ethnocentrism

/ˌeθnoˈsenˌtrɪzəm//ˌeθnoˈsenˌtrɪzəm/

معنی: نژاد پرستی
معانی دیگر: (باور به این که ملیت یا نژاد یا فرهنگ یا قوم مشخصی از ملیت و غیره ی دیگران بهتر است) رامه پرستی، قوم پرستی، (نوعی) نژادپرستی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: ethnocentric (adj.), ethnocentrically (adv.), ethnocentricity (n.)
(1) تعریف: the strong tendency to view other races or cultural groups in terms of the standards of one's own race or group.

(2) تعریف: the belief that one's own ethnic group or culture is superior.

جمله های نمونه

1. But extreme ethnocentrism and may also be abused in political purposes.
[ترجمه گوگل]اما قوم گرایی افراطی و همچنین ممکن است در اهداف سیاسی مورد سوء استفاده قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]اما افراطی شدید ممکن است در اهداف سیاسی مورد سو استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's ethnocentrism that leads to failure in international business.
[ترجمه گوگل]این قوم گرایی است که منجر به شکست در تجارت بین المللی می شود
[ترجمه ترگمان]این ethnocentrism است که منجر به شکست در تجارت بین المللی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It isn't xenophobia or ethnocentrism or even hypocrisy to examine the motives of people who are so cruel and inconsiderate an be disgusted, whether it's in New York or New Zealand.
[ترجمه گوگل]این بیگانه هراسی یا قوم گرایی یا حتی ریاکاری نیست که انگیزه های افرادی را که آنقدر بی رحم و بی ملاحظه هستند و منزجر می شوند، چه در نیویورک و چه در نیوزیلند بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]برای بررسی انگیزه های افرادی که این همه ظالم و بی ملاحظه هستند، چه در نیویورک و چه در نیوزیلند، غریبه و یا حتی تظاهر به ریاکاری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The students talked about ethnocentrism (eighty per cent of the world eats insects with pleasure), sustainability, and the earth's diminishing resources.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان در مورد قوم‌گرایی (هشتاد درصد از مردم جهان حشرات را با لذت می‌خورند)، پایداری، و منابع رو به کاهش زمین صحبت کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان در مورد ethnocentrism (هشتاد درصد از جهان، حشرات را با لذت، پایداری و منابع رو به کاهش زمین می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Besides the incommensurability of different traditions, ethnocentrism often makes a dialogue between different traditions merely nominal.
[ترجمه گوگل]علاوه بر قیاس‌ناپذیری سنت‌های مختلف، قوم‌گرایی اغلب گفت‌وگو بین سنت‌های مختلف را صرفاً اسمی می‌سازد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر the سنت های مختلف، ethnocentrism اغلب باعث می شود که مکالمه بین سنت متفاوت صرفا اسمی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is also a sign of ethnocentrism .
[ترجمه گوگل]همچنین نشانه قوم گرایی است
[ترجمه ترگمان]این نشانه of نیز هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Recently, I was reminded of this problem of ethnocentrism.
[ترجمه گوگل]اخیراً به یاد این مشکل قوم گرایی افتادم
[ترجمه ترگمان]اخیرا، به یاد این مساله of افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One cause of misconceptions is ethnocentrism, the belief that one's own culture's way of doing things is better than the way of other cultures.
[ترجمه گوگل]یکی از دلایل باورهای غلط قوم گرایی است، این باور که روش فرهنگ خود برای انجام کارها بهتر از روش فرهنگ های دیگر است
[ترجمه ترگمان]یکی از دلایل سو برداشت غلط است، این باور که روش فرهنگ خودش برای انجام کارها بهتر از روش دیگر فرهنگ ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However, if anthropologists to avoid ethnocentrism, and create a common objective of the concept, the culture of "science" can be built up.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر انسان‌شناسان از قوم‌گرایی اجتناب کنند و هدف مشترکی از این مفهوم ایجاد کنند، می‌توان فرهنگ «علم» را ساخت
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر انسان شناسان برای اجتناب از ethnocentrism، و ایجاد یک هدف مشترک از مفهوم، فرهنگ \"علم\" را می توان بنا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Greeks, in a classic example of ethnocentrism, considered those whose speech they could not understand to be on the same level as dog, which also could not be understood.
[ترجمه گوگل]یونانیان، در یک مثال کلاسیک از قوم‌گرایی، کسانی را که گفتارشان را نمی‌توانستند بفهمند، در یک سطح با سگ می‌دانستند، که نمی‌توان آن را هم درک کرد
[ترجمه ترگمان]یونانیان، به عنوان نمونه کلاسیک of، کسانی را در نظر گرفتند که زبانشان را نمی توانستند درک کنند که در همان سطح سگ باشند، که هم چنین چیزی قابل درک نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On the other hand, modern Western ethnocentrism and the exclusivity closely related to the formation and Christian culture.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، قوم‌گرایی مدرن غربی و انحصارگرایی، ارتباط تنگاتنگی با شکل‌گیری و فرهنگ مسیحی دارد
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، ethnocentrism غربی مدرن و انحصار مربوط به شکل گیری و فرهنگ مسیحیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The latest crisis has also underlined the ethnocentrism of European media.
[ترجمه گوگل]بحران اخیر همچنین بر قوم گرایی رسانه های اروپایی تاکید کرده است
[ترجمه ترگمان]بحران اخیر نیز بر اهمیت رسانه های اروپایی تاکید کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This type of analytical framework posits a range of views from strong versions of racism to weak versions of ethnocentrism.
[ترجمه گوگل]این نوع چارچوب تحلیلی طیفی از دیدگاه‌ها را از نسخه‌های قوی نژادپرستی تا نسخه‌های ضعیف قوم‌گرایی ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این نوع چارچوب تحلیلی، دامنه ای از دیدگاه ها را از نسخه های قوی نژادپرستی به نسخه های ضعیف of نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In later Qing Dynasty, the roily era, China, the people with ethnocentrism failed completely in the Opium War.
[ترجمه گوگل]در دوره بعدی سلسله چینگ، دوره شاهانه، چین، مردم با قوم گرایی در جنگ تریاک به طور کامل شکست خوردند
[ترجمه ترگمان]در اواخر دودمان چینگ، دوران roily چین، مردم با ethnocentrism در جنگ تریاک به طور کامل شکست خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When domestic enterprise encounter with international market, it's note worthy that focusing on the product image of localization for using consumer ethnocentrism to evoke its purchasing behavior.
[ترجمه گوگل]هنگامی که شرکت داخلی با بازار بین المللی مواجه می شود، توجه به تصویر محصول بومی سازی برای استفاده از قوم گرایی مصرف کننده برای برانگیختن رفتار خرید آن قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شرکت های داخلی با بازار بین المللی روبرو می شوند، شایان توجه است که تمرکز بر تصویر محصول از localization برای استفاده از ethnocentrism مصرف کننده برای ایجاد رفتار خرید آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نژاد پرستی (اسم)
ethnocentrism, racism, racialism, ethnography

انگلیسی به انگلیسی

• tendency to view one's own ethnic group as superior to others, giving preference according to ethnic background

پیشنهاد کاربران

نژاد پرستی
the belief that the people, customs, and traditions of your own race or country are better than those of other races or countries
اعتقاد به اینکه مردم، آداب و رسوم و سنت های نژاد یا کشور خود بهتر از نژادها یا کشورها دیگر هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

قوم مداری یا قوم محوری، رویکردی ست که در آن ویژگی های اخلاقی، اجتماعی و دینی اقوام دیگر را با معیارهای قوم خود بررسی کرده و اختلاف های آنان را به حساب ناهنجاری شان بگذاریم. وجود نوعی قوم مداری ذاتی در انسان ها موجب می شود هیچ کاری ساده تر از بد گفتن از دیگران نباشد. قوم مداری ریشه در این احساس دارد که روش های زندگی، ارزش ها و الگوهای سازواری گروهی که شخص خود را متعلق به آن می داند، نسبت به گروه های دیگر برتری دارد.
Anthropologists and folklorists struggle to overcome ethnocentrism.
Ethnocentrism often leads to distrust of people from other cultures.
His observations were coloured by ethnocentrism and ignorance.
What students experience is not ethnocentrism, they say, but inherent cultural differences.
Political opponents often accuse traditionalists of ethnocentrism and xenophobia.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/ethnocentrism• https://en.wikipedia.org/wiki/Ethnocentrism
قوم محور گرایی
قوم مداری
قوم پرستی
قوم گرایی، نژاد پرستی
قوم گرایی، تژاد پرستی

بپرس