episode

/ˈepɪsoʊd//ˈepɪsəʊd/

معنی: داستان فرعی، حادثه ضمنی، حادثه معترضه
معانی دیگر: (رمان و شعر و غیره - بخشی از داستان یا شرح که نسبتا کامل و از داستان اصلی قابل تمیز است) قسمت، بخش، درونداستان، (رادیو و فیلم و تلویزیون - بخشی از نمایش یا فیلم سریال که در یک نشست ارائه می شود) داستان پار، قسمت نمایش (قسمت اول یا دوم و غیره)، (رویداد یا سلسله رویدادهایی که مستقل و کامل بوده و در عین حال بخشی از رویداد بزرگتری می باشند) رخداد، واقعه، (روی دادن مجدد بیماری یا هر واقعه ی غیرعادی) رجعت، عود، (در اصل - تئاتر یونان باستان - بخشی از نمایش که بین دو آواز کریک choric قرار داشت - برابر با: پرده یا act در تئاتر امروزی) اپیسود، فقره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a single incident or event, or a related group of these, making up a segment in a life or a long narrative.
مترادف: affair, event, happening, incidence, incident, occurrence
مشابه: adventure, experience, milestone, occasion, scene

- This episode in his life, in which he committed this offense and paid the price, is something he deeply regrets.
[ترجمه گوگل] این قسمت از زندگی او که در آن مرتکب این تخلف شد و بهای آن را پرداخت کرد، چیزی است که او عمیقاً پشیمان است
[ترجمه ترگمان] این قسمت از زندگی او بود که به آن توهین کرده و بهای آن را پرداخته بود، چیزی است که عمیقا از آن پشیمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a single segment in a serialized work.
مترادف: installment, scene
مشابه: chapter, part, passage, section, vignette

- He was upset that he had to miss yesterday's episode in the soap opera.
[ترجمه گوگل] او از اینکه مجبور شد قسمت دیروز سریال را از دست بدهد ناراحت بود
[ترجمه ترگمان] او ناراحت بود که این قسمت از اپیزود دیروز را در اپرا از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a coronary episode
حادثه ی قلبی

2. a volcanic episode
رخداد آتشفشانی

3. This episode is bound to be a deep embarrassment for Washington.
[ترجمه گوگل]این قسمت برای واشنگتن یک شرمساری عمیق خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این قسمت باید برای واشنگتن یه دست پاچگی عمیق باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That's an episode in my life I'd rather forget!
[ترجمه A.A] این یک رویداد در زندگی من است که ترجیح میدهم فراموش کنم !
|
[ترجمه N. p] این یک حادثه در زندگی من بود که ترجیح میدهم فراموشش کنم.
|
[ترجمه گوگل]این قسمتی از زندگی من است که ترجیح می دهم فراموش کنم!
[ترجمه ترگمان]این یک اپیزود تو زندگیم بود که ترجیح می دادم فراموش کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The whole episode was a blatant attempt to gain publicity.
[ترجمه A.A] کل قسمت داستان تلاشی برای کسب شهرت بود
|
[ترجمه گوگل]کل این قسمت تلاشی آشکار برای به دست آوردن تبلیغات بود
[ترجمه ترگمان]کل این قسمت تلاش blatant برای جلب شهرت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The final episode will be shown tonight.
[ترجمه گوگل]قسمت پایانی امشب پخش می شود
[ترجمه ترگمان]آخرین قسمت نمایش امشب اجرا میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This latest episode in the fraud scandal has shocked a lot of people.
[ترجمه گوگل]این آخرین قسمت از رسوایی کلاهبرداری بسیاری از مردم را شوکه کرده است
[ترجمه ترگمان]آخرین قسمت رسوایی تقلب تعداد زیادی از مردم را شوکه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She has only told you about the latest episode in a long history of mental illness.
[ترجمه گوگل]او فقط در مورد آخرین قسمت از یک تاریخ طولانی بیماری روانی به شما گفته است
[ترجمه ترگمان]او فقط درباره آخرین قسمت مربوط به آخرین قسمت بیماری روانی چیزی به شما گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It makes you want to watch the next episode to find out what's going to happen.
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که بخواهید قسمت بعدی را تماشا کنید تا بفهمید قرار است چه اتفاقی بیفتد
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که شما می خواهید داستان بعدی را تماشا کنید تا بفهمید چه اتفاقی خواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The first episode of the new programme attracted the number of viewers that the sponsors had been guaranteed.
[ترجمه گوگل]اولین قسمت از برنامه جدید تعداد بینندگانی را جذب کرد که حامیان مالی تضمین شده بودند
[ترجمه ترگمان]اولین قسمت برنامه جدید، تعداد بینندگان را جلب کرد که حامیان مالی تضمین شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole episode made me vengeful.
[ترجمه گوگل]کل قسمت باعث شد انتقام بگیرم
[ترجمه ترگمان] همه چیز من رو انتقام گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't miss next week's exciting episode!
[ترجمه گوگل]قسمت هیجان انگیز هفته آینده را از دست ندهید!
[ترجمه ترگمان]داستان هیجان انگیز هفته آینده رو از دست نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The episode was reported minimally in the press.
[ترجمه گوگل]این قسمت کمتر در مطبوعات گزارش شد
[ترجمه ترگمان]این قسمت در مطبوعات حداقل گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The second episode will be screened at the same time tomorrow.
[ترجمه گوگل]قسمت دوم فردا همزمان اکران می شود
[ترجمه ترگمان]قسمت دوم در یک زمان از هم جدا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Listen to the next exciting episode tomorrow night.
[ترجمه گوگل]فردا شب قسمت هیجان انگیز بعدی را گوش کنید
[ترجمه ترگمان]به داستان هیجان انگیز بعدی فردا شب گوش کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

داستان فرعی (اسم)
underplot, episode

حادثه ضمنی (اسم)
episode

حادثه معترضه (اسم)
episode

تخصصی

[سینما] قطعه - اپیزود / بخش / قسمت - ماجرای فرعی - داستان اپیزودیک
[زمین شناسی] واقعه،حادثه الف) اصطلاحی که بطور غیررسمی و بدون استلزام زمانی برای یک رخداد مشخص و مهم یا یک سری از رخدادها در تاریخ زمین شناسی یک ناحیه یا یک عارضه استفاده می شود. مثلاً: واقعه یخچالی، واقعه آتشفشانی. ب) واحد رسمی سلسله ای در زمان یا دو زمان دارای بالاترین رده و گسترده ترین افق دید (اصل 93، NACSN 1983). مقایسه شود با: فاز ـ بازه. Cline (تغییر تدریجی ویژگی ها)

انگلیسی به انگلیسی

• event, occurrence; one of a group of loosely connected stories (in a literary work, film, play, etc.)
an episode is an important or memorable event or series of events.
an episode is also one of the programmes in a serial on television or radio.

پیشنهاد کاربران

قسمت، بخش
مثال: Did you see the latest episode of that TV show?
آخرین قسمت اون برنامه تلویزیونی رو دیدی؟
بخش ، قسمت ،
بخشی از داستان ( نمایش )
در نمایش و داستان اپیزود نمایش های کوتاه و مستقل است که ارتباط معنایی و مضمونی با یکدیگر دارند و دارای عنوان واحدی هستند.
یک اپیزود همچنین یک واحد روایتی در یک اثر دراماتیک بزرگتر است.
https://en. m. wikipedia. org/wiki/Episode
در مطالعات اقلیمی معنی دوره می دهد.
an event or a short period of time during which something happens
یک رویداد یا یک دوره زمانی کوتاه که در طی آن چیزی رخ می دهد.
منبع: دیکشنری لانگ من
رویداد
سلسله رویدادها
دوره
episodes of depression
دوره های افسردگی
1 - قسمت 2 - بخش [در مورد سریال]
episode ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: بخش 3
تعریف: 1. هریک از قسمت های پنجگانۀ سوگنامه های کلاسیک که با سرود و پایکوبی گروه هم سرایان از هم تفکیک می شد|||2. نمایش های کوتاه و مستقل یا قسمت های مستقل از یک فیلم بلند یا یک برنامۀ تلویزیونی که ارتباط معنایی و مضمونی با یکدیگر دارند و دارای عنوان واحدی هستند
...
[مشاهده متن کامل]

زمان: دوره
حادثه یا رویداد
فصل، سری
حمله بیماری
در روانشناسی به معنی "دوره"
depressive episodes: =دوره های افسردگی
مرحله
بخش ، قسمت
در روان شناسی: دوره
حادثه
رخداد
قطعه، قسمت، بخش
پاره داستان
برهه
برگشت بیماری
قسمت
فقره
وهله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس