entourage

/ˌɑːntʊˈrɑːʒ//ˌɒntʊˈrɑːʒ/

معنی: محیط، همراهان، دوستان، دوروبر اطرافیان
معانی دیگر: ملتزمین رکاب، ملازمان، دارودسته، (نادر) اطراف، پرگیر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a group of people who accompany another person as attendants or associates; retinue.
مترادف: cortege, escort, retinue, train
مشابه: following, minions, staff

- A number of suites in the hotel were reserved for the prime minister and his entourage.
[ترجمه گوگل] تعدادی از سوئیت های هتل برای نخست وزیر و همراهانش رزرو شده بود
[ترجمه ترگمان] تعدادی از suites هتل برای نخست وزیر و اطرافیان وی رزرو شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the bridegroom's entourage
همراهان داماد

2. the prime minister and his entourage
نخست وزیر و همراهانش

3. The rock-star arrived in London with her usual entourage of dancers and backing singers.
[ترجمه گوگل]این ستاره راک با همراهان همیشگی خود از رقصندگان و خواننده های پشتیبان وارد لندن شد
[ترجمه ترگمان]این ستاره راک با همراهان همیشگی خود به همراه رقاصان و خوانندگان به لندن رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She always has an entourage of admiring young men.
[ترجمه فرزام] او همیشه یک دسته از مردان جوان تحسین کننده اش را دور و اطراف خود دارد.
|
[ترجمه گوگل]او همیشه گروهی از مردان جوان را تحسین می کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه یک دسته از دوستان admiring دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Among his entourage was a retired general.
[ترجمه گوگل]در میان اطرافیان او یک ژنرال بازنشسته بود
[ترجمه ترگمان]بین افرادش یک ژنرال بازنشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He sent waggon-loads of treasure and a great entourage of knights to Saragossa with requests for a formal reconciliation.
[ترجمه گوگل]او بارهای گنج و همراهان بزرگی از شوالیه ها را با درخواست آشتی رسمی به ساراگوسا فرستاد
[ترجمه ترگمان]گاری پر از گنج و گروهی از شهسواران را به ساراگوسا فرستاد تا با درخواست آشتی رسمی به ساراگوسا برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Burnell and his entourage are coming north.
[ترجمه گوگل]برنل و همراهانش به شمال می آیند
[ترجمه ترگمان]Burnell \"و همراهانش دارن به سمت شمال میان\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr. Stallone and his entourage arrived half an hour late.
[ترجمه گوگل]آقای استالونه و همراهانش با نیم ساعت تاخیر وارد شدند
[ترجمه ترگمان]آقای سیلور و همراهانش نیم ساعت دیر رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Li's entourage, including his wife, Zhu Lin, were present at the meeting and dinner.
[ترجمه گوگل]همراهان لی، از جمله همسرش، ژو لین، در جلسه و شام حضور داشتند
[ترجمه ترگمان]همراهان لی، از جمله همسرش، ژو لین، در این جلسه و شام حضور داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The very anonymity of everybody else in their entourage was part of making clear who was in charge.
[ترجمه گوگل]ناشناس بودن هر کس دیگری در اطرافیانشان بخشی از روشن ساختن اینکه چه کسی مسئول بود
[ترجمه ترگمان]هر کس دیگری که در اطرافیان خود باقی مانده بود، بخشی از این موضوع بود که چه کسی مسئول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is no disputing that Mobutu and his entourage took the riches.
[ترجمه گوگل]هیچ بحثی وجود ندارد که موبوتو و اطرافیانش ثروت را گرفتند
[ترجمه ترگمان]هیچ بحثی در مورد مبوتو و اطرافیان وی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The planetary governor, Lord Voronov-Vaux, and his entourage were seeing the victorious Harq Obispal off with a fanfare.
[ترجمه گوگل]فرماندار سیاره‌ای، لرد ورونوف-وو، و همراهانش با هیاهوی پیروز، Harq Obispal را می‌دیدند
[ترجمه ترگمان]فرماندار \"سیاره ای\"، لرد Voronov - Vaux، و همراهان او، \"harq\" را دیدند که با هیاهوی بسیار به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a rich woman who picked up the check for her friends - in short they were an entourage.
[ترجمه گوگل]یک زن ثروتمند بود که چک را برای دوستانش برداشت - خلاصه آنها یک اطرافیان بودند
[ترجمه ترگمان]زن ثروتمندی بود که صورت حساب را برای دوستانش انتخاب کرده بود - خلاصه، یک گردان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Now he reaches the Jabbok, and during the night crosses the rest of his entourage over at a ford.
[ترجمه گوگل]اکنون او به جابوک می رسد و در طول شب از بقیه همراهانش در یک جاده عبور می کند
[ترجمه ترگمان]حالا به the می رسد و در طول شب از بقیه همراهان خود در گدار می گذرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محیط (اسم)
ambiance, environment, surroundings, setting, perimeter, circumference, ambience, sphere, periphery, entourage, circuit, milieu

همراهان (اسم)
suite, attendance, entourage, retinue

دوستان (اسم)
entourage

دوروبر اطرافیان (اسم)
entourage

تخصصی

[ریاضیات] پیرامون

انگلیسی به انگلیسی

• staff, retinue, attendants; environment, surroundings
the entourage of someone famous or important is the group of assistants or other people who travel with them.

پیشنهاد کاربران

خیل و خدم: گروه و دار و دسته.
( ( هر یک را به کاری منصوب کرد و به خدمتی منسوب گردانید و به ترتیب خیل و خدم و سپاه و حشم مشغول گشت . ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۶ ) .
اطرافیان
ملازمان
دار و دسته
همراهان
اصحاب
یاران
آدمای دور و بر
The king's eager - to - please entrouge

گروه محافظین
✅اطرافیان
✅آدمای دور و بر
✅دور و بری ها
✅همراهان
✅خدم و حشم
تلفظ ش
[آن تُ راژ]
the group of people who travel with and work for an important or famous person: Her usual entourage includes musicians, backup singers, and technicians
...
[مشاهده متن کامل]

The star arrived in London with her usual entourage of dancers and backing singers
CambridgeDictionary@

🔵🔵🔵
He travels with a huge entourage
Oxford Dictionary@
🔵🔵🔵
?Do you often wear make - up
( For men )
Not in my everyday life, however, I wear some light make - up whenever I attend some very important events such as our company’s annual year - end party and wedding, most especially if I’m one of the members of 🟡the entourage🟡. It’s just very pleasant to touch up some make - up as I don’t look pale and it does highlight my best facial features

اصحاب
خدم و حشم، همراهان، ملازمان
همراهان
دوستان ( D )

بپرس