entrenchment

/enˈtrent͡ʃmənt//ɪnˈtrent͡ʃmənt/

معنی: خندق، سنگر بندی، سنگر
معانی دیگر: سنگربندی

جمله های نمونه

1. The dogmatic resistance to entrenchment would raise its arid and pedantic head.
[ترجمه گوگل]مقاومت جزمی در برابر استقرار، سر خشک و بی روح آن را بالا می برد
[ترجمه ترگمان]مقاومت متعصبانه در برابر سنگرها، سر خشک و pedantic آن را بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The foot were also responsible for entrenchments and for engineering works associated with sieges.
[ترجمه گوگل]پاها همچنین مسئول سنگربندی و کارهای مهندسی مرتبط با محاصره بودند
[ترجمه ترگمان]این پا همچنین مسیول استحکامات و کاره ای مهندسی در ارتباط با محاصره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thousands of Union men were set to digging entrenchments and preparing emplacements for siege guns.
[ترجمه گوگل]هزاران نفر از مردان اتحادیه برای حفر سنگر و آماده سازی مکان برای اسلحه های محاصره قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]هزاران نفر از مردم اتحادیه مشغول کندن سنگر و آماده کردن استحکامات برای محاصره سلاح بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As time passed, the entrenchment of those in power, as well as their fierce devotion to their internal competition, began to have trickle-down effects on the Big Eight's top tiers.
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، استقرار صاحبان قدرت، و همچنین از خود گذشتگی شدید آنها به رقابت داخلی، تأثیرات منفی بر رده های بالای هشت گانه بزرگ داشت
[ترجمه ترگمان]همان طور که زمان می گذشت، جبهه گیری آن افراد در قدرت و نیز وفاداری شدید آن ها به رقابت داخلی آن ها شروع به کم کردن اثرات روی ردیف های بزرگ هشت طبقه بزرگ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Entrenchment in the self, consumption of self as a result of self importance or insecurity, strangles empathy.
[ترجمه گوگل]تثبیت در خود، مصرف خود در نتیجه اهمیت یا عدم امنیت خود، همدلی را خفه می کند
[ترجمه ترگمان]entrenchment در نفس، مصرف خود به عنوان نتیجه اهمیت و یا ناامنی، همدلی متعالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Considering the possible widespread entrenchment of the disease in poultry, FAO is advising the government to prepare for a targeted vaccination campaign.
[ترجمه گوگل]با توجه به گسترش احتمالی این بیماری در طیور، فائو به دولت توصیه می کند که برای یک کمپین هدفمند واکسیناسیون آماده شود
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن استحکامات گسترده این بیماری در مرغ های خانگی، فائو به دولت توصیه می کند که برای یک کمپین واکسیناسیون هدفمند آماده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. First pass on the majority of Entrenchment sound effects (no vocals yet).
[ترجمه گوگل]ابتدا اکثر جلوه های صوتی Entrenchment را منتقل کنید (هنوز آوازی وجود ندارد)
[ترجمه ترگمان]ابتدا از اکثر اثرات صوتی entrenchment (بدون صدای خواننده)عبور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "Considering the possible widespread entrenchment of the disease in poultry," Domenech said, "FAO is advising the government to prepare for a targeted vaccination campaign.
[ترجمه گوگل]دومنک گفت: "با توجه به احتمال شیوع گسترده این بیماری در طیور، فائو به دولت توصیه می کند تا برای یک کمپین هدفمند واکسیناسیون آماده شود
[ترجمه ترگمان]Domenech said گفت: \" با در نظر گرفتن استحکامات گسترده این بیماری در مرغ های خانگی، فائو به دولت توصیه می کند که برای یک کمپین واکسیناسیون هدفمند آماده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In line with the "entrenchment effect", the excess control extent of ultimate controlling shareholder is negatively related to corporate transparency.
[ترجمه گوگل]در راستای "اثر استحکام"، میزان کنترل مازاد سهامدار کنترل کننده نهایی به طور منفی با شفافیت شرکتی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]در راستای \"اثر جبهه گیری\"، میزان کنترل بیش از حد سهامدار کنترل کننده نهایی به طور منفی با شفافیت شرکت ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The new regime also saw the entrenchment of the equestrian order (Imperial period )as the empire's second estate.
[ترجمه گوگل]رژیم جدید همچنین استقرار نظم سوارکاری (دوره امپراتوری) را به عنوان دومین امپراتوری می دید
[ترجمه ترگمان]رژیم جدید همچنین شاهد جبهه گیری در دوره امپراطوری (دوره امپراطوری)به عنوان دومین ملک امپراطوری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The paper tests the hypotheses of managerial entrenchment and managerial abilities based on diversifying entry of listed companies in China.
[ترجمه گوگل]این مقاله فرضیه‌های استحکام مدیریتی و توانایی‌های مدیریتی را بر اساس متنوع‌سازی ورود شرکت‌های فهرست‌شده در چین آزمایش می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله فرضیات جبهه گیری مدیریتی و توانایی های مدیریتی را براساس تنوع بخشیدن به ورود شرکت های پذیرفته شده در چین مورد آزمایش قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There has been a shift in opinion on the issue after a decade of entrenchment.
[ترجمه گوگل]پس از یک دهه ریشه‌داری، دیدگاه‌ها در مورد این موضوع تغییر کرده است
[ترجمه ترگمان]پس از یک دهه فعالیت، تغییر عقیده در مورد این مساله وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As the banks were rather steep the defenders spent several days cutting entrenchments and embrasures in expectation of battle.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که کرانه ها نسبتاً شیب دار بودند، مدافعان چندین روز را صرف بریدن سنگرها و پناهگاه ها کردند تا در انتظار نبرد باشند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که بانک ها به حدی پرشیب بودند، مدافعان چندین روز پشت سنگرها و embrasures را در انتظار جنگ گذرانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jean Valjean with some difficulty, but without relaxing his hold for a single instant, made Javert, pinioned as he was, scale the little entrenchment in the Mondetour lane.
[ترجمه گوگل]ژان والژان با اندکی سختی، اما بدون اینکه لحظه‌ای آرام بگیرد، ژاور را مجبور کرد که همان طور که بود، از سنگر کوچک در خط موندتور بالا برود
[ترجمه ترگمان]ژان وال ژان با زحمت بسیار، اما بی آنکه یک لحظه آرامش خود را حفظ کند، ژاور را که بسته بود، از سنگر کوچک کوچه مونده تور بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خندق (اسم)
bay, hole, dike, gallery, ditch, trench, moat, pit, entrenchment, fosse

سنگر بندی (اسم)
bulwark, fortification, entrenchment

سنگر (اسم)
fortress, fort, stronghold, citadel, earthwork, trench, entrenchment, foxhole, rifle pit, slit trench

انگلیسی به انگلیسی

• fortification, digging of trenches or foxholes, act of establishing a strong defensive position

پیشنهاد کاربران

رسوخ
The process by which ideas become fixed and cannot be changed
جزمیت، قطعیت، تثبیت و. . . اندیشه و فکر
There has been a shift in opinion on the issue after a decade of entrenchment
The entrenchment of the two - party system in the United States has made it difficult for third - party candidates to gain traction
...
[مشاهده متن کامل]

The entrenchment of gender roles in society has been a topic of debate for decades
The entrenchment of the military in politics has been a major obstacle to democracy in many countries

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/entrenchment?q=entrenchment
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : entrench
✅️ اسم ( noun ) : entrenchment
✅️ صفت ( adjective ) : entrenched
✅️ قید ( adverb ) : _
سنگربندی
نهادینگی
[ حسابداری ] ثبات مدیریت
جبهه گیری
مداخلات
توانمند سازی

بپرس