envoy

/ˈenvɒj//ˈenvoɪ/

معنی: نماینده، مامور، ایلچی، فرستاده، مامور سیاسی، سخن اخر، شعر ختامی
معانی دیگر: عامل، (نماینده ی سیاسی) ایلچی، سفیر، کاردار، پیام رسان، پیغامبر، پیک، (شعر یا توضیحی که در آخر کتاب یا مقاله و غیره برای خلاصه سازی یا توضیح و غیره آورده می شود) پایان نگاشت، نوشتار پایایی، گفتار پایانی، گ سخن اخر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an agent or messenger, esp. a diplomat.
مترادف: charg� d'affaires, diplomat, emissary, minister, representative
مشابه: agent, ambassador, attach�, consul, courier, delegate, go-between, herald, intermediary, legate, messenger, plenipotentiary

جمله های نمونه

1. envoy extraordinary
فرستاده ی ویژه،مامور سیاسی فوق العاده

2. the french envoy met the president
فرستاده ی فرانسوی با رئیس جمهور ملاقات کرد.

3. the mountaineers sent an envoy to negociate with the mayor
کوه نشینان نماینده ای فرستادند تا با شهردار مذاکره کند.

4. The UN peace envoy has failed to find any middle ground between the government and the opposition parties.
[ترجمه گوگل]فرستاده صلح سازمان ملل نتوانست هیچ حد وسطی بین دولت و احزاب مخالف پیدا کند
[ترجمه ترگمان]فرستاده صلح سازمان ملل نتوانسته است بین دولت و احزاب مخالف هیچ زمینه میانه ای را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The envoy bore back to us this good news.
[ترجمه گوگل]فرستاده این خبر خوب را به ما داد
[ترجمه ترگمان]قاصد این خبر خوب را به ما داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government has not yet appointed an envoy to the area.
[ترجمه گوگل]دولت هنوز نماینده ای برای این منطقه تعیین نکرده است
[ترجمه ترگمان]دولت هنوز به عنوان فرستاده این منطقه منصوب نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A special peace envoy was sent to the area.
[ترجمه گوگل]فرستاده ویژه صلح به منطقه اعزام شد
[ترجمه ترگمان]فرستاده ویژه صلح به این منطقه فرستاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The United Nations is sending a special envoy to the area.
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد فرستاده ویژه ای به منطقه می فرستد
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل متحد یک نماینده ویژه را به این منطقه اعزام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our envoy was accredited to the new government.
[ترجمه گوگل]نماینده ما در دولت جدید تایید صلاحیت شد
[ترجمه ترگمان]نماینده ما داره به دولت جدید خبر می ده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their envoy showed no sign of responding to our proposals.
[ترجمه گوگل]فرستاده آنها نشانی از پاسخگویی به پیشنهادات ما نشان نداد
[ترجمه ترگمان]فرستاده آن ها هیچ نشانه ای از پاسخ به پیشنهادها ما نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The President has suggested sending a US peace envoy to Northern Ireland.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور پیشنهاد کرده است که یک نماینده صلح آمریکا به ایرلند شمالی بفرستد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور پیشنهاد فرستادن نماینده صلح ایالات متحده به ایرلند شمالی را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lord Hastings determined to send an envoy to Ibrahim to propose an alliance, together with Muscat, to destroy the Qawasim pirates.
[ترجمه گوگل]لرد هستینگز مصمم شد که فرستاده ای را نزد ابراهیم بفرستد تا به همراه مسقط، برای نابودی دزدان دریایی قواسیم، اتحادی را پیشنهاد کند
[ترجمه ترگمان]لرد هیستینگز تصمیم گرفت که به ابراهیم فرستاده شود تا اتحادی به همراه مسقط پیشنهاد کند تا دزدان دریایی Qawasim را نابود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But Mr Razali is the first envoy to successfully break the deadlock.
[ترجمه گوگل]اما آقای رزعلی اولین فرستاده ای است که با موفقیت از بن بست خارج شد
[ترجمه ترگمان]اما آقای Razali اولین فرستاده بود که به موفقیت بن بست را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He also stressed that an envoy should not supplant any talks process.
[ترجمه گوگل]وی همچنین تاکید کرد که یک نماینده نباید جایگزین روند مذاکرات شود
[ترجمه ترگمان]وی همچنین تاکید کرد که یک فرستاده نباید از هر گونه فرآیند مذاکرات استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. According to Envoy Systems' Peter Krall, the group's aim is to create awareness of computer-integrated telephony rather than to make standards.
[ترجمه گوگل]به گفته پیتر کرال از Envoy Systems، هدف این گروه ایجاد آگاهی از تلفن یکپارچه کامپیوتری به جای ایجاد استانداردها است
[ترجمه ترگمان]به گفته پیتر Krall، نماینده فرستاده، هدف این گروه، ایجاد آگاهی از تلفن همراه با کامپیوتر به جای استانداردها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نماینده (اسم)
proxy, representation, deputation, agent, factor, doer, representative, envoy, delegate, deputy, assignee, envoi, exponent, symptom, indicant, delegacy, indicator

مامور (اسم)
agent, envoy, officer, functionary, assignee, envoi, pursuivant

ایلچی (اسم)
envoy, envoi, ambassador, embassador, legate

فرستاده (اسم)
envoy, envoi, messenger, apostle, prophet, emissary

مامور سیاسی (اسم)
envoy, envoi

سخن اخر (اسم)
envoy, envoi

شعر ختامی (اسم)
envoy, envoi

انگلیسی به انگلیسی

• diplomat, messenger, representative; concluding verse of a poem (also envoi)
an envoy is a country's diplomatic representative who is sent to a foreign country in order to deliver a message or to take part in talks of some kind.
an envoy is also a diplomat in an embassy who is immediately below the ambassador in rank.

پیشنهاد کاربران

سفیر - فرستاده و نماینده کشور یا دولتی در کشور دیگر
🚨 سفیر Ambassador هم میشه البته در تعریفش اومده : An ambassador is an official envoy, especially a high - ranking diplomat who represents a state and is usually accredited to another sovereign state or to an international organization as the resident representative of their own government or sovereign or appointed for a special and often temporary diplomatic assignment
...
[مشاهده متن کامل]

noun
[count] : a person who is sent by one government to represent it in dealing with another government
◀️ diplomatic envoys
◀️ a special envoy
◀️ The mountaineers sent an envoy to negotiate with the mayor.
- کوه نشینان نماینده ای فرستادند تا با شهردار مذاکره کند.
◀️ The French envoy met the President.
- فرستاده ی فرانسوی با رئیس جمهور ملاقات کرد.
این واژگان از لحاظ معنا متفاوت و از لحاظ حروف خیلی شبیه به هم هستند. به خاطر بسپارید:
Envy - Envoy - Convoy - Convey
◀️ US working to send envoy to Iran, against anti - iran axis : تلاش آمریکا برای اعزام نماینده به ایران، علیه محور ضدایرانی.

US special envoy to Syria
فرستاده ی ویژه ی آمریکا به سوریه
envoy ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: فرستاده
تعریف: نمایندۀ حکومت یا سازمانی بین‏المللی که برای انجام مأموریتی ویژه اعزام می‏شود
پیام نهایی
سفیر

بپرس