entirely

/enˈtaɪərli//ɪnˈtaɪəli/

معنی: سرتاسر، سربسر، کاملا، کلا، یکجا
معانی دیگر: تماما، به طور محض، مطلقا، سراپا، سراسر، همگی، به طور یکپارچه (یا ناب)، گشت، منحصرا، به تنهایی، تنها

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: completely; totally.
متضاد: partially
مشابه: absolutely, all, altogether, dead, deadly, downright, full, in full, outright, overall, plumb, quite, sheer, whole

- You are entirely correct.
[ترجمه گوگل] شما کاملا درست می گویید
[ترجمه ترگمان] کاملا حق با تو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: solely; exclusively.
متضاد: partially

- It was entirely his fault.
[ترجمه گوگل] کلا تقصیر خودش بود
[ترجمه ترگمان] کاملا تقصیر او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her belongings were entirely destroyed in the fire
همه ی مایملک او در آتش سوزی از بین رفت.

2. your suspicion was entirely correct
شک شما کاملا بجا بود.

3. he agreed with me entirely
او کاملا با من هم عقیده بود.

4. it is his fault entirely
تنها تقصیر اوست.

5. the city was destroyed entirely
سراسر شهر ویران شد.

6. a digressive chapter which is entirely different from the main subject of the book
فصل نامربوط که با موضوع اصلی کتاب کاملا فرق دارد

7. communism and capitalism are two entirely different ideologies
کمونیسم و کاپیتالیسم دو مرام کاملا متفاوت هستند.

8. customers gobbled up the shares entirely
مشتریان مشتاقانه کلیه ی سهام را خریدند.

9. the company defrayed his travel costs entirely
شرکت کلیه ی مخارج سفر او را پرداخت کرد.

10. the leadership of the party was entirely corrupt
رهبران حزب همه فاسد بودند.

11. he is a nice guy, of a different kidney entirely from the rest of his family
او آدم خوبی است و خمیره اش خیلی با بقیه ی افراد خانواده اش فرق دارد.

12. He resigned himself entirely to his wife's will.
[ترجمه گوگل]او کاملاً به خواست همسرش استعفا داد
[ترجمه ترگمان]خودش را کاملا تسلیم اراده همسرش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The police are not always entirely blameless in these matters.
[ترجمه Ar] پلیس همیشه در این مسائل کاملاً بی تقصیر نیست
|
[ترجمه گوگل]پلیس همیشه در این موارد کاملاً بی تقصیر نیست
[ترجمه ترگمان]پلیس همیشه در این مسائل بی تقصیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The announcement was not entirely unexpected.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه کاملاً غیرمنتظره نبود
[ترجمه ترگمان]این خبر کاملا غیرمنتظره نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They relied entirely on these few weapons for their defence.
[ترجمه گوگل]آنها برای دفاع از خود کاملاً به این چند سلاح متکی بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور کامل بر این چند سلاح برای دفاع از خود تکیه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. As babies, we rely entirely on others for food.
[ترجمه گوگل]به عنوان نوزاد، ما برای غذا کاملاً به دیگران متکی هستیم
[ترجمه ترگمان]ما به عنوان کودکان برای غذا به طور کامل به دیگران تکیه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Fraud is an entirely different matter.
[ترجمه گوگل]کلاهبرداری یک موضوع کاملاً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]کلاهبرداری یک موضوع کاملا متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The committee was composed entirely of specialists.
[ترجمه گوگل]این کمیته کاملاً متشکل از متخصصان بود
[ترجمه ترگمان]کمیته کاملا از متخصصان تشکیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Her confidence in him was entirely misplaced.
[ترجمه گوگل]اعتماد او به او کاملاً نابجا بود
[ترجمه ترگمان]اعتماد او به او کاملا غلط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Don remained entirely subservient to his father.
[ترجمه گوگل]دان کاملاً مطیع پدرش بود
[ترجمه ترگمان]نسبت به پدر خود کام لا مطیع و فرمانبردار باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرتاسر (قید)
through, crosswise, crossways, throughout, all over, overall, entirely, totally, thru, cap-a-pie, completely

سربسر (قید)
all over, entirely, totally

کاملا (قید)
outright, exactly, altogether, quite, smack, whole-hog, wholly, fully, entirely, totally, thru, in toto, teetotally, hand-and-foot, utterly, scot and lot, soundly, throughly

کلا (قید)
entirely, totally, by and large, en masse, teetotally, hand-and-foot

یکجا (قید)
outright, entirely, together, holus-bolus

تخصصی

[فوتبال] کاملا –کلا
[ریاضیات] به طول کامل، به کلی، تماما، کاملا

انگلیسی به انگلیسی

• totally, completely, absolutely
entirely means completely.

پیشنهاد کاربران

کاملاً
مثال: She disagreed with him entirely.
او کاملاً با او مخالف بود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : entirety
✅️ صفت ( adjective ) : entire
✅️ قید ( adverb ) : entirely
کاملاً - بطور کلی
مثال :
"Back to you" vs "back for you"
They are entirely different in meaning, though there will be some contexts in which either is possible
یعنی اونا بطور کلی از لحاظ معنا متفاوت هستن
...
[مشاهده متن کامل]

آنها از نظر معنی کاملاً متفاوت هستند، اگرچه زمینه هایی وجود دارد که در آنها هر یک ممکن است ( استفاده از هر کدام شدنیه )

کلا
از ریز تا درشت، صفر تا صد، سیر تا پیاز، هست و نیست یه چیز
پاک: پاک یادم رفت بود
Absolutely=Entirely=Totally=Completely
=Perfectly
Completely
کاملا
روی هم رفته
صددرصد
به طور کلی
کاملا، تماما
Thoroughly

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس