بودن (فعل)
have, own, possess, contain, encompass, enjoy, owe

لذت بردن (فعل)
pleasure, revel, enjoy, degust

برخوردار شدن (فعل)
enjoy

بهره مند شدن از (فعل)
have, enjoy

برخوردار شدن از (فعل)
enjoy

تخصصی

[حقوق] بهره مند شدن، منتفع شدن، در تصرف داشتن، متمتع شدن

انگلیسی به انگلیسی

• have fun, get pleasure from
if you enjoy something, it gives you pleasure and satisfaction.
to enjoy something also means to be lucky enough to have it.
if you enjoy yourself, you do something you like doing.

پیشنهاد کاربران

Enjoys some practical advantages: برخوردار از برخی مزایای عملی
لذت بردن
لذت بردن، آروم بودن، خم شدن، استراحت کردن، عبادت کردن، خدمت کردن، خوردن، رنج بردن، زمینه ی چیزی بودن، جست و خیز، شوخی
take/find delight in something ( =enjoy something a lot )
خوش اومدن
مثلا از . . . . . خوششون میاد
سرمست شدن
خوشی کردن
کیف کردن
متضاد 👇
abomiate
Enjoy یعنی لذت بردن⁦ ( ◜‿◝ ) ♡⁩⁦◉‿◉⁩
فعل enjoy به معنای لذت بردن
فعل enjoy به معنای لذت بردن از چیزی است و با ساختارهای مختلفی به کار می رود که یکی از این ساختارها to enjoy something است. مثلا:
we thoroughly enjoyed our time in new york ( ما بسیار از اوقات مان در نیویورک لذت بردیم. )
...
[مشاهده متن کامل]

thanks for a great evening. i really enjoyed it ( ممنون بابت یک شب عالی. واقعا لذت بردم. )
از دیگر ساختارهای فعل enjoy این ساختار است: to enjoy doing something. مثلا:
i enjoy playing tennis and squash ( من از تنیس و اسکواش بازی کردن لذت می برم. )
فعل enjoy وقتی همراه با ضمایر انعکاسی ( myself, yourself, . . . ) بیاید مفهوم به کسی خوش گذشتن و از چیزی لذت بردن می دهد. مثلا:
they all enjoyed themselves at the party ( به همه آنها در مهمانی خوش گذشت. )
منبع: سایت بیاموز

خیلی از کلمات متضاد و مترادف نداره
مترادف و متضاد اضافه کنید
ممنون
ساختن
چون هر2 زبان از یک ریشه هستندبرابرش می شود=جوی - جوییدن. که - جوییدن - دراینجا به معنی - بهره بردن - است
Pleasure
لذت
بهره بردن، لذت بردن،

دارا بودن ، لذت بردن
Dr. Deming has enjoyed a worldwide practice for 40 years.
برخوردار بودن
علاقه مند شدن - لذت بردن
she enjoys seeing people in pain
برخوردار و بهره مند شدن
So far, the program has enjoyed modest success
تا کنون برنامه از موفقیت نرمالی بهره مند است.
به دست اوردن هم یکی از معانی ان هست
1. حظ بردن
2ـ مزه بردن از؛ حال کردن
1ـ حظ بردن، لذت بردن
2ـ مزه بردن از
علاقه داشتن
تتمع
حظ و بهره بردن
برخوردار

I'm sure you'll enjoy the film 🔰
من مطمئم که تو از فیلم لذت خواهی برد
لذت بردن
خوش گذراندن
کیف کردن
برخورد شدن
حال کردن
بهره مند شدن
دارا بودن
حالی دادن
کیف کردن ، لذت بردن
برخوردار شدن . . از
لذت بردن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس