espousal

/ɪˈspaʊzl̩//ɪˈspaʊzl̩/

معنی: نامزدی، عروسی
معانی دیگر: طرفداری، جانب گیری، هواداری، مراسم زناشویی، زن گیری، ازدواج، زناشویی، عقد، عروسی بیشتردرجمع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: adoption of or commitment to a cause or idea.
متضاد: repudiation

- Her espousal of religion changed her life.
[ترجمه گوگل] طرفداری از دین زندگی او را تغییر داد
[ترجمه ترگمان] espousal مذهب زندگی او را تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a ceremony of marriage or engagement; betrothal.
مشابه: betrothal, matrimony

جمله های نمونه

1. his espousal of communism cost him dearly
هواداری او از کمونیسم برایش گران تمام شد.

2. These figures are heroes to conservatives for their espousal of policies that are meat and drink to the right, especially abortion.
[ترجمه گوگل]این چهره ها برای محافظه کاران به دلیل حمایت از سیاست هایی که گوشت و نوشیدنی به سمت راست است، به ویژه سقط جنین، قهرمان هستند
[ترجمه ترگمان]این ارقام برای محافظه کاران برای espousal سیاست هایی که گوشت و نوشیدنی به سمت راست و به خصوص سقط جنین هستند، قهرمانان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In Britain, Margaret Thatcher's espousal of monetarism eventu. . .
[ترجمه گوگل]در بریتانیا، حمایت مارگارت تاچر از پول گرایی رخ داد
[ترجمه ترگمان]در بریتانیا، Margaret Thatcher از monetarism eventu
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The espousal of a notion of public good, drawing people beyond the personal and consumerist .
[ترجمه گوگل]حمایت از مفهوم خیر عمومی، که مردم را فراتر از جنبه های شخصی و مصرف گرا می کشاند
[ترجمه ترگمان]تجسم یک ایده خوب عمومی، جذب افراد فراتر از حد فردی و شخصی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yes, as the marriage ring of the great espousal hereafter!
[ترجمه گوگل]آری به عنوان حلقه ازدواج اخروی همسر بزرگ!
[ترجمه ترگمان]بله، همان طور که حلقه ازدواج از آن پس حلقه ازدواج بزرگ خواهد شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Margaret Thatcher's espousal of monetarism eventually brought inflation down in the early 1980s.
[ترجمه گوگل]طرفداری مارگارت تاچر از پول گرایی در نهایت تورم را در اوایل دهه 1980 کاهش داد
[ترجمه ترگمان]جسد مارگارت تاچر از monetarism در نهایت تورم را در اوایل دهه ۱۹۸۰ پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their paranoid espousal of various conspiracy theories, rabid support of Israel and religious Zionism, and fiery preaching about the "Islamic Threat" held for me a strange fascination.
[ترجمه گوگل]طرفداری پارانوئید آنها از تئوری های توطئه مختلف، حمایت خشن از اسرائیل و صهیونیسم مذهبی، و موعظه آتشین درباره "تهدید اسلامی" برای من جذابیت عجیبی داشت
[ترجمه ترگمان]paranoid از تئوری های توطئه مختلف، حمایت متعصبانه اسرائیل و صهیونیسم مذهبی، و سخنرانی های آتشین در مورد \"تهدید اسلامی\" برای من یک شیفتگی عجیب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The frank espousal of a policy of annihilating opponents and the murders committed in the pursuance of it have given rise to an opposition movement.
[ترجمه گوگل]حمایت صریح از سیاست نابودی مخالفان و قتل‌هایی که در پی آن انجام شده است، جنبش مخالف را به وجود آورده است
[ترجمه ترگمان]افشای صریح سیاست مخالفان annihilating و قتل انجام شده در پی گیری آن باعث ایجاد یک جنبش مخالف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Marx was expelled from several European countries for his radical espousal of a working-class revolution. He moved to London in May 1849 and lived there until his death in 188
[ترجمه گوگل]مارکس به دلیل حمایت رادیکال از انقلاب طبقه کارگر از چندین کشور اروپایی اخراج شد او در ماه مه 1849 به لندن نقل مکان کرد و تا زمان مرگش در سال 188 در آنجا زندگی کرد
[ترجمه ترگمان]مارکس از چندین کشور اروپایی برای espousal رادیکال خود از یک انقلاب طبقه کارگر اخراج شد او در سال ۱۸۴۹ به لندن رفت و تا زمان مرگش در ۱۸۸ زندگی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The response I have received to my articles about them, and my espousal of these beliefs, has been, for the most part, pretty hostile, and sometimes downright nasty.
[ترجمه گوگل]پاسخی که به مقاله‌هایم در مورد آنها دریافت کرده‌ام، و حمایت من از این باورها، در بیشتر موارد، بسیار خصمانه و گاهی کاملاً زننده بوده است
[ترجمه ترگمان]پاسخی که من به articles در مورد آن ها دریافت کردم، و espousal از این باورها، به عنوان the، نسبتا خصمانه، و گاهی کاملا زننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامزدی (اسم)
affiance, nomination, candidacy, engagement, betrothal, candidature, trothplight, candidate ship, troth, espousal

عروسی (اسم)
marriage, wedding, nuptial, espousal, nuptials, spousal, hymen, matrimony, wedlock

انگلیسی به انگلیسی

• marriage ceremony; championing of a cause, supporting of an idea or principle
the espousal of a particular policy, cause, or plan is the act of strongly supporting it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : espouse
✅️ اسم ( noun ) : espousal
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
اقتباس و بهره گیری
پذیرش

بپرس