evenly


بطورهمواریاصاف، بطورتساوی، بطور یک نواخت، ازروی بیطرفی

جمله های نمونه

1. distributing the paint evenly over the paper
پخش کردن یکنواخت رنگ بر روی کاغذ

2. the country's wealth was not spread evenly amongst all
ثروت کشور بین همه متساویا تقسیم نشده بود.

3. She was fast asleep, breathing evenly.
[ترجمه گوگل]خواب عمیقی داشت و به طور مساوی نفس می کشید
[ترجمه ترگمان]او به خواب عمیقی فرورفته بود و به آرامی نفس می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Arrange the tomato slices evenly on the top.
[ترجمه گوگل]برش های گوجه فرنگی را به طور مساوی روی آن بچینید
[ترجمه ترگمان]تکه های گوجه فرنگی را به طور مساوی در بالا مرتب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Make sure the paint covers the surface evenly.
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که رنگ به طور یکنواخت سطح را می پوشاند
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که رنگ به طور مساوی سطح را پوشش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Make sure the surface is evenly covered with paint.
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که سطح به طور یکنواخت با رنگ پوشانده شده است
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که سطح به طور مساوی با رنگ پوشیده شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The teams were evenly matched until two quick goals from Robson tipped the balance in favour of England.
[ترجمه گوگل]دو تیم برابر بودند تا اینکه دو گل سریع رابسون تعادل را به نفع انگلیس رقم زد
[ترجمه ترگمان]این تیم ها تا زمانی که دو گل سریع از رابسون به نفع انگلستان بود، به طور مساوی تطبیق داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Congress is still evenly divided on the issue.
[ترجمه گوگل]کنگره هنوز در مورد این موضوع به طور مساوی تقسیم شده است
[ترجمه ترگمان]کنگره همچنان به طور مساوی به این مساله تقسیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The two teams seemed evenly matched but Arsenal came off second best .
[ترجمه گوگل]دو تیم مساوی به نظر می رسیدند اما آرسنال در رتبه دوم قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید دو تیم با هم برابری دارند اما آرسنال دومین نفر دوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Space your words evenly when you write.
[ترجمه گوگل]هنگام نوشتن کلمات خود را به طور مساوی از هم فاصله دهید
[ترجمه ترگمان]وقتی می نویسی words را به هم وصل کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Turn the fish over so that it cooks evenly.
[ترجمه 𝒴𝑒𝓀𝓉𝒶] ماهی را به گونه ای بچرخانید تا به طور مساوی بپزد
|
[ترجمه گوگل]ماهی را برگردانید تا یکنواخت بپزد
[ترجمه ترگمان]ماهی را به گونه ای تبدیل کنید که به طور مساوی بپزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The prospects for the country are fairly evenly balanced between peaceful reform and revolution.
[ترجمه گوگل]چشم انداز کشور تقریباً بین اصلاحات مسالمت آمیز و انقلاب متعادل است
[ترجمه ترگمان]چشم انداز کشور نسبتا به طور مساوی بین اصلاحات صلح آمیز و انقلاب متعادل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Make sure the weight is evenly distributed.
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که وزن به طور مساوی توزیع شده است
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که وزن به طور مساوی توزیع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Government ministers are fairly evenly divided on this issue.
[ترجمه گوگل]وزرای دولت نسبتاً در این مورد اختلاف نظر دارند
[ترجمه ترگمان]وزرای دولت به طور نسبتا مساوی به این مساله تقسیم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The financial burden will be more evenly shared.
[ترجمه گوگل]بار مالی به طور مساوی تقسیم خواهد شد
[ترجمه ترگمان]فشار مالی به طور یکنواخت تر به اشتراک گذاشته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] به طور مساوی

انگلیسی به انگلیسی

• smoothly; impartially, fairly; equally; calmly

پیشنهاد کاربران

موزون
به صورت یک نواخت
he pulled firmly and evenly
بطور مساوی، بصورت برابر
Equaly
با خونسردی و آرامش

بپرس