• : تعریف: a group of people who accompany another person as attendants or associates; retinue. • مترادف: cortege, escort, retinue, train • مشابه: following, minions, staff
- A number of suites in the hotel were reserved for the prime minister and his entourage.
[ترجمه گوگل] تعدادی از سوئیت های هتل برای نخست وزیر و همراهانش رزرو شده بود [ترجمه ترگمان] تعدادی از suites هتل برای نخست وزیر و اطرافیان وی رزرو شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the bridegroom's entourage
همراهان داماد
2. the prime minister and his entourage
نخست وزیر و همراهانش
3. The rock-star arrived in London with her usual entourage of dancers and backing singers.
[ترجمه گوگل]این ستاره راک با همراهان همیشگی خود از رقصندگان و خواننده های پشتیبان وارد لندن شد [ترجمه ترگمان]این ستاره راک با همراهان همیشگی خود به همراه رقاصان و خوانندگان به لندن رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She always has an entourage of admiring young men.
[ترجمه فرزام] او همیشه یک دسته از مردان جوان تحسین کننده اش را دور و اطراف خود دارد.
|
[ترجمه گوگل]او همیشه گروهی از مردان جوان را تحسین می کند [ترجمه ترگمان]او همیشه یک دسته از دوستان admiring دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Among his entourage was a retired general.
[ترجمه گوگل]در میان اطرافیان او یک ژنرال بازنشسته بود [ترجمه ترگمان]بین افرادش یک ژنرال بازنشسته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He sent waggon-loads of treasure and a great entourage of knights to Saragossa with requests for a formal reconciliation.
[ترجمه گوگل]او بارهای گنج و همراهان بزرگی از شوالیه ها را با درخواست آشتی رسمی به ساراگوسا فرستاد [ترجمه ترگمان]گاری پر از گنج و گروهی از شهسواران را به ساراگوسا فرستاد تا با درخواست آشتی رسمی به ساراگوسا برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Burnell and his entourage are coming north.
[ترجمه گوگل]برنل و همراهانش به شمال می آیند [ترجمه ترگمان]Burnell \"و همراهانش دارن به سمت شمال میان\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Mr. Stallone and his entourage arrived half an hour late.
[ترجمه گوگل]آقای استالونه و همراهانش با نیم ساعت تاخیر وارد شدند [ترجمه ترگمان]آقای سیلور و همراهانش نیم ساعت دیر رسیدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Li's entourage, including his wife, Zhu Lin, were present at the meeting and dinner.
[ترجمه گوگل]همراهان لی، از جمله همسرش، ژو لین، در جلسه و شام حضور داشتند [ترجمه ترگمان]همراهان لی، از جمله همسرش، ژو لین، در این جلسه و شام حضور داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The very anonymity of everybody else in their entourage was part of making clear who was in charge.
[ترجمه گوگل]ناشناس بودن هر کس دیگری در اطرافیانشان بخشی از روشن ساختن اینکه چه کسی مسئول بود [ترجمه ترگمان]هر کس دیگری که در اطرافیان خود باقی مانده بود، بخشی از این موضوع بود که چه کسی مسئول است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. There is no disputing that Mobutu and his entourage took the riches.
[ترجمه گوگل]هیچ بحثی وجود ندارد که موبوتو و اطرافیانش ثروت را گرفتند [ترجمه ترگمان]هیچ بحثی در مورد مبوتو و اطرافیان وی وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The planetary governor, Lord Voronov-Vaux, and his entourage were seeing the victorious Harq Obispal off with a fanfare.
[ترجمه گوگل]فرماندار سیارهای، لرد ورونوف-وو، و همراهانش با هیاهوی پیروز، Harq Obispal را میدیدند [ترجمه ترگمان]فرماندار \"سیاره ای\"، لرد Voronov - Vaux، و همراهان او، \"harq\" را دیدند که با هیاهوی بسیار به راه افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There was a rich woman who picked up the check for her friends - in short they were an entourage.
[ترجمه گوگل]یک زن ثروتمند بود که چک را برای دوستانش برداشت - خلاصه آنها یک اطرافیان بودند [ترجمه ترگمان]زن ثروتمندی بود که صورت حساب را برای دوستانش انتخاب کرده بود - خلاصه، یک گردان بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Now he reaches the Jabbok, and during the night crosses the rest of his entourage over at a ford.
[ترجمه گوگل]اکنون او به جابوک می رسد و در طول شب از بقیه همراهانش در یک جاده عبور می کند [ترجمه ترگمان]حالا به the می رسد و در طول شب از بقیه همراهان خود در گدار می گذرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• staff, retinue, attendants; environment, surroundings the entourage of someone famous or important is the group of assistants or other people who travel with them.
پیشنهاد کاربران
خیل و خدم: گروه و دار و دسته. ( ( هر یک را به کاری منصوب کرد و به خدمتی منسوب گردانید و به ترتیب خیل و خدم و سپاه و حشم مشغول گشت . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۷۶ ) .
اطرافیان
ملازمان دار و دسته همراهان اصحاب یاران آدمای دور و بر The king's eager - to - please entrouge
گروه محافظین
✅اطرافیان ✅آدمای دور و بر ✅دور و بری ها ✅همراهان ✅خدم و حشم تلفظ ش [آن تُ راژ] the group of people who travel with and work for an important or famous person: Her usual entourage includes musicians, backup singers, and technicians ... [مشاهده متن کامل]
The star arrived in London with her usual entourage of dancers and backing singers CambridgeDictionary@
🔵🔵🔵 He travels with a huge entourage Oxford Dictionary@ 🔵🔵🔵 ?Do you often wear make - up ( For men ) Not in my everyday life, however, I wear some light make - up whenever I attend some very important events such as our company’s annual year - end party and wedding, most especially if I’m one of the members of 🟡the entourage🟡. It’s just very pleasant to touch up some make - up as I don’t look pale and it does highlight my best facial features