enormous

/əˈnɔːrməs//ɪˈnɔːməs/

معنی: بزرگ، عظیم، عظیم الجثه، هنگفت، یکدنیا
معانی دیگر: (از حد معمول بزرگ تر یا بیشتر یا رفیع تر) کلان، فوق العاده، نهمار، (قدیمی) شنیع، قبیح، بسیار (بد)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: enormously (adv.), enormousness (n.)
• : تعریف: extremely large in size, quantity, or extent; huge; immense.
مترادف: Brobdingnagian, colossal, gargantuan, gigantic, huge, immense, mammoth, prodigious, titanic, tremendous, vast
متضاد: diminutive, tiny
مشابه: elephantine, extensive, giant, great, humongous, jumbo, massive, monstrous, mountainous, numerous, stupendous

- The blue whale is an enormous animal that can be over one hundred feet in length.
[ترجمه امین جهانگرد] نهنگ آبی حیوان عظیم اجثه ای است که طولش میتواند بالای صد فوت باشد
|
[ترجمه 🌠MM93🌠] نهنگ آبی حیوان غول پیکری است که طولش می تواند بیش از یکصد فوت باشد.
|
[ترجمه امین] نهنگ ابی یک حیوان بسیار بزرگ است که طولش میتواند بیش از صد فوت باشد.
|
[ترجمه مهناز مهرابی] نهنگ عظیم بیش از صد فوت است
|
[ترجمه Jack] نهنگ بسیار بزرگ است و چیزی حدود صد فوت دارد
|
[ترجمه گوگل] نهنگ آبی یک حیوان عظیم الجثه است که می تواند بیش از صد فوت طول داشته باشد
[ترجمه ترگمان] وال آبی یک حیوان بسیار بزرگ است که می تواند بیش از صد پا طول بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is an enormous number of stars in our galaxy.
[ترجمه Hossein] تعداد بسیاری ستاره در کهکشان ما وجود دارد
|
[ترجمه مهناز مهرابی] تعداد زیادی ستاره در کهکشان ماست. . .
|
[ترجمه گوگل] تعداد بسیار زیادی ستاره در کهکشان ما وجود دارد
[ترجمه ترگمان] تعداد زیادی ستاره در کهکشان ما وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This issue was of enormous importance at the turn of the century.
[ترجمه ارشمیدس] این مسئله در شروع قرن اهمیت فراوانی داشت
|
[ترجمه گوگل] این موضوع در آغاز قرن حاضر از اهمیت زیادی برخوردار بود
[ترجمه ترگمان] این مساله در ابتدای قرن اهمیت زیادی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. enormous costs
هزینه های هنگفت

2. an enormous crime against humanity
جنایتی شنیع بر ضد بشریت

3. the enormous size of the pacific ocean
اندازه ی عظیم اقیانوس آرام

4. he has an enormous musical vocabulary
در موسیقی ید طولایی دارد.

5. he has an enormous nose
او دماغ خیلی گنده ای دارد.

6. the limbs of an enormous oak
شاخه های یک درخت بلوط بزرگ

7. He had enormous charm and a great sense of humour.
[ترجمه جانی] ون مرد دارای کون گندده ایاست
|
[ترجمه گوگل]او دارای جذابیت فوق العاده و حس شوخ طبعی بود
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی بسیار خوبی داشت و حس شوخ طبعی فراوان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was born with an enormous need for affection, and a terrible need to give it.
[ترجمه گوگل]من با یک نیاز شدید به محبت به دنیا آمدم و نیازی وحشتناک به دادن آن
[ترجمه ترگمان]من برای ابراز محبت به دنیا آمده ام و احتیاج مبرمی به آن دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The loss of his high-paying job caused enormous domestic upheaval.
[ترجمه گوگل]از دست دادن شغل پردرآمد او باعث آشفتگی عظیم داخلی شد
[ترجمه ترگمان]از دست دادن شغل پردرآمد او باعث تحول عظیم داخلی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Germany produced enormous quantities of coal, iron and steel.
[ترجمه گوگل]آلمان مقادیر زیادی زغال سنگ، آهن و فولاد تولید می کرد
[ترجمه ترگمان]آلمان مقادیر زیادی زغال سنگ، آهن و فولاد تولید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That man has such an enormous ego - I've never known anyone so full of themselves!
[ترجمه گوگل]آن مرد چنین منیت عظیمی دارد - من هرگز کسی را اینقدر پر از خودش نشناختم!
[ترجمه ترگمان]این مرد چنان نفس عمیقی دارد که هرگز کسی را این قدر پر از خود ندیده بودم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The expenses came to an enormous sum.
[ترجمه گوگل]هزینه ها به مبلغ هنگفتی رسید
[ترجمه ترگمان]هزینه ها به مبلغ هنگفتی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Acting has brought me enormous enjoyment .
[ترجمه گوگل]بازیگری لذت زیادی برای من به ارمغان آورده است
[ترجمه ترگمان]هنرپیشگی، باعث خوشحالی من شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Liszt's piano music presents an enormous technical challenge.
[ترجمه گوگل]موسیقی پیانوی لیست چالش فنی عظیمی را به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]موسیقی پیانو فرانس لیست یک چالش تکنیکی عظیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We had enormous difficulty in getting hold of the right equipment.
[ترجمه گوگل]ما در به دست آوردن تجهیزات مناسب با مشکلات زیادی روبرو بودیم
[ترجمه ترگمان]برای گرفتن تجهیزات مناسب مشکل بزرگی داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They cut enormous blocks of stone out of the hillside.
[ترجمه گوگل]آنها بلوک های سنگی عظیمی را از دامنه تپه بریدند
[ترجمه ترگمان]ان ها سنگ های عظیمی از سنگ را از دامنه کوه جدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I can't believe that that enormous meal wasn't enough to satisfy your hunger.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم باور کنم که آن وعده غذایی عظیم برای رفع گرسنگی شما کافی نبود
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم باور کنم که اون غذای مفصل برای راضی کردن hunger کافی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. By some freak of fate, she won an enormous sum of money.
[ترجمه گوگل]با سرنوشت عجیبی، او مبلغ هنگفتی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]با این همه بدبختی، او پول کلانی می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. They were used to imbibing enormous quantities of alcohol.
[ترجمه گوگل]آنها به خوردن مقادیر زیادی الکل عادت داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها عادت داشتند مقدار زیادی الکل جذب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزرگ (صفت)
mighty, senior, large, gross, great, numerous, extra, head, adult, major, big, dignified, grand, voluminous, extensive, massive, enormous, grave, majestic, bulky, eminent, lofty, egregious, immane, jumbo, king-size, sizable, sizeable, walloping

عظیم (صفت)
great, grand, vast, immense, arrogant, proud, massive, enormous, tremendous, magnificent, glorious, terrific, walloping, whopping

عظیم الجثه (صفت)
immense, enormous, tremendous, huge, colossal, gargantuan, of enormous size, full-bodied

هنگفت (صفت)
large, great, enormous

یک دنیا (صفت)
enormous, huge

انگلیسی به انگلیسی

• very large, immense, huge
enormous means extremely large in size, amount, or degree.

پیشنهاد کاربران

بسیار بزرگ، عظیم
مثال: The elephant was enormous.
فیل بسیار بزرگ بود.
یغور
بزرگ، عظیم، عظیم الجثه
Enormous means very large or great
کانون زبان ایران
✔️ خیلی خیلی بزرگ - ( در مورد مکان ) نه سر داره نه ته - وسیع
e. g.
I wasted two hours getting here.
One hundred twenty - three acres of land, he must make a fortune. And real estate goes up everyday!
...
[مشاهده متن کامل]

Are the chickens here?
Yes, that's only of the buildings.
It's enormous.
There is one this side, and another there.
این بد مصب هم که نه سر داره، نه ته!
حالا دو ساعت باس گز کنیم تا برسیم اونجا ( دَم استخر ) .
پنجاه هکتار زمین انداخته هم باهاش کاسبی میکنه لامصب ، هم روز به روز قیمتش می ره بالا.
جوجه ها این توئن؟
آره بابا، این تازه ییکی از ساختموناشه.
خیلی بزرگه آ.
اینور هست ، اونور هست. اون ته هست. . .

بی نهایت بزرگ
means very big. .
گنده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : enormity
✅️ صفت ( adjective ) : enormous
✅️ قید ( adverb ) : enormously
فوق عظیم
اگر مثالهای دیکشنری لانگمن و اکسفورد رو نیگاه کنیم می بینیم معادلهایی مثل عظیم یا غول آسا معادلهای خوبی برای enormous نیستن.
به ترتیب و به اقتضای کانتکست معادلهای زیر معادلهای درست تری هستند:
فراوان
...
[مشاهده متن کامل]

بسیار زیاد/خیلی زیاد
بسیار بزرگ/خیلی بزرگ
مُعتنابه
شدید
به مثال زیر در دیکشنری اکسفورد دقت کنید:
Universities are under enormous pressure financially
دانشگاهها تحت فشار شدید مالی اند.
یا مثالهای زیر از دیکشنری لانگمن:
an enormous amount of money
مقدار معتنابهی پول / پول خیلی زیادی
The team made an enormous effort
تیم تلاش فراوانی کرد/ تقلای خیلی زیادی کرد.

پهناور
درندشت
یعنی بزرگ و عظیم که اشاره مودبانه به یک مرد چاق هست
بسیار بزرگ
زیاد
عظیم
An enormous bunch of flowers. به معنی بسیار بزرگ
enormous ( adj ) = gigantic ( adj )
به معناهای:عظیم، غول پیکر، بسیار بزرگ
Enormous means very large or great
کانون زبان ایران
شعبه ی بوکان
Adjective
means very large or great
خیلی بزرگ، عظیم الجثه
Means very very big
عظیم، خیلی خیلی بزرگ
بزرگ عظیم هنگفت
غول آسا
archaic : abnormal, inordinate ( ibid )
در کتاب کانون enormous means very large and great - - چون صفته میشه بزرگ.
enormous data
( در کامپیوتر ) ابرداده
بزرگ تر از معمول
My friend has a enormous dog in her house
Enormous:بزرگ ٖ قوی ٖ و . . .
و اینکه در بعضی جاها به معنی غول پیکر است ولی در بیشتر جمله ها به معنی بزرگ استفاده میشود
its very big large
Massive, Extremely large
عظیم، بیش از حد بزرگ
قوی هیکل. . . درشت. . . عظیم الجثه. . . very large
Enormous means very large or great
Immense
بزرگ - خیلی بزرگ - عظیم
زیاد - فراوان
Enormous means very large or great
عظیم و الجثه یا بسیار بزرگ
بی نهایت
غول پیکر
Very big
عظیم
huge
means very large or great
Extremely large
خیلی بزرگ
Very very big
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٣)

بپرس